وجوه تمایز تفکر شریعتی با مکتب تفکیک
کد خبر: 3821563
تاریخ انتشار : ۰۲ تير ۱۳۹۸ - ۱۰:۴۶
عضو هیئت علمی دانشگاه فردوسی تشریح کرد:

وجوه تمایز تفکر شریعتی با مکتب تفکیک

گروه فرهنگی ــ عضو هیئت علمی دانشگاه فردوسی مشهد با اشاره به وجوه تمایز تفکر شریعتی در قیاس با مکتب تفکیک گفت: تنها وجه تمایز دکتر شریعتی با پیروان مکتب تفکیک این است که وی به عرفان توجه می‌کرد و تمایلات شدید عرفانی داشت.

شریعتی، دارای تمایلات شدید عرفانی بودبه گزارش ایکنا از خراسان‌رضوی، عبدالرحیم قنوات، عضو هیئت علمی دانشگاه فردوسی مشهد، روز گذشته، اول تیرماه، در نشستی با عنوان «ریشه‌های محلی مخالفت دکتر شریعتی با فلسفه» که در مؤسسه فردای پارس برگزار شد، درباره مخالفت شریعتی با فلسفه، اظهار کرد: باید توجه داشت که نخواندن فلسفه برای افراد ظن محسوب نمی‌شود و اگر کسی این دانش را نپذیرد نیز محکوم نخواهد بود. پرسشی که مطرح می‌شود این است که آیا شریعتی با فلسفه مخالف بود یا با فیلسوفان؟ نکته اینجاست که تاکنون پاسخی به این موضوع داده نشده است.

وی افزود: یکی از مشکلات موجود در نوع برخورد با آثار شریعتی این است که افراد مخالف با آثارش یا حتی کسانی که هواداران فکری آثار و اندیشه‌های شریعتی هستند متأسفانه تمامی تألیفات شریعتی را نخوانده‌اند. این درحالی است که نوشته‌های شریعتی را نه تنها یک بار بلکه بایستی بارها مطالعه کرد.

قنوات ادامه داد: بسیاری از افرادی که در مورد دیدگاه شریعتی نظر می‌دادند معتقدند که او میان دو بخش فلسفه و فیلسوفان تفکیک قائل است؛ بدین معنا که شریعتی فقط با فیلسوفان مخالف بود نه فلسفه؛ حال آنکه این سخنی اشتباه و غیردقیق است. در واقع افراد بدون اینکه به آثار و متون او مراجعه کنند چنین دیدگاهی را مطرح می‌کنند.

وی با بیان اینکه شریعتی از اساس با فلسفه مخالف بوده و آن را قبول نداشت، بیان کرد: در این راستا برای اثبات این موضوع که شریعتی، رابطه خوبی با فلسفه نداشت به چند نوشته او استناد می‌کنم. مجموعه آثار ۳۴ شریعتی شامل نامه‌های او می‌شود. آخرین نامه این مجموعه، فاقد تاریخ بوده، مخاطب خاصی ندارد و در مورد اندیشه انسان متعهد نوشته شده است. شریعتی در جای جای این نامه در مورد فلسفه بحث می‌کند. وی در این نامه بیان می‌کند تنها علمی که در تاریخ بشر در جا زده، فلسفه است، در فلسفه راهی برای حرکت به سمت جلو وجود ندارد و زمانی که وارد آن شوید درجا خواهید زد.

این استاد دانشگاه تصریح کرد: ریشه‌های محلی مخالفت شریعتی با فلسفه چیست؟ ریشه‌های محلی بدین معناست که علاوه بر خود فرد، دلایل دیگری برای مخالفت شریعتی با فلسفه وجود دارد. در واقع شرایطی چون محیط‌هایی که وی در آن تحصیل کرده است، آشنایی با فلسفه اگزیستانسیالیسم و افراد معتقد به این فلسفه و ... در گرایش او در مخالفت با فلسفه مؤثر بوده‌اند. هرچند به این موضوع چندان دقت لازم نشده است.

