24 سال زندگی عاشقانه با جانباز قطع نخاعی
کد خبر: 3820357
تاریخ انتشار : ۳۰ خرداد ۱۳۹۸ - ۰۸:۵۴

24 سال زندگی عاشقانه با جانباز قطع نخاعی

گروه فرهنگی- همسر شهید آملی گفت: شرایط فیزیکی و قطع نخاعی‌اش اصلاً اهمیت نداشت و با پذیرفتن خانواده‌ام که جانبازی را به هیچ وجه مانع ازدواج نمی‌دانستند، در سال 74 ازدواج کردیم؛ ازدواجی که امروز 24 سال از عمر عاشقانه آن می‌گذرد.

24 سال زندگی عاشقانه با جانباز قطع نخاعیحاج سیدحسین آملی، سید جانبازان نخاعی، برادر شهید سید مهدی آملی، یادگار هشت سال دفاع مقدس و مردی از سلاله نیکان و صابران، با تحمل بیش از 35 سال درد و رنج ناشی از جانبازی، سحرگاه روز پنج شنبه بیست و نهم فروردین ماه در بیمارستان امام خمینی (ره) ساری به فیض شهادت نائل شد.
شهید سید حسین آملی در سال 1362 در منطقه مریوان کردستان از ناحیه نخاع آسیب جدی دیده و دو پای وی بر اثر جراحات قطع شد.
این اسطوره درد، در دوران حیاتش درباره جانبازیش اظهار کرده بود: خدا نکند که پشیمان بشوم؛ همه این‌ها خواست خداست. لطف خدا به بندگانش زیاد است.
برادرِ این جانبازشهید نیز در سال 1367 در منطقه عملیاتی فاو به شهادت رسید و همسرش نیز خواهر شهید موسی احمدی قاجاری بود که با وجود شرایط جانبازی با وی ازدواج کرده است.
مراسم تشییع پیکر جانباز «سید حسین آملی» شنبه ۳۱ فروردین‌ماه ساعت ۹ صبح از امامزاده یحیی(ع) شهرستان ساری تا گلزار شهدای ساری برگزار شد.


به گزارش ایکنا از مازندران، غروب یکی از این پنجشنبه‌ها اتفاقی به آرامگاه رفتم سلام اهل قبور را خواندم و وارد محوطه شدم به محض ورود حضور بانویی در کنار یکی از مزارها توجهم را جلب کرد. به بهانه قرائت فاتحه به سمتش رفتم. کارگری در حال سنگ گذاشتن بر روی قبری بود که همان بانو به گونه‌ای خاص به آن تعلق خاطر داشت، نزدیکشان ایستادم کارگر گفت: «این بانو 24 سال از این شهید پرستاری کرده و کمتر کسی پیدا میشه این کار را انجام دهد.»
حرفش تمام نشده بود که بانو دستانش را میان چادر سیاهش پنهان کرد و به حالت امتناع، گفت: این حرف را نزنید، من هر چه کردم برای رضای خدا بود و بس. اصلا کاری هم نکردم. رفتارش نگاهم را کنجکاوتر کرد و پرسیدم این مزار کدام شهید است!؟ بانو با شربتی گوارا میان گرمای آفتاب از حضورم استقبالی کرد و گفت: جانباز شهید سید حسین آملی. کارگر پیش دستی کرد و گفت: ایشان همسر شهید هستند.
شربت را نوشیدم و فاتحه‌ای قرائت کردم و در کنار همسر شهید ایستادم و این فرصت را غنیمت دانستم که با همسر شهید گفت‌وگویی داشته باشم. از او خواستم خودش را به خوانندگان ایکنا معرفی کنند، در سکوت آرامگاه گفت: رقیه احمدی قاجاری هستم همسر جانباز شهید سید حسین آملی
نحوه آشنایی با شهید آملی
وی گفت: برادرش با دوستش سید حسین سال 62 راهی جبهه و جنگ شده بودند یک سال به طول نیانجامید که خبر جانبازی و قطع نخاع دوست صمیمی برادرش خبر ناگوار خانواده  احمدی قاجاری نیز شده بود.
این همسر شهید ادامه داد: سال 63 من کلاس چهارم ابتدایی بودم برادرم عازم جبهه‌های جنگ شده بود و جانبازی دوستش که ما رفت و آمد خانوادگی با آنها داشتیم، اتفاق ناراحت کننده‌‌ای برای ما بود. زمان به سرعت می‌گذشت بعد سال 66 که خبر شهادت برادرم، ضربه سختی به خانواده وارد کرده بود.
من مقاطع تحصیلی را یکی بعد از دیگری پشت سر می‌گذاشتم و وارد دبیرستان شده بودم که موضوع ازدواجم با شهید سید حسین آملی مطرح شد ابتدا با مخالفت پدر و مادرم رو به رو شدم.
این همسر شهید دلیل مخالفت‌ نزدیکان از ازدواجش با شهید حسین آملی را اینگونه بیان کرد: شهید قبل از جانبازی ازدواج کرده بودند و یک دختر داشتند منتهی دو یا سه سال بعد از این اتفاق، همسر اولشان از ایشان جدا شدند و چند سال ایشان مجرد بودند تا که مسئله ازدواج بنده با ایشان پیش آمد و تنها دلیل مخالفت والدینم ازدواج اول نافرجام و حضور یک بچه بزرگ از شهید بود.
وی درباره شرایط فیزیکی شهید، گفت: برایم شرایط فیزیکی و قطع نخاعی‌اش اصلا اهمیت نداشت و با پذیرفتن خانواده احمدی قاجاری که جانبازی را به هیچ وجه مانع نمی‌دانستند در سال 74 ازدواج کردم و در 19 سالگی زندگی عاشقانه مشترک‌مان را آغاز کردیم.

