مصطفی چمران؛ مجاهدی عارف
کد خبر: 3821085
تاریخ انتشار : ۳۱ خرداد ۱۳۹۸ - ۱۰:۱۰

مصطفی چمران؛ مجاهدی عارف

گروه اجتماعی ــ شهید مصطفی چمران، مجاهد عارف انقلابی در یکی از دست‌نوشته‌های خود آورده است: «خدایا! از تو می‌خواهم که طبع ما را آن قدر بلند کنی که در برابر هیچ چیز جز خدا تسلیم نشویم؛ دنیا ما را نفریبد؛ خودخواهی ما را کور نکند؛ سیاهی گناه و فساد و تهمت و دروغ وغیبت، قلب‌های ما را تیره و تار ننماید.»

«مصطفی چمران» مجاهد عارف

مصطفی چمران در 18 اسفند 1311 در محله سرپولک تهران به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی را در مدرسه انتصاريه گذراند، سپس وارد دبیرستان دارالفنون شد، دو سال آخر را در دبیرستان البرز به پایان رساند و دیپلم گرفت.

وی از دوره جوانی در جلسات تفسیر قرآن آیت‌الله سیدمحمود طالقانی، در مسجد هدایت شرکت می‌کرد و به بارور کردن اندیشه خود می‌پرداخت. مبارزات سیاسی‌اش را نیز از همان دوران آغاز کرد و در مبارزات سیاسی منجر به ملی شدن صنعت نفت شرکت داشت.

چمران در سال 1332 وارد دانشکده فنی دانشگاه تهران شد و در رشته برق فارغ‌التحصیل گشت. در دوران تحصیل در دانشگاه، به همراه دوستانش، انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران را تأسیس کرد. با تشکیل نهضت مقاومت ملی ،چمران نماینده دانشکده فنی در نهضت شد. در حادثه 16 آذر 1332 که سه دانشجو به شهادت رسیدند، چمران نیز زخمی شد. در سال 1337با استفاده از بورس تحصیلی دانشجویان ممتاز به آمریکا رفت و در رشته الکترونیک و فیزیک پلاسما، با درجه علمی دکترا فارغ‌التحصیل شد. او در آمریکا نیز به فعالیت‌ها و مبارزات سیاسی خود ادامه داد و انجمن اسلامی دانشجویان را در آمریکا بنیان نهاد.فعالیت های سیاسی چمران، سبب قطع بورس تحصیلی او از سوی حکومت پهلوی شد.

چمران پس از قیام 15 خرداد 1342، به مصر رفت و دوره جنگ‌های چریکی را آموخت و سپس آموزش مبارزان ایرانی به وی واگذار شد. در اواخر سال 1349به دعوت امام موسی صدر، رهبر شیعیان لبنان، وارد آن کشور شد و به عنوان مدیر مدرسه صنعتی جبل عامل، فعالیت‌های خود را آغاز کرد.

وی تشکیل سازمان امل را از همین مدرسه آغاز کرد. او در مدت هفت سال اقامت در لبنان، در جریان جنگ اسرائیلی‌ها علیه لبنان در صف مقاومت کنندگان بود.

این شهید در دوران اقامت در لبنان در شهر صور با یک دختر عرب به نام غاده ازدواج کرد.غاده در تمام فعالیت ها کنار همسرش بود. به گونه‌ای که با چمران به ایران آمد و دوشادوش همسرش در جریان جنگ تحمیلی عراق علیه ایران،در جبهه جنوب،به دفاع از انقلاب پرداخت.

چمران پس از پیروزی انقلاب به ایران آمد و به عنوان معاون نخست وزیردر امورانقلاب مشغول حل و فصل مسائل نقاط بحرانی کشور شد. در  16آبان 1358به فرمان امام خمینی (ره) به وزارت دفاع منصوب شد.