قنوات با اشاره به محل زندگی شریعتی در نوع دیدگاه او به فلسفه گفت: منظور از ریشه‌های محلی، خراسان و شهر مشهد است، جایی که شریعتی حدود ۳۵ سال از مجموع ۴۵ سال زندگی‌اش را در آن زیسته است. نکته اینجاست برای پرداختن به نوع تاثیر محل زندگی بر اندیشه فرد بایستی تاریخ تفکر آن‌ منطقه را بررسی کرد.

وی توضیح داد: نخستین سفارشی که شرح‌حال نویسان به ما می‌کنند این است که برای شناخت دیدگاه یک فرد به زادگاه او نیز توجه کنیم. اینکه فرد مورد نظرشان در چه اقلیم و فرهنگی پرورش یافته است؟ پرسش اینجاست آیا پرورش و رشد شریعتی در مشهد تأثیری بر اندیشه‌های او داشته است؟ که در پاسخ باید مطرح کرد بله و این تاثیرگذاری بسیار بوده است.

خراسان؛ مهد عرفان
عضو هیئت علمی دانشکده الهیات دانشگاه فردوسی درباره منطقه خراسان و ویژگی‌های خاص آن بیان کرد: باید به این نکته توجه داشت که خراسان از دیرباز به‌دلیل وجود دانشمندان، مورخان برجسته و همچنین رونق علوم نقلی بسیار مشهور بوده و در واقع خراسان را دارالحدیث می‌نامیدند. علوم نقلی از همان سده‌های نخستین تاریخ اسلام در خراسان بسیار رونق داشته است. برای نمونه کتاب تاریخ نیشابور، سرشار از شرح حال محدثانی است که در آغاز قرن پنجم در شهر نیشابور زندگی می‌کردند، اما در این کتاب به فیلسوفان توجه چندانی نشده؛ بنابراین می‌توان نتیجه گرفت که خراسان مهد عرفان بوده و در این منطقه، فلسفه رونق چندانی نداشته است.

وی تشریح کرد: نکته اینجاست فیلسوفانی چون ابن‌سینا و ابونصر فارابی که در این منطقه زندگی می‌کرده‌اند آن را ترک می‌کنند. باید توجه داشت در خراسان، علوم عقلی چندان رواج نداشته و این اندیشه را می‌توان به‌خوبی در کلام شعرا مشاهد کرد. حتی ویژگی‌های خاص فکری منطقه خراسان را می‌توان در اشعار و گفته‌های دیگران دید. برای نمونه خاقانی شروانی اگرچه که از خراسان نبوده، اما در مورد ویژگی‌های آن را بیان کرده است. اوج جریان مخالفت با فلسفه در خراسان، در زمان ابوحامد غزالی است. در واقع او به این نتیجه رسید تنها علمی که انسان را هدایت کند خود انسان است.

کتاب تحفه‌الفلاسفه ضربه‌ای کاری به فلسفه وارد کرد
وی با بیان اینکه کتاب تحفه‌الفلاسفه غزالی در دنیای اهل سنت بسیار رواج پیدا کرد و ضربه‌ای کاری به فلسفه و فیلسوفان وارد کرد، عنوان کرد: به‌ طوری که از آن زمان به بعد این دانش نتوانست قدرت خود را به‌دست آورد. پس از نوشته شدن این کتاب در میان اهل سنت، فیلسوف مهمی به چشم نمی‌خورد. هرچند در خراسان فیلسوفان اندکی می‌زیستند چون ناصرخسرو که بسیار از شرایط موجود این منطقه ناراضی بودند.

مکتب تفکیک در خراسان ضدفلسفه بود
قنوات با اشاره به فیلسوفان بزرگی که در دوران صفویه و قاجاریه می‌زیسته‌اند، گفت: در میان اهل تشیع در دوره صفویه، فیلسوف بزرگی چون صدرالمتألهین می‌زیسته است و در دوره قاجاریه حکیم سبزواری روی کار آمد. در واقع وجود چنین فیلسوفان بزرگی، امیدواری‌هایی را ایجاد می‌کرد که درک علوم عقلی در خراسان رونق پیدا کند، اما متأسفانه در ۱۰۰ سال پیش با پدیده‌ای فکری در شهر مشهد روبه‌روشدیم و آن شکل گرفتن اندیشه ضدفلسفی به نام مکتب تفکیک بوده است. وجه تسمیه مکتب تفکیک این است که بایستی میان قران و معارف قرآنی، فلسفه و عرفان تفکیک قائل شد.

