ذاتمندی ارسطویی با دین ناسازگار است/ کفرآور بودن یکسان‌انگاری ماهیت پیامبر(ص) با دیگران
کد خبر: 3819736
تاریخ انتشار : ۲۶ خرداد ۱۳۹۸ - ۱۳:۱۲
حجت‌الاسلام سهرابی‌فر:

ذاتمندی ارسطویی با دین ناسازگار است/ کفرآور بودن یکسان‌انگاری ماهیت پیامبر(ص) با دیگران

گروه حوزه‌های علمیه ــ عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی با تأکید بر اینکه ذاتمندی ارسطویی با آرای برخاسته از دین ناسازگار است، گفت: صدرا از کسانی که پیامبر(ص) را با ابوجهل در یک ماهیت نوعیه قرار می‌دهند و اختلاف میان آن دو را در امور عارضی خلاصه می‌کنند، شدیداً انتقاد و این نظر را رد می‌کند.

ذاتمندی ارسطوئی با دین ناسازگار است/ کفرآوربودن یکسان‌انگاری ماهیت پیامبر با دیگرانبه گزارش ایکنا، حجت‌الاسلام والمسلمین محمدتقی سهرابی‌فر، عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، امروز، 26 خردادماه، در کرسی «گذر از ذاتمندی ارسطویی به فطرتمندی قرآنی» گفت: با توجه به حضور فلسفه یونانی در جوامع اسلامی دانشمندان بسیاری اندیشه‌های خود را براساس ذاتمندی ارسطویی سامان داده‌اند. تعریف انسان با جوهر و ماهیتی ثابت و حواله دادن تفاوت‌ها به اعراض نتیجه این اندیشه است.
 
وی افزود: به نظر می‌رسد این مبنا با آرای برخاسته از دین ناسازگار است. برخی مفسران همچون صدرالمتألهین با استناد به آیاتی که انسان‌ها را در گروه‌های کاملاً ناهمگون دسته‌بندی می‌کند و آیاتی که چهره واقعی انسان‌ها را در ماهیات گوناگون ترسیم می‌کند، یکسانی ماهیت انسان‌ها را منتفی می‌دانند. البته در حکمت متعالیه نیز قول به حرکت در جوهر و نیز با قول به اتحاد عاقل و معقول، انسان‌هایی با ماهیاتِ متفاوت ترسیم می‌شود.
 
این پژوهشگر همچنین با اشاره به معنای ذاتی بیان کرد: در حکمت مشاء «ذاتی» عبارت است از حقیقتی كه داخل در چیستی افراد و مصادیق خود است به این معنا كه قِوام و تشكیل‌دهنده ماهیت افرادش باشد مثال معروف برای این معنا همان «حیوان ناطق» است که در تبیین ماهیت انسان گفته می‌شود بنابراین تعریف «حیوانیت» و «ناطقیت» ذاتی انسان هستند. بوعلی سینا چهار ویژگی را برای ذاتیات بیان می‌کند و برای ویژگی ذاتی، انسان و حیوان را مثال می‌زند. تصور انسان بدون تصور حیوان ممکن نیست یعنی تصور انسان به این است که قبلاً حیوان را تصور کرده باشیم. با توجه به مطلب فوق، ذاتیاتِ یک شی‌ء همه حقایقِ یک شیء را شامل خواهد شد.
 
عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی درمورد معنای فطرت با بیان اینکه فطرت واژه‌ای قرآنی است و به دنبال قران احادیث بسیاری درباره آن نقل شده است اظهار کرد: ویژگی‌های موجود در انسان «فطرت» نامیده شده است؛ نکته قابل توجه در معنایِ فطرت آن است که فطرت همه ویژگی‌های نهاده شده در انسان اعم از بالفعل و بالقوه را شامل است و چه بسا فطریاتی نهفته و ناپیدا در وجود انسان باشد که فرصت ظهور و بروز پیدا نکرده است. شاید بهترین شاهد بر این سخن، فرمایش امیرالمؤمنین(ع) در بیان علّتِ ارسالِ رسولان(ص) باشد از این بیان استفاده می‌شود که فطریات ممکن است فراموش شوند و نیازمندِ احتجاج و استدلال باشند.
 
عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی با اشاره به تفاوت میان ذاتمندی و فطرتمندی اظهار کرد: فطرت ویژگی‌های انسانی را شامل می‌شود اما ذاتمندی سرشت مشترک میان انسان‌ها و حیوانات را هم شامل است؛ «فطرت» خبر از وجودِ اموری فراحیوانی در انسان می‌دهد اما درصدد تعیین و تعریف انسان با جنس و فصل نیست برخلاف «ذات» که درصدد ارائه حدِّ تام است؛ همچنین ذات و ماهیتِ نوعیۀ متشکل از جنس و فصل و امری بسیط و فعلیت یافته است و هرگونه تغییری در فعلیت، منجر به تغییرِ ذات و ماهیت می‌شود برخلاف امور فطری که تغییریافتنی نیست و صرفاً امکان دارد که از حالتِ ظهور تغییر یافته و در درون انسان نهفته شود.
 