همسر شهید اظهار کرد: زندگی ما از اول خیلی خوب شروع شد و من دلیل خوشبختی خود را پاک زندگی کردن شهید می‌دانم، شهید قبل از هر چیزی خود را از آلودگی و پلیدی حفظ می‌کرد و زندگی معنوی خوبی داشت. من درس‌های زیادی از ایشان یاد گرفتم و در زندگی سعی کنم مثل ایشان پاک زندگی کنم.
زندگی معنوی شهید آملی

زندگی معنوی شهید آملی از زبان همسرش
وی افزود: شهید آملی در همه امور خدا را در نظر داشت و به علت مجروحیت جنگی گاه گاهی که حالشان به وخامت می‌رفت باید خودمان با قاشق غذا را در دهانشان می‌گذاشتیم و خودش قادر به این کار نبود.
احمدی قاجاری اظهار کرد: شهید آملی صبح‌ها همیشه قبل از اذان برمی‌خواست و به علت مجروحیت از ناحیه گردن و قطع نخاع شدن همیشه مجبور بود به حالت خوابیده روی شکم باشد ولی با این حال سفارش همیشگی‌اش این بود که رو به قبله باشد.
وی افزود: دست‌های شهید به علت صدمات جنگی همیشه حالتی مشت داشت حتی قاشق برای صرف غذا فقط در مواقعی که حال مناسبی داشت بین دو انگشتش قرار می‌گرفت.
این همسر شهید با بیان اینکه، اراده شهید آملی بسیار بیشتر از این بود که شرایط فیزیکی‌اش بخواهد بر او غلبه کند، تصریح کرد: شهید آملی با حکاکی‌ بر روی چوب که با حرکت محدود بالا و پایین بازوانش انجام می‌داد این را ثابت می‌کرد، انگار شهید جانباز آملی روحش را مثال چوب در دستش هر روز می‌تراشید و لوح پاک وجودش را نقش نگاری از ایمان و تقوا می‌بخشید.
همسر شهید با اشاره به یکجانشینی و بروز بیماری‌های متعدد نظیر دیابت و نارسایی کلیه که منجر به پیوند کلیه و انجام دیالیز در هر چند روز شده بود، گفت: شهید آملی همیشه به علت شرایط فیزیکی و ناراحتی‌های جسمی پرهیز غذایی می‌کردند تا عمر طولانی داشته باشند، هیچ وقت لب به شکوه باز نمی‌کردند بلکه اعتقاد داشتند انسان برای عبادت خداوند آفریده شده است نه آنکه چند صباحی باشد خود را بشکند و برود بلکه برای تقوا و زهد و پارسایی آمده است.
وی ادامه داد: از نوع نگاه و اعتقادات شهید آملی درس‌های خیلی خوبی گرفتم و زبانم از بیان حالات او از آن جهت که شهید در شبانه روز ساعات زیادی را حداقل 16 ساعت رو به قبله در سجده می‌ماند، قاصر است.

