در حکمت 67 نهجالبلاغه آمده است: «الْعَفَافُ زِينَةُ الْفَقْرِ وَ الشُّكْرُ زِينَةُ الْغِنَى؛ عفّت ورزيدن زينت فقر و شكرگزارى زينت بىنيازى است».
عفاف: بسنده کردن در گرفتن چیز اندک که در حکم تهمانده شیر در پستان است. همچنین آن را حاصل شدن حالتی برای نفس و جان آدمی دانستهاند که به وسیله آن از غلبه و تسلط شهوت جلوگیری میشود.
در تفاوت عفاف با حیا، گفته شده که حیا ملکهای در وجود آدمی و در طبیعت و سرشت انسان است و جزء خلقوخوی راسخ او محسوب میشود، در حالی که عفت به عنوان ثمره حیا، یک حالت است و نه یک ملکه اخلاقی (مجلسی، ج 1، ص124)؛ از اینرو ممکن است در معرض خطر قرار گیرد، لذا پیوسته باید مراقب بود تا این حالت نفسانی از بین نرود یا کمرنگ نگردد (طیبی، 1386، ص22).
از طرف دیگر، سه قوه برانگیزاننده به سوی انجام فعل در انسان را شهوت، غضب و عقل دانستهاند و در مورد شهوت که به جذب خیر و جلب امور نافع مربوط دانسته شده، سه نوع حالت و ملکه، معرف سه نوع رویکرد در قبال آن میل و قوه، بیان شده است. شَرَه (حرص بسیار= افراط)، خمود (خاموشی و بیحرکتی= تفریط) و عفت (بسندگی= اعتدال).
همانگونه که موقعیتها، مجالس و مکانهای مختلف زینتهای مخصوص خود را طلب میکنند، موقعیتهای اقتصادی و جایگاههای اجتماعی پیش آمده برای انسان مانند فقر و غنا نیز زینتهای خاص خود را میطلبند. فقر نباید چهره زندگی و شخصیت انسانی ما را زشت و تیره و کریه سازد. اگر به آن مجبور شدهایم، باید تا رفع آن، چهره انسانی خود را زینت دهیم. این تکلیفی اخلاقی است، ما حق نداریم چهره انسانی خود را زشت کرده و به زشتیاش عادت کنیم. این زینتها فقر را آذین نمیبندند و آن را خواستنی و عادی نمیکنند، بلکه فقیر را زینت بخشیده و او را زیبایی میدهند تا به زشتی فقر خو نگیرد و در وقت دارایی، زشتی غرور و بد مستی آن دامنش را آلوده و ملوث نسازد.
عفاف نشانه شخصیت فعال و متعادل انسانی است تا در زیر بار فشار اقتصادی، شخصیت انسانیاش از بین نرود و نیست و نابود نشود و شکر عاملی، تا در وقت دارایی و برخورداری دچار خود فراموشی و نسیان و بازیچه شرایط متغیر بیرونی نگردد و از دست نرود. وقتی عفت میورزیم، به کم بسنده میکنیم و دچار شره یا خمود در ارتباط با خواستههای مادی و اقتصادیمان نمیشویم، یعنی توانستهایم بر تأثیر فقر بر روح خود فائق آییم، آن را در مشت بگیریم و از اسارتش آزاد شویم، در واقع به فقر خو نکرده و آن را نیز نپذیرفتهایم؛ نوعی اعتراض و عصیان علیه خود تن دهندگی به فقر در آن به چشم میآید، نشانه اعتراض است و بالاتر نگاه داشتن خود از شرایط اقتصادی و لذا یافتن قدرت در تغییر شرایط. حریص (شره) و واداده (خمود)، هیچ یک از چنین قدرت تغییری برخوردار نیستند. یکی او را به تکدی و دریوزگی اربابان ثروت و قدرت خواهد برد و دیگری به انزوا و مرگ و فلاکت ترحم برانگیزش خواهد کشاند. عفاف یک ویژگی انقلابی تغییر دهنده شرایط ظالمانه اقتصادی و اجتماعی است، فرد را بالاتر از شرایط مینشاند و قدرت نقد و اعتراض به او میبخشد.
فقر و غنا موقعیتهایی است که در زندگی برایمان پیش میآیند، اینکه این شرایط اجتماعی و اقتصادی تابع چه مؤلفهها و علتهایی میتواند باشد، یک بحث است و اینکه ما در این شرایط چگونه باید شخصیت اخلاقی و خلقوخو و خصلت خود را سامان دهیم، بحثی دیگر. این سخن امام علی(ع) بیشتر به مورد دوم میپردازد. پیام این سخن آن است که اجازه ندهیم فقر شخصیت ما را از حالت تعادل خارج کرده و توازنمان را به هم بزند. نباید فقر آنقدر ما را در خود خرد کند که همه خواستهها و آرزوهایمان را مادی سازد. باید گریبان روحمان را از دست آن به در آورده و بر آن امیر شویم و نه در چنگالش اسیر. در وقت توانگری نیز شکر و به یاد آوردن منعم واقعی این نعمتها، فرد را از غرور و سرمستی توانگری میرهاند و از اسارت در زندان داراییهایش نجات میدهد، متذکرش میکند که این داراییها از آن خدا است و به او به طور موقت داده شدهاند و باید در جایی که او میخواهد، صرفشان کند. اینها از خود بیگانه شدن و مسخ فرد را جلوگیر خواهند بود و همه بر نگاهی به انسان مبتنی است که او را فراتر از شرایط و جبرهای اقتصادی میبیند و برایش ارزشی فراتر از آنها میشناسد.
یادداشت از داریوش اسماعیلی، معاون فرهنگی جهاد دانشگاهی واحد اصفهان
انتهای پیام