سهرابی‌فر با اشاره به بحث حکمت ارسطویی و ذاتمندی انسان با بیان اینکه ارسطو همه اشیا از جمله انسان را دارای ذات می‌داند و معتقد است که اشیاء به واسطه داشتن ذات از همدیگر متمایز می‌شوند تصریح کرد: در حکمت ارسطویی معرفت حقیقی نسبت به اشیا در گرو راه‌یابی به ذاتِ اشیاست. همچنین در حکمت ارسطویی انسان در آخرین حلقه تقسیمِ ذاتیِ جوهر قرار دارد و تقسیم انسان از طریق تفاوت در ذات ممکن نیست و تفاوت میان انسان‌ها صرفاً به واسطه امور عرضی و شخصی است. 
 
این محقق در نقد ذاتمندی ارسطویی با تأکید بر اینکه نظریه ذاتمندی ارسطویی با متون دینی ناسازگار است بیان کرد: در نگاه صدرالمتألهین همه موجودات مقامی معلوم در جهان هستی دارند و فقط انسان «لامقام» است. ایشان با استناد به برخی آیات، انسان‌ها را در دو گروهِ دانا و نادان قرار می‌دهد و به دنبالِ آن بیان می‌دارد که انسان‌ها به حسب نشئه باطنی تحت انواع گوناگون قرار می‌گیرند. در این نگاه مؤمنینِ حقیقی و علمای ربانی، نوعی غیر از نوعِ مؤمنان و جاهلان دانسته شده است.  
 
کفرآور بودن یکسان‌انگاریِ ماهیت پیامبر با دیگران
 
وی افزود: صدرالمتألهین در بعضی عبارات خود از تغییر ماهیت انسان به انواع گوناگون، بلکه به اجناس گوناگون، خبر می‌دهد. او بر این باور است که انسان بالاخره در زیر مجموعه یکی ازسه جنسِ فرشتگان، شیاطین و حیوانات قرار می‌گیرد و البته تحتِ هرکدام از این اجناس، انواع بسیاری است. او بیان می کند که انسان‌ها با ترکیبی که از خصلت‌ها و خوی‌ها در خود به وجود می‌آورند، تنوعِ حیوانیِ زیادی را تحقق می‌بخشند به گونه‌ای که این تنوع حیوانی حتی در جهان حاضر نیز صورتِ وقوع ندارد. ایشان در این بیان خود به آیه «إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ وَ الْمُشْرِكِينَ فِي نارِ جَهَنَّمَ خالِدِينَ فِيها أُولئِكَ هُمْ شَرُّ الْبَرِيَّةِ* إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ» (بینة /6 و 7) تمسک می‌کند.
 
سهرابی‌فر با تأکید بر اینکه صدرا از کسانی که پیامبر (ص) را با ابوجهل در یک ماهیت نوعیه قرار می‌دهند و اختلاف میان آن دو را در امور عارضی خلاصه می‌کنند، شدیدا انتقاد می‌کند ادامه داد: ایشان آیه «انما انا بشر مثلکم» را مربوط به نشئه ظاهری می‌داند و با استناد به آیه «فَقالُوا أَ بَشَرٌ يَهْدُونَنا فَكَفَرُوا وَ تَوَلَّوْا» (تغابن /6) یکسان‌انگاریِ ماهیت پیامبر با دیگران را کفرآور قلمداد می‌کند. صدرا در جایی دیگر متذکر می‌شود که مراد از آیه «وَ إِذَا الْوُحُوشُ حُشِرَتْ» انسان‌هایی هستند که در روز حشر واقعیت آنان آشکار و متناسب با نیّات و اعمالِ خویش محشور می‌شوند. 
 
پاسخ به یک پرسش
 
وی بیان کرد: صدرالمتألهین در تحقیقی دیگر با این پرسش مواجه می‌شود که اگر همه آحاد انسان در ماهیت مشترک، و در طبیعت نوعیه متماثل اند پس یا باید همه شایسته رسالت باشند و یا هیچکس از آحاد بشر نباید شایستگی رسالت داشته باشد زیرا در این صورت اختصاصِ انحصاریِ انسانی به یک ویژگی (نبوت) محال است از این رو یا همه انسان‌ها نبی‌اند که این امر محال است؛ زیرا نبوت همه به عدم نبوت منتهی می‌شود یا کسی نبی نیست که در هر دو صورت باب نبوت بسته خواهد شد.
 
