سوره بقره طولانیترین سوره قرآن کریم است. محل نزول آن مدینه است. این سوره اولین سورهای است که پس از هجرت در مدینه نازل شده است.
1) الم. در مورد حروف مقطعه قرآن، آراء مختلفی نقل شده است. از جمله خدا برای اینکه اثبات کند قرآن کلام الهی است با آوردن حروف مقطعه توجه میدهد که قرآن از همین حروفی تشکیل شده است که با آن سخن میگویید، شعر میسرایید. ولی قرآن کلامی از جانب خدا است. جالب است که همیشه بعد از این حروف، سخن از اوصاف قرآن به میان آمده است.
حدیث: امام سجاد(ع) فرمود: خدا میفرماید: «الم، ذلِکَ الْکِتابُ» یعنی این کتابی که بر تو نازل کردهام از همین حروف تهجی شماست که با آن سخن میگویید، پس اگر راست میگویید مانند آن را بیاورید.
و امام رضا فرمود: همانا خدا این قرآن را با همین حروف متداول میان شما نازل کرد. و سپس فرمود: اگر انس و جن دست به دست هم دهند که مثل این قرآن را بیاورند نخواهند توانست.
2) ذلِکَ الْکِتابُ لا رَيْبَ فيهِ... آن کتاب. انتظار میرفت گفته شود: «هذاالکتاب» یعنی این کتاب. ولی از اسم اشاره دور استفاده شده است. اشاره به دور به مفهوم افق رفیع قرآن است. این توجیه بسیار خوب است، ولی ممکن است سوال شود: چرا در آیه دیگر قرآن آمده است: «إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدي...؛ همانا این قرآن هدایت میکند» (اسراء/ 9). اگر قرار است به خاطر شان آن از اشاره به دور استفاده شود، چرا اینجا رعایت نشده است؟ پاسخ آن این است که استعمال « هذَا» که اسم اشاره به نزدیک است و بلندی مرتبه آن مانع از بهرهمندی از آن نیست. همانطور که وقتی رفتاری از اهل بیت (ع) به گوش ما میرسد، نباید طفره رفته بگوییم ما کجا و امام معصوم کجا! متاسفانه عدهای به بهانه عظمت شان کلام خدا، به کلی قرآن را غیر قابل فهم تلقی کرده و به کناری نهادهاند.
- لا رَيْبَ فيهِ. قرآن کتابی است که به خوانندهاش میگوید: بدان که منم درباره خدا و معاد و برزخ و فرشتگان و انس و جن و جزای اعمال و تاریخ گذشتگان و پیامبران سخن خواهم راند و آنچه میخوانی یقینی است. غالبا سوال میشود در این آیه که میفرماید: «هُديً لِلْمُتَّقينَ»؛ قرآن هدایت است برای متقیان، پس غیر متقیان چه میشوند؟ پاسخ این است که پیامبر در سه مقطع، کار انذار و دعوت خود را اجرا میکند. در نوبت اول پیام خود را به قوم و ناس اعلام میکند، پس از آن این مردم دو دسته میشوند که یک عده پیامبر را میپذیرند و به سوی او میآیند که قرآن آنها را متقی و تابعین ذکر و خداترسان میداند و در مقابل اینان دستهای از قوم و ناس پشت میکنند و تصمیم بر مخالفت و عناد میگیرند و طبعا قرآن و پیامبر آنها را نمیتواند هدایت کند. بنابراین مسئله هدایت نیز مانند انذار با توجه به نوع تصمیم گیری مخاطب سه نوع است:
1. هدایت عمومی: آنجا که فرمود: «هُديً لِلْنّاس». 2. هدایت بیثمر که نسبت به مخالفت مخاطب بیفایده و بیثمر است. 3. هدایت کاملا مفید مانند « هُديً لِلْمُتَّقينَ». از کلمه «هُديً» میفهمیم که موضوع این کتاب، هدایت است. انسان قبل از مطالعه هر کتابی نخست باید بداند که این کتاب چه هدفی را دنبال میکند. همانطور که کتاب فیزیک در صدد آموزش علم فیزیک است، قرآن هم کتاب انسانسازی است و آنچه به هدایت انسان و نجات او از گمراهیها مربوط میشود در آن بیان گردیده است.
3) الَّذينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ... اقامه و برپا داشتن نماز غیر از نماز خواندن است. این تعبیر میرساند که متقی باید در هرجا که حضور یافت، آنجا را محیط تقوا و نماز کند و اقامه صلات نماید. نظر دیگر این است که متقی نماز را با تمام شرایط فقهی و حال معنوی به جا میآورد.
- مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ... یعنی از آنچه روزی دادهایم انفاق میکنند. چرا در اینجا تعبیر « مِنْ أَمْوَالِهِمْ» نیامده است؟ دو پاسخ دارد؛ یعنی اموال حرام، داده ما نیست؛ دوم از آنجا که همه مردم صاحب مال نیستند، باید هرکس از هر نعمتی که برخوردار است در راه خدا انفاق کند؛ خواه مال، یا هرچیز دیگری مثل دانش، هنر، بیان و قلم.
4) وَ الَّذينَ يُؤْمِنُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَيْکَ... نشانه دیگر پرهیزکاران این است که به قرآنی که به تو نازل شده و کتابهای آسمانی که قبلا نازل گردیده ایمان میآورند. مراد از «ما» در اینجا قرآن است به دلیل «کَ» در الیک؛ زیرا مراد از آن رسول گرامی است.
- وَ بِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ. و ایشان به آخرت، یقین دارند. نکته این است که تنها کسانی به آخرت یقین پیدا میکنند که مراحل ایمان به غیب و کتب آسمانی و انجام تکلیف نماز و انفاق را پشت سر گذاشته باشند.
5) عَلي هُديً مِنْ رَبِّهِمْ...
عَلي هُدي یعنی آنها بر هدایتی از پروردگارشان هستند (مِنْ رَبِّهِمْ)؛ یعنی بر هدایت خاص ربانی استوارند. در قرآن کریم، دو گونه هدایت مطرح شده است: اولیه و ثانویه. هدایت اولیه دعوت عام معصوم (ع) و علماست، و هدایت ثانویه عطای خداوند به آنهایی است که دعوت و هدایت اولیه را پذیرفتهاند. از مصادیق هدایت ثانویه میتوان صفای قلب و نور توفیق، رغبت به طاعت، رویاهای صادقه هدایتگر و مکاشفاتی که به کلی شخص را دگرگون کرده ایمانش را مستحکمتر میکند، نام برد.
منبع: بهرامپور، ابوالفضل(۱۳۹۱): تفسیر یک جلدی مبین، انتشارات آوای قرآن، ص ۱.
انتهای پیام