به گزارش خبرنگار ایکنا؛ نشست «جمهوری اسلامی اگر مطهری بود»، دیروز، ۱۴ اردیبهشت، با حضور جمعی از اندیشمندان و علاقهمندان در پژوهشگاه، فرهنگ، هنر و ارتباطات برگزار شد.
مقصود فراستخواه، استاد جامعهشناسی و عضو مؤسسه پژوهش و برنامهریزی آموزش عالی، در این نشست بیان کرد: شهید مطهری یک عالم دینی عقلگرا بود، یعنی مشرب سنتهای عقلی و حکمت ایرانی و اسلامی را داشت و نماینده برجسته این مشرب که مطهری ارتباط خاصی با او داشت نیز علامه طباطبایی بود. این چیز کوچکی نیست که او سنتهای عقلی ما را نمایندگی میکرد. این مسئله منتهی میشود به اینکه در سال ۱۳۵۲ حجیت عقل را در مقابل حقیقت شرع مطرح میکند و این حقیقت دوگانه در این فضا وارد میشود که ما همان طور که از طریق دین، حقیقت را به دست میآوریم، از طریق عقل و آزمایشهای تجربی نیز میتوانیم به نتیجه برسیم.
وی در ادامه افزود: مثال میزند که اگر سیگار سرطانزا شود، میشود گفت که حرام است و یک نکته دیگر آنکه مطهری یک عالمی بود که متوجه حقوق بشر بود؛ یعنی عالمی است که از یکسو به سنتهای عقلی در ایران و اسلام جذب شده و نهایتاً یک عقلگرا است و خودش نیز از مشهد برخاسته است و بعد در قم و تهران از این مشرب نمایندگی میکند و بعد میرسد به اینجا که عقل نیز تعارف ندارد. میگوید که عقل حجت است و عقل حجیت دارد و حقیقت از طریق عقل به دست میآید. از سوی دیگر در مورد حقوق بشر نیز بحثهایی را مطرح میکند.
استاد جامعهشناسی و عضو مؤسسه پژوهش و برنامهریزی آموزش عالی تصریح کرد: در علل گرایش به مادیگرایی نیز به صورت مشخص حقوق بشر را مبنا قرار داد و نیازهای طبیعی انسان را نیز مورد توجه قرار داد که مثل همه دنیا، ایرانی نیز میخواهد زندگی کند و در امورات مختلف مشارکت داشته باشد که نیازهای انسانی است. میگوید که دین نیز نیاز انسانی است و اگر دین خواست که در مقابل نیازها بایستد این دین از بین میرود و فایدهای ندارد و اینها دنبال نیازهای عاجل خود میروند. اینکه در سال ۱۳۴۹، در کتاب عدل الهی میگوید که مسلم فقط مسلم شرعی نیست، بلکه کسی که به حقیقتی قائل است، مسلم است و حقیقت اسلام در مقابل شریعت خاصی نیست.
وی افزود: اکنون مناسکی فکر میکنیم و مطهری میگوید که اسلام حقیقی آن تسلیم شدن به حقیقت است و مثالهایی را میزند. اینکه تسامح را بر اساس دیدگاههای سنتی و حکمت ایرانی و اسلامی دنبال میکند که از محمدرضا قمشهای مطرح میکند که «از رحمت آمدند و به رحمت روند خلق» و میگویند که اساس عالم رحمت است و ایشان این طور تفسیر میکند که خدا میخواهد رحمت خود را برساند و رحمت واسعه است و در نهایت رحمت و نجات است. بحثهایی نیز دارد به این صورت که کسی که خدا را در زبان نفی میکند، ملحد نیست، چون ممکن است چیزی را نفی کند که تعریفهای ما از خداست، لذا کسی که به زبان خدا را نفی میکند ملحد نیست.
وی در ادامه افزود: در کتاب جاذبه و دافعه علی (ع) که در سال ۱۳۴۹ منتشر شده، فصل دموکراسی علی (ع) را دارد، یعنی برای مطهری آن دوره این مهم نیست که دموکراسی نیز تجربه بشری است و میگوید که در علی (ع) نیز یک نوع تجربه دموکراسی میبینیم که وارد مداقههای ریز نمیشود، اما بحث اصلی این است که به محتوایی استناد کنیم که در زمستان ۵۷ و ۵۸، مطهری به آنها اشاره کرده است که شکل گیری جمهوری اسلامی و پیروزی نهضت اسلامی است. در بهمن ۵۷ صحبت کرده که این سخنرانیها نیز در مسجد الجواد و فرشته بوده و علاوه بر این نیز مصاحبههایی داشته و مجموعههای اینها، رفرنسهایی هستند که باید تحلیل کنیم که نظام اندیشهای او در مورد جمهوری اسلامی چه بوده است.
استاد جامعه شناسی و عضو موسسه پژوهش و برنامه ریزی آموزش عالی تصریح کرد: ایشان میگوید که حکومت جمهوری اسلامی، به معنای حکومت طبقه روحانیان نیست و میگوید که این طور نیست که روحانیون حکومت کنند، یعنی چیزی که بعدها رخ داد. اتفاقا مطهری از چیزهایی میترسید که سال ۱۳۴۱، گفته بود. مقالهای دارد که آنجا بحث روحانیت را مطرح میکند و نیز از اولاد و احفاد مراجع صحبت میکند که این اولاد و حواشی این علما، خودشان منشأ فساد در جامعه میشوند و حقکشی و هرج و مرج را رقم میزنند. یعنی آن درکی که در سال ۱۳۴۱ از اولاد و احفاد علما داشت، آن درک به علاوه سایر درکهایش، در نهایت دست به دست هم میدهد که بگوید جمهوری اسلامی حکومت روحانیان نیست و روحانیان نباید در پستهای دولتی باشند، مگر قضاوت و تدریس. به فقیه که میرسد میگوید نظارت عالیه دارد و نظارت فقیه است، به این عنوان که متدینین مطمئن باشند که علما نیز نظارت دارند.