وی در اولین دوره انتخابات مجلس، به نمایندگی مردم تهران انتخاب شد. با آغاز جنگ هشت ساله عراق بر علیه ایران، مرحله دیگری از زندگی چمران آغاز شد. او با تشکیل ستاد جنگ‌های نامنظم در اهواز، چندین عملیات چریکی برای جلوگیری از پیشروی دشمن صورت داد. طی عملیاتی در جاده سوسنگرد، از ناحیه دو پا آسیب دید و به بیمارستان منتقل شد. وی در حالی در جنگ هویزه، با عصا قدم بر می داشت شرکت کرد و به دفاع از این مرز و بوم پرداخت.

پس از آزاد سازی دهلاویه، به هنگام نبرد،در اثر ترکش خمپاره زخمی شد و در راه انتقال به بیمارستان اهواز، در 31 خرداد 1360 به شهادت رسید. امروزه در محل شهادت وی در دهلاویه، بنای یادبودی احداث شده است. از شهید چمران، مناجات‌ها و دست نوشته‌های عارفانه زیادی بر جای مانده است. در ایران خیابان‌ها، مدرسه‌ها، دانشگاه‌ها و اماکن دیگر، به افتخار او، نام چمران دارند.

گوشه‌های از مناجات و دست نوشته های شهید چمران

نجوا با معبود
خوش دارم که در نیمه های شب؛ در سکوت مرموز آسمان و زمین، به مناجات برخیزم. با ستارگان نجوا کنم و قلب خود را به اسرار ناگفتنی آسمان بگشایم. آرام آرام به عمق کهکشانها صعود نمایم؛محو عالم بی نهایت شوم، از مرزهای علم وجود در گذرم و در وادی ثنا غوطه ور شوم و جزخدا چیزی را احساس نکنم.

کویر تنهایی
خدایا ترا شکر می کنم که به من نعمت «توکل» و «رضا» عطا کردی، و در سخت ترین طوفانها و خطرناکترین گردابها، آنچنان به من اطمینان و آرامش دادی که با سرنوشت و همه پستی ها و بلندیهایش آشتی کردم و به آنچه تو بر من مقدر کرده ای رضا دادم.خدایا در مواقع خطر مرا تنها نگذاشتی، تو در کویر تنهایی، انیس شبهای تار من شدی، تو در ظلمت ناامیدی، دست مرا گرفتی و کمک کردی... که هیچ عقل و منطقی قادر به محاسبه پیش بینی نبود، تو بر دلم الهام کردی و به رضا و توکل مرا مسلح نمودی، و در میان ابرهای ابهام، در مسیری تاریک، مجهول و وحشتناک مرا هدایت کردی.

میدان آزمایش
دنیا میدان بزرگ آزمایش است که هدف آن جز عشق چیزی نیست. در این دنیا همه چیز در اختیار بشر گذاشته شده، وسایل و ابزار کار فراوان است.عالیترین نمونه های صنعت؛ زیباترین مظاهرخلقت؛ از سنگریزه ها تا ستارگان؛ از سنگدلان جنایتکار تا دلهای شکسته یتیمان؛ از نمونه های ظلم و جنایت تا فرشتگان حق و عدالت، همه چیز و همه چیز در این دنیای رنگارنگ خلق شده است. انسان را به این بازیچه های خلقت مشغول کرده اند. هر کسی به شأن خود به چیزی می پردازد؛ ولی کسانی یافت می شوند که سوزی در دل و شوری در سر دارند که به این بازیچه راضی نمی شوند. این نمونه های زیبای خلقت را دوست دارند و می پرستند.

