به گزارش ایکنا؛ حجتالاسلام والمسلمین استاد حسین انصاریان، در ادامه سخنرانیهای خود به مناسبت ایام ماه شعبان، امروز، ۲۵ فروردین، در حسینیه هدایت با موضع اهمیت خودشناسی به ایراد سخن پرداخت و بیان کرد: دانشی که پیشینه و سابقهاش در جهان سابقه بسیار طولانی است، دانش خودشناسی است. این دانش همیشه برای اهلش با ارزشی بوده، اهل آن دنبال این بودند که بفهمند و بدانند که کیستند و جایگاهشان در این عالم کجا است.
وی افزود: این قدر برای اهلش ارزش داشت که نوشتهاند، دو هزار سال قبل از میلاد حضرت مسیح(ع) در منطقه یونان که یکی از قدیمیترین مناطق علم فلسفه و حکمت است، معبدی را برای عبادت ساخته بودند که سرّ در این معبد یک سنگ بزرگی را نصب کرده بودند و از نظر ساختمانی به شکلی کار گذاشته بودند که هرکس میخواست وارد معبد شود، میدید که روی این سنگ نوشته بودند خود را بشناس. در واقع هرچه حرف خوب، درست، به درد بخور و رشد دهنده و مؤدبکننده به آداب بود در همین دو کلمه خلاصه کرده بودند و بعد دنبالش را نیز گرفتند و نوشتههایی روی پوست آهو یا صفحات دیگر باقی ماند که آنها را میخواندند و تدریس میکردند.
حجتالاسلام انصاریان با بیان اینکه در این فضا حکمای الهی آمدند و بعد هم بعثت انبیا(ع) الهی که خودشناس، خداشناس و جهانشناس بودند موجب تقویت این علم شد، تصریح کرد: دانشمندان این رشته از عرصه نبوت انبیا(ع) استفادههای زیادی کردند؛ لذا خوبان این دانشمندان از قدیمیترین ایام خداشناس و خداپرست بودند و حرفشان نیز این بود که مردم تا با خدا پیوند نخورند امکان اصلاح درون و اعمالشان وجود ندارد و راست هم میگویند.
انصاریان تصریح کرد: در روزگار ما در پنج قاره، دانشگاه، کتاب و دانشجو کم نیست، اما به جای اینکه اهل زمین رو به خوبی بروند رو به بدتر شدن میروند، تا جایی که قرآن میگویند دریا را نیز از فساد پر کردهاند؛ چنانکه فرمود «ظَهَرَ الْفَسَادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ». روی دریا کشتیها در حال حرکت هستند و کارمندان آن نیز دانشگاه دیده هستند، اما قرآن میگوید که روی آبها را نیز فساد فرا گرفته است. کمبود این مردم در کره زمین چیست؟ این است که در زندگی خود، خدا را گم کردهاند. اگر این مردم قلبشان را به حکومت خدا میسپارند، تمام جهان جهان پرمنفعتی میشد و در آن قتل و غارت و جنگ به وجود نمیآمد.
این استاد اخلاق با اشاره به اینکه حکمای الهی با طی کردن مسیرهای دشواری به مقالات عالیه رسیدهاند، گفت: رسیدن به مقامات عالیه علت دارد؛ برای نمونه حضرت ابراهیم(ع) را داریم که در سوره بقره فرمود «إِذِ ابْتَلی إِبْراهیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ»، که امام باقر(ع) ذیل این آیه فرمود این کلمات، ۳۰ تکلیف بوده است و از این موارد خیلی که ما قوی باشیم، ۱۰ مورد را زیر بار میرویم و بقیه را باید به خدا التماس کنیم که کاری به ما نداشته باشد. یکی از موارد این بود که این مرد در نود سالگی بچهدار شد.
وی افزود: مثلاً اگر ۲۰ سالگی ازدواج کرده باشد، ۷۰ سال این دل به انتظار اولاد بود و نشد، اما به اراده الهی شد و این بچه به سن ۱۴ سالگی رسید که دنیای وقار و ادب بود و چه نشاطی در زندگی ابراهیم به وجود آمد، اما یک مرتبه، فرمان داده شد که این بچه را در پیشگاه من قربانی کن. اگر بودیم، قطعاً رفوزه میشدیم، لذا برای ما فرمود «لاَ یُکَلِّفُ اللّهُ نَفْسًا إِلاَّ وُسْعَهَا»، و لذا نسبت به ما میگوید که من گناهان شما بندگانم را که رابطهای با من دارید میبخشم و برخی را در دنیا جریمه میکنم.
انصاریان با اشاره به داستانی بیان کرد: یک حکیم پاکسرشت که این گونه آدمها احساس شدید مسئولیت دارند که تحت هر شرایطی و با هر رنجی، دیگران را به آداب الهی مودب کنند بود که شاگردانی داشت. یکی از افرادی که تحت تربیت این معلم الهی بود و یک گناهی انجام داده بود، خجالت میکشید که نزد استادش حاضر شود، چون میدانست که اگر قیافهاش را نگاه کند، میفهمد که او کم گذاشته است. یکبار، این استاد از دور شاگردش را دید که چند روزی بود به کلاس نیامده بود تا او را دید سرعت گرفت که شاگرد را ببیند، شاگرد نیز راهش را کج کرد و شروع به تند راه رفتن کرد، معلم نیز دنبالش دوید. چه اینکه معلمان الهی میدوند و کاری با مردم ندارد که در موردشان چه بگویند و قرآن میفرماید رنجش هم پیدا نمیکنند.
وی بیان کرد: این شاگرد گفت که استادِ من غیب نداند، از قیافهام میفهمد که تغییر کردهام و قرآن نیز در این مورد حرفهای جالبی دارد و به پیامبر(ص) فرمود که منافقین را از نشانههایشان میتوانید بشناسید. در هر حال استاد به دنبال شاگرد دوید. شاگرد به کوچهای رسید و گفت که به این کوچه بزنم تا از آن طرف کوچه فرار کنم. استاد نیز به کوچه رسید و شاگرد نیز ناراحت بود چراکه نمیتوانست فرار کند. بدون اینکه سرش را برگرداند گفت کجا میآیی؟ استاد آرام گفت که این قدر دنبالت میآیم تا سرت به سنگ بخورد. تو خطا کردی، اما چرا از معلم چرا فرار میکنی؟ بدان که معلم در پیشگاه خدا احساسش این است که بندگان بیمار و راهگم کرده را رها نکند. خدا به او اجازه نداده دست رد به سینه بیماران بزند؛ بنابراین باید اشاره کنم که خداوند بیشتر از صد بار به بدترین مردم گفته است که بیایید. به وسیله انبیا(ع) و کتب آسمانی آمدهام، نیز بیایید. وقتی به هم رسیدیم، مغفرتم را خرج شما میکنم و شما نیز از من عذر بخواهید تا ببخشایم.
انتهای پیام