این جامعه شناس گفت: ایشان آزادی فردی و عقیده را تصریح میکند که هر طور میخواهید بیندیشید و هر کس قلمرو فکرش آزاد و حتی اگر کسی عقیده غیراسلامی نیز دارد آزاد است. ایشان به طور مشخص قسمت ظریف قضیه را میگوید که آزاد، یعنی آزادی گفتن حرف خلاف اسلام که حرف خود را بزنند، چون یک اعتماد به نفسی دارد که اگر به دین قائل است، میتواند با او گفتوگو کند. کسی که دیندار است استدلال هم دارد که بحث کند. میگوید این چیزی که در فقه ماست و کتب ضاله میگویند، نه اینکه جلوی آنها را بگیریم، اینکه کسی خلاف خدا حرف بزند، کتاب ضاله نیست و میگوید که حالا ممکن است که اکثریت مسلمان باشند، اما آیا باید بر اقلیت استبداد کرد؟
استاد جامعهشناسی و عضو مؤسسه پژوهش و برنامهریزی آموزش عالی بیان کرد: نتیجه اینکه مطهری از درونیترین آدمهای مرزی نهضت اسلامی بود، یعنی داخل آن آدمهایی بودند که واردش شده بودند که ریاست آنها را کرخت کرده بود، اما یک تعدادی هستند که فاصله میگیرند و دنیا را هم میبینند و یک مقدار مرزی هستند. مطهری از درونیترینها بود که درون این نهضت بود، ولی عملکرد مرزی داشت و با دیگران نیز ارتباط داشت. مثلاً مرحوم بازرگان نیز این طور بود، اما او با جامعه ارتباط بیشتری داشت، ولی مطهری درونیتر بود و پیشنهاد مسئولیت گرفتن بازرگان را نیز او داد که نخستوزیر شد و در آن سهیم بود و مطهری تلاش میکرد که مسائل تعدیل شود؛ یعنی چیزهایی نگذاریم که بعدا از عهدهاش برنیاییم و زاویه انحراف عجیبی رخ دهد.
فراستخواه تصریح کرد: او تلاش میکند که اساس درستی گذاشته شود، اما نکته اصلی بحثم در اینجا که دوست دارم بگویم اینکه با مفردات دیدگاههای خوب نمیشود جامعهداری کرد. اینکه حرف خوب بزنیم کشور اداره نمیشود و نشده است. افراد هوشمند کم نداشتهایم، اما آنچه کم بوده سیستم هوشمند است. سیستم را هوشمند نکردیم و میخواهیم که از آن زمان بگوییم که مطهری حرف خوب زده است. این که فایدهای ندارد، یعنی فکر میکنیم که با گفتن یک حرف جامعه جلو میرود، اما سیستم باید هوشمند شود؛ بنابراین کمبود عقلا نداریم، چون ایران با سرمایه انسانی بالا است، آدمهای عاقلی در ایران هستند و سابقه تمدنی و فرهنگی داشته است و یک فرهنگ و تمدن در ایران وجود داشته، لذا علقا هم کم نداشتهایم، اما آنچه کم داشتهایم عقلانیت بوده است. عقلا داشتیم و عقلانیت نداشتیم و زور عقلا به هیچ چیز نمیرسد، وقتی اساس عقلانیت نباشد همین طور میشود.
استاد جامعه شناسی و عضو مؤسسه پژوهش و برنامهریزی آموزش عالی بیان کرد: با این تفسیرها، دنیای ما درست نمیشود و تفسیرهای خوب نیز از اسلام کم نداریم، تفسیرهای خوب از جمهوری اسلامی کم داریم. ایران کشور حرفهای خوب و اعمال نادرست است و اگر به یک کلام قرآن بخواهیم توجه کنیم، به عنوان کسی که به قرآن علاقه داریم که مبنای دیانت ما است اینکه «لم تقولون ما لا تفعلون»، گرفتار این همه خشونت و گرفتاری هستیم، چون زبان ما آشفته شده است و در نتیجه تأسیس خوبی لازم داریم. من به جای تفسیر خوب، تأسیس را مورد تاکید قرار میدهم که این تأسیس را نیز از مرحوم نائینی الهام گرفتهام. در کتاب مشهورش میآید و بحث میکند که باید به تأسیس عدل توجه کنیم؛ بنابراین آن چیزی که در جامعه داریم تفسیر است و نه تأسیس. عقلا را داریم و عقلانیت نداریم و زور عقلا نیز در این شرایط نمیرسد و نتیجه صرف حرف خوب زدن سرخوردگی مردم از درک از اسلام خواهد شد. اگر بخواهم به بیان جامعهشناسی بگویم، ما نهادهای خوبی لازم داریم، نهادها هستند که عدم اطمینان را ایجاد میکنند و باید تأسیس شوند و قاعدهها نهادینه شوند.
انتهای پیام