سهرابی‌فر افزود: صدرالمتألهین در پاسخ این پرسش می‌گوید که انسان‌ها در عین حال که فطرت اولیه مشترک دارند ولی در ادامه فطرت ثانویه متفاوت از هم پیدا می‌کنند. وی برای این نظر به برخی آیات از جمله «أَفَمَنْ يَعْلَمُ أَنَّمَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ الْحَقُّ كَمَنْ هُوَ أَعْمَى إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُولُو الْأَلْبَابِ» (رعد/ 19)؛ «پس آيا كسى كه مى‏ داند آنچه از جانب پروردگارت به تو نازل شده حقيقت دارد مانند كسى است كه كوردل است تنها خردمندانند كه عبرت مى‏‌گيرند» یا «قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُولُو الْأَلْبَابِ» (زمر/9)؛ « بگو آيا كسانى كه مى‌دانند و كسانى كه نمى‌دانند يكسانند تنها خردمندانند كه پندپذيرند».
 
وی تأکید کرد: صدرالمتألهین با استناد به دو آیه فوق بیان می‌دارد که انسان‌ها به حسب نشئه باطنی تحت انواع گوناگون قرار می‌گیرند. در این نگاه مؤمنینِ حقیقی و علمای ربانی، نوعی غیر از نوعِ مؤمنان و جاهلان دانسته شده است. البته جناب صدرا در برخی عبارات تبدیل انسان به حیوان را مربوط به عالم آخرت می‌داند در جایی دیگر اختلاف و تفاوتِ انسان‌ها را در این دنیا عرضی و در عالمِ آخرت ذاتی می‌داند اما در برخی عبارات تصریح می‌کند که سببِ تبدیل انسان‌ها به انواع گوناگون اعمال و رفتار انسان‌هاست.
 
تضاد ذاتمندی با حکمت متعالیه
 
سهرابی‌فر همچنین با تأکید بر ناسازگاری ذاتمندی ارسطویی با حکمت متعالیه تصریح کرد: ذاتمندی ارسطویی با مبانی و برخی از آموزه‌های حکمت متعالیه مانند؛ مبانی حکمت متعالیه؛ اصالت وجود؛ وحدت تشکیکی وجود و اتحاد عاقل و معقول ناسازگار است همچنین براساسِ سه اصلِ اصالت وجود، وحدت تشکیکی وجود و اصلِ اتحاد عاقل و معقول انسان بوسیله علم و عمل اشتداد وجودی یافته و درجاتی تازه از وجود را تحصیل می­‌کند و از آنجا که ماهیت، تشکیک بردار نیست، وجودِ متحول انسانی در هر آن از حرکت، ماهیتی از دست داده و ماهیتی جدید کسب می­‌کند از این رو ملاصدرا تصریح می‌کند که بر اساسِ نظریه­ اشتداد، انواع بی­‌نهایتی به وجود می‌­آید که اتصال آنها بوسیله وجود صورت می‌­گیرد و اگر اصالت با ماهیت بود لازم می­‌شد انواع بی‌­نهایتی در عالم خارج باشد که هیچ نکته اشتراکی نداشته باشند.
 
وی با بیان اینکه در انسان‌شناسی مبتنی بر متون دینی و مبتنی بر حکمت صدرایی، از یک سو ذاتمندیِ ارسطویی منتفی است یعنی انسان‌ها تحت یک ماهیت نوعیه نیستند و از سوی دیگر انسان به گونه‌ای تشکیکی دارای ساحتی متعالی است گفت: گرچه همه انسان‌ها در آغازِ زندگیِ خویش تحتِ یک ماهیت بدانیم ولی در ادامه هر فرد ماهیتی مجزا برای خود رقم می‌زند. بر این اساس شخص  نبی با دیگر انسان‌ها در فطرت و ماهیت اولیه مشترکند اما هر کدام از انسان‌ها در مسیر زندگیِ خود، فعلیّتی تازه یافته از هم متمایز می‌شوند و همین ماهیت ثانوی است که اشخاصی را لایق نبوت می‌کند و احیاناً کسانی را پست‌تر از حیوان قرار می‌دهد. همچنین اینکه برخی متون دینی انسان‌ها را در دو گروه متضاد قرار می‌دهد نشانگر تنوعِ ماهوی انسان‌ها است. از این رو صحیح آن است که در انسان‌شناسی دینی به جای ابتنا بر ذاتمندی بر فطرتمندی انسان تکیه کنیم و این نکته را در همه دانش‌های مبتنی بر انسان‌شناسی دینی لحاظ کنیم.
 
انتهای پیام
captcha