آزادی از سلطه طاغوت‌ها؛ بزرگ‌ترین نعمت‌
کد خبر: 3812145
تاریخ انتشار : ۲۶ ارديبهشت ۱۳۹۸ - ۱۴:۴۳

آزادی از سلطه طاغوت‌ها؛ بزرگ‌ترین نعمت‌

گروه فعالیت‌های قرآنی- نماینده ولی‌فقیه در آذربایجان‌شرقی، آزادی از سلطه طاغوت‌ها را از بزرگ‌ترین نعمت‌ها دانست و ابراز کرد: خداوند آزادی را بهترین نعمت‌ها می‌داند، جنگ‌های اسلامی نیز یا برای دفاع است یا برای برداشتن ستمگرانی که مانع انتخاب آزادانه راه حق می‌شوند.

آزادی از سلطه طاغوت‌ها را از بزرگ‌ترین نعمت‌ها دانست

به گزارش ایکنا از آذربایجان‌شرقی، حجت‌الاسلام والمسلمین سیدمحمدعلی آل‌هاشم، عصر روز گذشته در مراسم جز خوانی قرآن کریم در مصلی امام خمینی (ره)، آزادی از سلطه طاغوت‌ها را از بزرگ‌ترین نعمت‌ها دانست و ابراز کرد: خداوند آزادی را بهترین نعمت‌ها می‌داند، جنگ‌های اسلامی نیز یا برای دفاع است یا برای برداشتن ستمگرانی که مانع انتخاب آزادانه راه حق می‌شوند.

وی با اشاره به اینکه فرعون به مؤمنین می‌گفت چرا بدون اذن من به موسی ایمان می‌آورید، افزود: آری در استعمار فرهنگی حکومت‌ها، اندیشه و حق انتخاب عقیده از مردم سلب می‌شود.

امام جمعه تبریز با بیان اینکه طاغوت‌ها جز برای خود برای هیچ کس حق اظهارنظر قائل نیستند، اظهارکرد: سنت و قانون خداوند آزاد گذاشتن انسان است، او می‌تواند مردم را به اجبار به راه حق وادار کند اما رشد واقعی، در سایه آزادی است.

نماینده ولی فقیه در آذربایجان‌شرقی همچنین با تاکید بر اینکه اسلام بی تفاوتی نسبت به مستضعفان را توبیخ کرده است، گفت: آزادی به قدری مهم است که وقتی در مکه به شخصی ظلم شد پیامبر اکرم(ص) قبل از نبوت با چند نفر از مشرکین مکه پیمان بستند که علیه هر ظلمی بشورند و احدی در مکه مورد ظلم قرار نگیرد و بتواند آزادانه زندگی کند، این پیمان نوعی بیمه برای فقیران بود.

حجت‌الاسلام آل‌هاشم آزادسازی اسیران در بند را یکی از اهداف انبیاء دانست و ادامه داد: اگر کسی خواست از آزادی سو استفاده کند باید او را از کارش بازداشت، مخالفین شعیب به او گفتن چرا نمی‌گذاری ما در اموال خودمان آزادانه عمل کنیم، آنها می‌خواستند با کم فروشی و ضایع کردن حق مردم و ولخرجی و عیاشی، ثروت خود را مصرف کنند اما حضرت شعیب مانع می‌شد.

وی با اشاره به اینکه مالکیت دارای جواز هر نوع مصرفی نیست، به بیان روایتی پرداخت و عنوان کرد: در صدر اسلام مردی از خود راضی و لجوج گاه و بیگاه بی اجازه وارد باغ زندگی یکی از یاران پیامبر(ص) می‌شد و بهانه او این بود که در گوشه باغ درختی دارم، صاحب باغ به او گفت رسیدگی به آن باغ مانعی ندارد اما قبل از آمدن به باغ، اطلاع بدهد، صاحب باغ به نزد پیامبر رفت و از او شکایت کرد، حضرت، ثموره را موعظه کرد اما زیربار نرفت پیامبراکرم(ص) فرمود این درخت را با درخت دیگری عوض کن باز هم حاضر نشد و پیامبر اکرم (ص) فرمود: درخت خود را به صاحب باغ بفروش اما به این کار هم راضی نشد، حضرت فرمود حداقل با اجازه وارد باغ شو یا از این درخت صرف نظر کن تا در بهشت درختی را برای تو ضمانت می‌کنم اما باز هم لجاجت کرد، پیامبر دستور داد درخت را از ریشه کنده و دور انداختند.

انتهای پیام

captcha