عصاره حیات
خوش دارم آزاد از قید و بندها، درغروب آفتاب، بر بلندی کوهی بنشینم و فرو رفتن خورشید را در دریای وجود مشاهده کنم وهمه حیات خود را به این زیبایی خدایی بسپارم و این زیبایی سحرانگیز با پنجه های هنرمندش با تار و پود وجودم بازی کند؛ قلب سوزانم را بگشاید؛ آتشفشان درد و غم را آزاد کند، اشک را که عصاره حیات من است، آزادانه سرازیرنمایم؛عقده ها و فشارهایی را که بر قلب و روحم سنگینی می کنند بگشاید. غم های خسته کننده ای را که حلقومم را می فشرند و دردهای کشنده ای که قلبم را سوراخ سوراخ می کند، با قدرت معجزه آسای زیبایی تغییر شکل دهد و غم را به عرفان و درد را به فداکاری مبدل کند و آنگاه حیاتم را بگیرد و من دیوانه وار، همه وجودم را تسلیم زیبایی کنم و روحم به سوی ابدیتی که نورهای زیبایی¬می گذرد، پرواز کند و در عالم آرامش و طمأنینه، از کهکشانها بگذرم و برای لقاء پروردگار به معراج روم و از درد هستی و غم وجود بیاسایم و ساعتها و ساعتها در همان حال باقی بمانم و از این سیر ملکوتی لذت ببرم.

اعطای ظرفیت
خدایا! از تو می خواهم که طبع ما را آن قدر بلند کنی که در برابر هیچ چیز جز خدا تسلیم نشویم؛ دنیا ما را نفریبد؛خودخواهی ما را کور نکند؛ سیاهی گناه و فساد و تهمت و دروغ وغیبت، قلب های ما را تیره و تار ننماید.
خدایا! به ما آنقدر ظرفیت ده که در برابر پیروزی ها سرمست و مغرور نشویم.
خدایا! به من آنقدر توان ده که کوچکی و بیچارگی خویش را فراموش نکنم و در برابر عظمت توخودم را نبینم.

انیس تنهایی
خدایا از آنچه کرده ام اجر نمی خواهم و به خاطر فداکاریهای خود بر تو فخر نمی فروشم. آنچه داشته ام تو داده ای و آنچه کرده ام تو میسرنمودی، همه استعدادهای من؛ همه قدرتهای من؛همه وجود من؛زاده اراده تو است. من از خود چیزی ندارم که ارائه دهم، از خود کاری نکرده ام که پاداشی بخواهم.خدایا هنگامی که غرش رعد آسای من در بحبوحه طوفان حوادث، گم می شد و به کسی نمی رسید، هنگامی که فریاد استغاثه من در میان فحش ها و تهمت ها و دروغ ها ناپدید می شد!تو ای خدای من! ناله ضعیف شبانگاه مرا می شنیدی و بر قلب سوخته ام نورمی تافتی و به استغاثه ام جواب می گفتی... در ایامی که هیچ عقل و منطقی قادر به محاسبه نبود، تو بر دلم الهام کردی و به رضا و توکل مرا مسلح نمودی...

فقط خدا
ای مادر هنگامی که فرودگاه را ترک می گفتم، تو حاضر شدی؛ هنگام خداحافظی گفتی:«ای مصطفی ، من تو را بزرگ کردم،با جان و شیره خود، تو را پرورش دادم و اکنون که می روی از تو هیچ نمی خواهم و هیچ انتظاری ندارم ، فقط یک وصیت می کنم و آن این که خدا را فراموش نکنی .» ای مادر بعد از 22سال به میهن عزیز خود باز می گردم و به تو اطمینان می دهم که در این مدت دراز، حتی یک لحظه خدا را فراموش نکردم.عشق او آن قدر با تار و پود وجودم آمیخته بود که یک لحظه حیات من ،بدون حضور او میسر نبود.

منابع از  زندگی و مبارزات دکتر چمران؛

1- بنیاد شهید و امور ایثارگران ، آذر1387،«چمران»شاهد یاران ش37، تهران ،انتشارات شاهد
2- جعفریان، حبیبه ،1378، چمران به روایت همسر شهید، تهران،انتشارات روایت فتح
3- علی مردانی، نرگس،1387، مصطفی مردی برای تمام فصول،تهران،نشر وزرا، چاپ دوم
4- منصوری لاریجانی،اسماعیل،1381،زمزم عشق، تهران،مؤسسه فرهنگی انتشاراتی آیه
5- نرم افزار چند رسانه ای شاهد 24

گردآوری از محمود تنها، رئیس اداره امورقرآن، عترت و نماز آموزش و پرورش مازندران

captcha