وی افزود: تمام کار‌های روزمره زندگی را خودم تنهایی با مدیریت شهید انجام می‌دادم. ساعاتی که برای انجام امور خانه مثلا خرید نان و مایحتاج زندگی به بیرون می‌رفتم، قبل رفتن از من درخواست می‌کرد او را رو به قبله کنم تا اگر در وقت نماز تنها بود نمازش قضا نشود چرا که به نماز اول وقت خیلی اهمیت می‌دادند.
همسر شهید چشمانش نمی از دلتنگی گرفت و خدا را به خاطر همسری شهید جانباز در نوجوانی شکر کرد و گفت: همیشه شاکرم در این راه امانتی به دوشم گذاشته بود که بتوانم به سرانجامش برسانم شکر این توانایی و استعداد را در وجودم گذاشت تا بتوانم با وی یک زندگی عاشقانه داشته باشم.
وی افزود: ما دو انسان آزاده بودیم ولی عاشقانه زندگی کردیم عشقی که سرانجامش به خدا ختم شود و یک لحظه از هم جدا نبودیم جز در مسافرت‌های مذهبی که پیش آمد.
این همسر شهید گفت: شهید سال‌های اول ازدواج همسرش را تنهایی به زیارت کعبه و کربلا فرستاده بود و در دفعات بعدی خودش با او به کربلا و مکه مشرف شد و توفیق انجام مناسک حج تمتع را پیدا کرد.
دعایی که شهید آملی عاشقش بود
وی افزود: شهید با یک دعا خیلی مانوس بود و آن زیارت عاشورا بود هر صبح و عصر به خواندنش مداومت و مواظبت می‌کرد.
همسر شهید آملی، اضافه کرد: به شهید می‌گفتم شما که دائم‌الذکر هستید مرا که مشغول به کارهای منزل و توفیق پذیرایی از مهمان‌های شما را دارم مشمول دعایتان کنید شهید واقعا برایم از ته دل دعا می‌کرد.
در این هنگام اشک چشمان همسر شهید از گونه‌هایش سرازیر شد وبا حالتی گریان، گفت: شهید آملی عشق من بود و از نبودنش من این چند روز در حال سوختنم و می‌سوزم.
او بغضش را فروخورد و با اشاره به جمله حضرت زینب(س) در مجلس یزید گفت : یزید برای حضرت زینب(س) مراسمی برای تحقیر اسرا فراهم کرد و گفت که دیدید خداوند همه مردان شما را نابود کرد. در پاسخ حضرت زینب( س) با قاطعیت فرمودند: «من جز زیبایی چیزی ندیدم.»
احمدی قاجاری با دلتنگی عجیبی در چشمانش ادامه داد: من هم با وجود آسیب های جسمی که به جهت جا به جایی شهید بر بدنم وارد شد و با حضور روزها و ماه‌ها در بیمارستان‌های مختلف در کنار شهید، ولی می‌گوییم من هم جز زیبایی چیزی ندیدم.
وی افزود: این در حالی است که شهید آملی نیز در یکی از سخنرانی‌هایشان در دانشگاه آزاد ساری هم گفتند: من جزء زیبایی چیزی در این زندگی ندیدم.
سفر به آلمان برای درمان

زندگی معنوی شهید آملی از زبان همسرش

همسر شهید ادامه داد: روزهای آخر عمر شهید به علت شدت بیماری زمان استحمام با دست کشیدن، گوشت تنشان می‌ریخت. در این لحظه گریه به همسر شهید امان نداد چند لحظه‌ای به سکوت گذشت.

وی افزود: بخش زیادی از این بیماری‌ها از صدمات جنگی بود اما به علت عدم تحرک شهید کلیه‌هایش را سال 82 از دست می‌دهند ما برای عمل پیوند کلیه سال 86 به آلمان سفر کردیم. آنجا کلیه و مثانه شهید را خارج می‌کنند و یکی از پاهایش را که براثر جراحت جنگی که پرت شده بود و آسیب دیده بود قطع می‌کنند و پای دومش را چندی بعد در اثر دیابت قطع می‌کنند سال 92 ایشان دیالیزی می‌شوند و در نهایت بر اثر مصرف داروهای شیمیایی دچار سرطان خون شدند.
شنیدن زندگی‌نامه پر درد شهید غم‌انگیز بود و از صبر و بردباری او و همسرش حکایت می‌کرد.

