به گزارش ایکنا؛ مهدی چمران امروز 31 خردادماه، همزمان با سالروز شهادت شهید چمران، در سخنرانی پیش از خطبههای نماز جمعه امروز تهران، گفت: شهید چنران در حدود همین ساعات در منطقه دهلاویه با ترکش خمپاره دشمن و در نبرد رویاروی به شهادت رسید. من در این فرصت دو دستنوشته از ایشان را قرائت میکنم. اولین دستنوشته در بدو ورود به لبنان و خطاب به لبنانیها نوشته شده است. البته لبنان آن روز با لبنان امروز کاملاً متفاوت بود و این برای زمانی است که شهید چمران پس از حدود 14، 15 سال زندگی در آمریکا و دو سال حضور در مصر و دیدن آموزشهای جنگهای چریکی در سال 1348 وارد لبنان میشود و با این سخن خودش دانههای مقاومت اسلامی را در لبنان و خاورمیانه غرس میکند که بعد مقاومت اسلامی به آنچه میبینیم تبدیل شد.
وی در ادامه به قرئت متن پرداخت و گفت: «ای شیعیان حسین(ع)، من برای شما بشارتی عظیم به ارمغان آوردهام، بشارتی که حلال همه مشکلات است. بشارتی که جبر تاریخ را در برابر اراده آهنین ما تسلیم میکند. بشارتی که راه بسته ما را به سوی آسمانها میگشاید. بشارتی که خورشیدوار توفان ظلمت را محو و نابود کند. بشارتی که طاغوتها را سرنگون مینماید. بشارتی که فرشتگان بهشت سرود پیروزی سر میدهند. بشارتی که معراج ما به آسمانهاست؛ بشارت خیر، بشارت پیروزی، بشارت وصل به معشوق و این بشات، شهادت است. دوستانم من پیشاپیش شما پرچم شهادت را به دوش میکشم و هرکس که به راه حسین(ع) معتقد است میتواند که مرا دنبال کند. من تصمیم گرفتم که در برابر اسرائیل بایستم حتی با مشت علیه تانک و توپ او بجنگم. من تصمیم گرفتم که با ایثار خون خود راه نجات شیعیان را بر صفحه تاریخ ترسیم کنم. من آمدهام که به اسرائیل بفهمانم که برای همیشه در تاریخ روسیاهش خواهیم کرد. من در هر کجا که امکان بیابم به ضرب گلوله پاسخ خواهم داد و آنقدر خواهم جنگید تا به افتخار شهادت نائل آیم. من راه خود را یافتهام و این بشارت بزرگ را به ارمغان آوردهام و مطمئنم که پیروزی و نجات شما نیز در پیروی راه حسین(ع) است و بس.»
چمران اظهارکرد: شیعیان و مسلمانان لبنان هم راه حسین(ع) را دنبال کردند و امروز به این جایگاه بالا رسیدند که میبینیم بدون حضور و نظر حزبالله لبنان، اسرائیل و امریکا نمیتوانند کاری انجام دهند؛ دانههای مقاومت اسلامی آن روز غرس شد.
وی اظهار کرد: نامه دوم مربوط به بدو رود به ایران اسلامی پس از پیروزی انقلاب اسلامی است که به طور خلاصه بیان میکنم؛ «خدایا! به شکرانه این یپروزی بزرگ خوش دارم که هدیهای تقدیم تو کنم اما چیزی جز جان ندارم. من از شدت سرور میسوزم، میلرزم، شرمزدهام و نمیدانم خدایا تو را چگونه شکر بگذارم. میخواهم همه چیز خود را بدهم، میخواهم خود را قربانی کنم با کامل اخلاص آنچه دارم تقدیم میکنم. مالی ندارم، ملکی ندارم، درویشم، بیچیزم، فقط قلبی سوزان دارم که آن را تقدیم کردهام و جانم ناچیزتر از آن است که برای تقدیم آن بخواهم منتی بگذارم، جانم که دچیزی نیست. خدایا! من آمدهام با همه وجودم، با قلب و روحم آمدهام که خود را قربانی راه تو کنم. آمدهام که تا همه حیات و هستی خود را به شکرانه این پیروزی تقدیم تو کنم. من چیزی از تو نمیخواهم. من سربازی گمنامم، من درویشی سراپا برهنهام و هنگامی که چشم از جهان فرومیبندم میخواهم که هیچ چیز نداشته باشم. میخواهم فقط برای خدا باشم، از هر شائبه خودخواهی و خودبینی به دور باشم. میخواهم بسوزم تا راه را روشن کنم.»
چمران بیان کرد: آرزوی او هم عملی شد و در چنین لحظات و روزهایی سوخت تا راه دفاع مقدس ما و ملت ما را روشن کند. البته این را بگویم که آرزو کرده بود چیزی از خود باقی نمیگذارد و هنگام شهادت یک تفنگ کلاشینکف خونین از او به یادگار ماند که با خاک داغ دهلاویه، خون گرم او در هم آمیخته بود و هم اکنون در موزه موجود است. لباس او را هم دوستان در همانجا تکه تکه کردند و بردند. چند هزار جلد کتاب داشت که آن را نگه داشتهایم و 35هزار تومان پول در بانک داشت و چون نماینده مجلس شورای اسلامی بود و حقوق آن روز ماهی 7هزار تومان بود و چون به جبهه جنگ رفته بود در حساب بانکی او در شعبه پاستور باجه مجلس شورای اسلامی مانده بود و ما گذاشتیم این حساب بماند تا درس عبرتی برای خود من و سایر نمایندگان محترم مجلس باشد.
وی ابراز کرد: امیدوارم خدا به همه ما توفیق دهد که بتوانیم راه و یاد و نام شهدا همچنان که بودهاند ادامه دهیم و استمرار بخشیم و به آن قدرت و توانایی که معتقد بودند همه چیز خود را بدهند و جان خود را فدا کنند تا انقلاب زنده بماند، عمل کنیم. آنها از انقلاب چیزی نمیخواستند. یک دانشمند بزرگ، رزمنده توانا، عارف وارسته، مدیر توانمند، سیاستمدار ورزیده و هنرمند لطیفطبع اینگونه همه هستی خود، همه زندگی خود را برای انقلاب میگذارد و تازه میگوید اینها چیزی نیست و من «درویشی سراپا برهنهام».
انتهای پیام