این استاد دانشگاه بیان کرد: تأکید این مکتب بر معارف قرآنی و اهل‌بیت(ع) بود و پیروان آن به‌صورت همزمان با فلسفه و عرفان مخالف بودند. نکته اینجاست که شیخ محمدتقی شریعتی پدر دکتر شریعتی در جلسات درس مرحوم اصفهانی از مدرسان مکتب تفکیک حضور داشته و به نوعی با این مکتب همراه بوده است. جالب اینجاست که سه رکن اصلی و بنیانگدار مکتب تفکیک که شامل زرآبادی، اصفهانی و قزوینی می‌شود هیچکدام مشهدی نیستند، اما به مشهد می‌آیند؛ چراکه می‌پنداشتند نظراتشان در مخالفت با فلسفه می‌تواند در مشهد گسترش یابد.

قنوات ادامه داد: تأکید مکتب تفکیک بر این مسئله است که راه شناخت اسلام، تنها قرآن و معارف و اهل بیت(ع) است و برای شناخت اسلام نبایستی به سراغ فلسفه یا عرفان رفت. درواقع اندیشه‌های این مکتب منجر شده که امروز در مشهد چیزی به نام فلسفه جز در دانشگاه‌ها باقی نماند. بنابراین از لحاظ دارا بودن بحث‌های فلسفی مشهد به‌ هیچ وجه قابل مقایسه با شهر قم نیست. درواقع در این شهر امر تألیف و پژوهش فلسفه که منجر به خروجی شود، رخ نمی‌دهد.

شریعتی بی‌رحمانه‌تر از غزالی، فیلسوفان را نقد می‌کرد
این استاد دانشگاه با بیان اینکه یک محقق بی‌طرف تاریخ نمی‌تواند نسبت به مخالفت دکتر شریعتی با فلسفه بی‌تفاوت باشد، گفت: شریعتی در محیطی رشد نکرد که در آن دانش فلسفه دارای رونق و رواج چندانی باشد. در واقع شریعتی با تکیه بر اندیشه‌های مکتب تفکیک که تنها راه شناخت اسلام را قران می‌داند، اعتقاد دارد که قرآن و تاریخ اسلام تنها راه شناخت این دین هستند. از سویی دیگر شریعتی سخنان درشتی به فیلسوفان گفته و به ابن‌سینا تاخته است، حتی بی‌رحمانه‌تر از محمد غزالی فیلسوفان را نقد می‌کند.

شریعتی فاقد نگاهی جامع به تاریخ بود
وی اظهار کرد: نکته دیگر درباره شریعتی این است که تاریخی که وی بر آن متمرکز بوده تاریخ سقیفه بنی‌ساعده بوده است و به بخش‌های دیگر تاریخ اسلام توجه چندانی نمی‌کرد. در واقع شریعتی، به هیچ عنوان نگاهی جامع به تاریخ ندارد. وی تقابل عمیقی را میان انبیا، صلحا و اولیا با فیلسوفان ایجاد کرده است.

قنوات به اشاره به وجه تمایز شریعتی در قیاس با مکتب تفکیک گفت: تنها وجه تمایز دکتر شریعتی با پیروان مکتب تفکیک این است که وی به عرفان توجه داشته و دارای تمایلات شدید عرفانی بود. درواقع شریعتی به لحاظ نظری کاملاً عارف بوده و در کتاب‌هایش چون هبوط در کویر و... و تجارب عرفانی خود را بیان کرده است.

این استاد دانشگاه درباره دیدگاه جامعه در برابر اندیشه‌های شریعتی ادامه داد: جامعه ما با همه چیز عوامانه برخورد کرده و در مورد همه چیز اظهارنظر می‌کند. برای نمونه هنگامی که سیدجواد طباطبایی به شریعتی هتاکی می‌کرد، یکی از اعضای دفتر نشر آثار شریعتی او را دعوت کرد و به گفت‌وگو با وی پرداخت و در این گفت‌وگو روشن شد که آقای طباطبایی بسیاری از آثار دکتر شریعتی را نخوانده بود و بدون اینکه اندیشه‌هایش را بداند و آثارش را بخواند شریعتی را نقد می‌کرد.

انتهای پیام

captcha