احمدی قاجاری ادامه داد: از هرکس که بپرسید با روحیه بودن شهید را تایید می‌کند. آنقدر این شهید با روحیه بود که اگر من کنارش گریه می‌کردم می‌گفتند: «من حالم خوب است چرا گریه می‌کنید.»
مهمانان مدافع حرمی و میزبانی که دردش را پنهان کرد
این همسر شهید بیان کرد: حتی به یاد دارم شبی که فردایش ایشان دیالیز داشتند و حال مناسبی نداشتند از دوستان مدافع حرم به منزل ما آمده بودند شهید کنار مهمان‌ها بگو بخندی داشتند گویی بیمار نیست و بعد از رفتن دوستانشان از شهید پرسیدم مگر حال شما بد نیست و درد ندارید، گفت: «دلم نیامد بچه‌ها با دیدن ناراحتی من ناراحت شوند و با ناراحتی از پیشم بروند.» آن شب آخرین شب زندگی با هم بودنمان بود و مدام از خواب بیدار می‌شدند.
همسر شهید، لیوانی را که روی آن منقش به خطوط اندازه‌گیری بود به من نشان داد و گفت: می‌بینید این لیوان مندرج شهید است چون دیالیزی‌ها نباید زیاد آب بخورند ایشان هر بار با درخواست آب به مقدار پنج سی‌سی و 10 سی‌سی، از خواب بیدار می‌شدند و تا صبح بر همین منوال می‌گذشت یادم هست با شرمندگی به من گفته بود خانم ببخشید مدام بیدارت می‌کنم که من گفتم این چه حرفیست ما داریم با هم زندگی می‌کنیم.
وی افزود: صبح 29 فروردین سال 98 که ایشان را برای دیالیز بیمارستان بردیم دیگر بدنشان حین دیالیز دوام نیاورد و به کما رفت و به درجه رفیع شهادت نایل آمدند.
همسر شهید در حالیکه اشک آرام از گوشه چشمش سرازیر شده بود، گفت: از آن روز تا الان من و دلم کنار مزار شهید جا ماند‌ه‌ایم و حضورم همیشه این جاست.
وی افزود: همسرم بر این اعتقاد بود که پنجشنبه‌ها مهمان دارد به همین خاطر سر مزارش حاضر می‌شوم.
مواظبت شهید آملی در پرداخت صدقه و مظلمه
وی با اشاره به ويژگی‌های اخلاقی شهید، افزود: پرداخت هر روز صدقه و مظلمه یک امر همیشگی بود با اینکه بسیار بر اعمال خود مواظبت داشت ولی مقید بود هر روز صدقه و مظلمه دهد تا پول فانی این دنیا را به عزت قرب الهی ماندگار کند.
این همسر شهید اظهار کرد: از خصوصیات مهم شهید، عاشق خد وا اهل بیت و ولایت مداری بود. شهید آملی می‌گفت: اگر من ولایت آقا را قبول نکنم امام زمانم مرا پذیرش نمی‌کند چرا که ولایت امام خامنه‌ای ادامه ولایت ائمه است.
وی افزود: شهید آملی می‌گفت: ولایت رهبرم را قبول کردم و باید مثل رهبرم حاضر به جنگ با دشمن باشم که در این هنگام، یکی از دوستان در حین صحبت شهید به وضعیت فیزیکی همسرم اشاره کرد و پرسید: «سید جان شما بروید تو جبهه چه کار بکنید؟» شهید پاسخ داد: «من کیسه ماسه رزمندگان که می‌توانم بشم.»
خانم احمدی قاجاری نفسی عمیق کشید و گفت: من اکنون زندگی چند ساله خودم را در چند سطر گفتم ولی درباره شهید هر چه بگویم کم گفتم.
وی ادامه داد: بیشتر اوقات زندگی‌مان در بیمارستان‌ها گذشت و همیشه دلواپسی عاشقانه زیستن کنار همسرم در قلبم بود به همین خاطر او را تنها نمی‌گذاشتم و اگر کسی می‌گفت ما از جانباز پرستاری می‌کنیم من می‌گفتم نه و اجازه نمی‌دادم.
همسر شهید آملی با اشاره به ماشین شخصی‌شان که برای تخت شهید تعبیه شده بود، گفت: ماشین ما فقط یک سرنشین و صندلی دارد آن هم برای راننده بود و شهید آملی با حالت دراز کشیده سوار می‌شدند من نیز جوری در ماشین قرار می‌گرفتم که گویی مادری که بچه‌اش را به کول بگیرد نشان داده می‌شد و هر از چند گاهی به صورتش نگاهی می‌کردم و جویای حالش می‌شدم.
وی افزود: شهید سید حسین آملی آنچه را باور داشت عمل می‌کرد و عامل به معروف بود.
به گزارش ایکنا، استان مازندران به وجود داشتن بیش از 10 هزار و 400 شهید دفاع مقدس و نیز ده‌ها شهدای مدافع حرم که سال‌ها در برابر ظلم و تجاوز دشمنان ایستاد افتخار می کند.
بی‌تردید نقش خانواده شهدا و به ویژه همسران شهدا در این حماسه کمتر از نقش شهدا نیست و احترام و حفظ حرمت خانواده و همسر شهدا و جانبازان در حقیقت حفظ ارزش‌های اسلامی و انقلابی است.
گزارش از المیرا عنایتی

انتهای پیام

captcha