احسان شاهقاسمی، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران در گفتوگو با
ایکنا؛ با بیان اینکه سلبریتی فردیست که به واسطه حرفه خود در بین تعداد بسیار زیادی از مردم شناخته میشود، اظهار کرد: از سال ۲۰۰۵ که وب ۲ و شبکههای اجتماعی به صورت بسیار جدی وارد زندگی مردم شدند، تعریف سلبریتی وارد مرحله جدیدی شد و تعابیر و مرزهای قدیمی را از بین برد. ما امروز هم با یک هنرمند معروف مواجه هستیم که با وجود نداشتن صفحه مجازی در شبکه اجتماعی، به دلیل حرفهای که دنبال میکند، سلبریتی محسوب میشود و هم با افرادی مواجهیم که هیچگونه هنر یا حرفهای ندارند ولی به دلیل رفتارهای مشمئزکننده یا خاصی که در شبکههای اجتماعی بروز میدهند و تعداد بالای دنبالکنندهای که پیدا میکنند، تبدیل به سلبریتی میشوند.
وی افزود: این افراد به روشهای مختلفی بر مخاطب یا دنبالکنندههای خود تأثیر میگذارند. تأثیرگذاری این افراد بیشتر از آنکه به لحاظ محتوایی باشد، جنبه روانی دارد؛ انسان موجودی اجتماعی است که علیرغم داشتن ذهن نقاد، نیازی روانی مبنی بر دنبالهروی از سایرین و پیدا کردن مرجع دارد.
شاهقاسمی بیان کرد: در برخی از ادوار مرجع بسیاری از مردم، خانواده، مدرسه و مسجد بود، اما با افول این شاخصها افراد نیاز به مراجع جدید پیدا کردند، حال این مرجع جدید ممکن است یک سلبریتی یا یک متخصص باشد؛ نیازی نیست که این تخصص حتما علمی با تعریف قدیمی خود باشد، حتی پیش میآید که فردی صرفا حضور در کافیشاپهای مختلف را دنبال و هر بار فیلمی از این مکانها تهیه و مردم را با امکانات این رستوران و کافه آشنا میکند و همین امر سبب شهرت وی میشود.
مانوری برای مدیریت احساسات مردم
وی با بیان اینکه سلبریتیها معمولا افراد کمسوادی هستند، گفت: این سلبریتیها از سوی تیمهای نامورساز معروف میشوند، این تیمها کسانی هستند که رسانهها و نشانهها را شناخته و به افراد میگویند که چه کار کنند و کجا حضور داشته باشند و چگونه خود را ظاهر کنند. مثلا در کنسرت یک خواننده، کودکی را بر روی صحنه میفرستند تا یکی از آوازهای این خواننده را با او همخوانی کند، این کودک طی چند روز تمرین داده شده و با او همخوانی داشته است، اما مردم فقط آن یک صحنه را میبینند و این نامورسازان هستند که با یک گوشی تلفن و با کیفیت پایین از این همخوانی فیلم گرفته تا آن را یک صحنه واقعی جلوه داده و مردم را تحت تأثیر قرار دهند. این مانوری بسیار حساب شده است که احساسات ما را مدیریت میکند.
شاهقاسمی بیان کرد: در این دنیای جدید اصطلاحی با عنوان «میم» به وجود آمده است؛ فیلمهای کوتاهی توسط خانوادهها یا افراد دیگر از کسانی گرفته میشود که هیچگاه قرار نبوده پخش شوند، حال به صورت اتفاقی این فیلمها منتشر شده و با استقبال در این شبکهها مواجه میشوند، شرکتهای نامورسازی طی چند ساعت این موارد را پیدا کرده و بلافاصله قراردادی را با این افراد میبندند و درآمدی را برای خانواده این فرد به وجود میآورند.
وی در رابطه با فالوور نیز اظهار کرد: فالوور اشخاصی هستند که فرد یا گروهی را دنبال میکنند، این دنبال کردن به معنای طرفداری نیست، بلکه برخی درصدد هستند تا از نوع زندگی یا رفتار آنها آگاهی کسب کنند یا رفتارهای غیرعادی آنان را مشاهده کنند. ممکن است بیش از ۸۰ درصد فالوورها طرفدار واقعی باشند اما این امر عمدتا شامل هنرمندان میشود. در برخی موارد نیز که شخصی رفتار مشمئزکنندهای دارد یا جاذبه جنسی را به نمایش میگذارد فالور زیادی دارد اما درصد بسیار کمی طرفدار و هوادار وی هستند. البته در این میان هستند کسانی که حاضرند برای رفع مشکل سلبریتی محبوبشان در مقابل مجلس شورای اسلامی نیز تحصن کنند، البته هرچه فرد به بلوغ دست پیدا کند، این رفتارها را نیز اصلاح میکند.
شاهقاسمی بیان کرد: برای متعادل سازی و کمرنگ کردن تأثیر این دست از سلبریتیها در زندگی، نیاز به بازتعریف مراجع در زندگی داریم. دین، مدرسه و خانواده باید مجددا نقش اصلی خود را در زندگی افراد بازی کنند و این امر جز با پژوهش و آموزش به مردم میسر نیست.
عضو گروه ارتباطات اجتماعی دانشگاه تهران بیان کرد: آنچه امروز در ایران به عنواد سواد رسانهای مطرح میشود، سواد رسانهای نیست؛ کودک و نوجوان نباید گوشی تلفن همراه داشته باشد، اما وقتی میگوییم که میتوانند گوشی همراه داشته و فعالیت علمی داشته باشند، نه تنها سواد رسانهای را دنبال نمیکنیم، بلکه در راستای بیسوادی رسانهای گام برداشتهایم. ممکن است صرفا یک جامعه 10 درصدی از این گوشی همراه به درستی استفاده کند اما ۹۰ درصد این کار را نمیکنند و این بهرهمندی جز ضرر برای نوجوان و خانواده، هیچ فایده دیگری ندارد.
وی یادآور شد: ما از استراتژی سواد رسانهای برای نوجوانان باید دست کشیده و آنان را قانع کنیم به صورت داوطلبانه این شبکهها را کنار بگذارند، این سواد رسانهای میدانی است. از سوی دیگر فرهنگ شهرت باید مدیریت شود و سختگیریهایی را که در مورد کتاب به کار میبریم و آنها را سانسور میکنیم، نباید وجود داشته باشد، بلکه باید سختگیری در مورد فضای مجازی اعمال کنیم و تا میتوانیم دوباره کودکان و نوجوانان را به سوی کتاب سوق دهیم.
انتهای پیام