به گزارش
ایکنا؛ در این شماره از دوفصلنامه علمی ـ تخصصی «علامه»، مقالاتی با عناوین «تبیین اصل كرامت انسان در انسانشناسی اسلامی از دیدگاه علامه جعفری» نوشته حمیدرضا سروریان و پروانه زینالی؛ «حركت در اعراض با تأكید بر آرای ملاصدرا و شهید مطهری» تألیف زینب شاوردی؛ «تأثیر ابن رشد به ارتباط دین و فلسفه در فلسفه قرون وسطی» به قلم حسن فتحی و عاطفه دهقانی؛ «فلسفه و عرفان از منظر آیتالله جعفر سبحانی و ملامحمدكاظم هزارجریبی استرآبادی» نوشته علی قنبریان؛ «تبیین و نقد «ایمان فلسفی» كارل یاسپرس» به قلم حبیب كاركنبیرق؛ «بررسی ماهیت كلام فلسفی و مقایسه آن با فلسفه اسلامی» نوشته قربانعلی كریمزاده قراملكی و آرمین منصوری و «غلبه بر نهلیسم چگونه ممكن است؟» تألیف محمود صوفیانی و افشین محمدی منتشر شده است.
تبیین اصل كرامت انسان در انسانشناسی اسلامی از دیدگاه علامه جعفری
در چکیده مقاله «تبیین اصل كرامت انسان در انسانشناسی اسلامی از دیدگاه علامه جعفری» آمده است: «انسانشناسی از پایههای اساسی در علوم انسانی است به گونهای كه مبانی متفاوت در تبیین ماهیت انسان و ویژگیهای او، در تولید علوم انسانی جهتدار، ارتباط مستقیم دارد. از مبانی مهم در انسانشناسی دینی كرامت انسان است كه تبیین آن و سرایت آن در علوم انسانی به عنوان اصل مادر، میتواند تحولی بنیادین در علوم انسانی مانند علم اقتصاد، علم سیاست، علم روانشناسی و ... ایجاد كند.
در این پژوهش با روش توصیفی و تحلیلی با محوریت اندیشه فیلسوف و اسلامشناس معاصر علامه جعفری در پی به دست آوردن معنای كرامت انسان میباشیم. از نظر علامه جعفری كرامت انسان دوگونه است؛ نوع اول كرامت ذاتی است كه او را از سایر آفریدهها جدا میكند. این كرامت كه منشأ آن استعدادهای انسانی است كه در ارتباط با خداوند معنا میشود، دارای ویژگی غیرقابل سلب بودن میباشد و بر مبانی خاص دینی بنا شده كه مهمترین آنها عبارت است از مخلوق خداو خلیفه خدا بودن انسان، علم و آگاهی داشتن انسان، امانتدار بودن انسان و دو بعدی بودن انسان و نوع دوم كرامت اكتسابی كه با اختیار و تلاش انسان در سایه ایمان به خداوند متعال و اطاعت از عقل و دستورات الهی به دست میآید و دارای معیارهای مشخصی میباشد كه از مهمترین آنها عبارت است از ایمان به خداوند و هرآنچه در ارتباط با اوست، توحید و اخلاص عمل و عمل صالح و تقوای الهی. این نوع كرامت، دارای آثار و لوازم فردی و اجتماعی میباشد كه مهمترین آنها عبارت است از: ایجاد امنیت، آرامش و عدالت فردی و اجتماعی و حق آزادی معقول».
حركت در اعراض با تأكید بر آرای ملاصدرا و شهید مطهری
نویسنده مقاله «حركت در اعراض با تأكید بر آرای ملاصدرا و شهید مطهری» در طلیعه نوشتار خود آورده است «برای حركت، به اعتبارات مختلف، اقسامی را ذكر كردهاند. مهمترین تقسیمات، تقسیم به حسب مقولاتی است كه حركت در آنها واقع میشود. تقسیم حركت (اعراض و جوهر) از تقسیماتی است كه برای حركت به این اعتبار واقع میشود. ابنسینا تقسیم حركت به اعتبار مقوله را در طبیعیات شفا و فخررازی در المباحث المشرقیه آورده و بیشتر مباحثی كه صدرالمتالهین در اسفار ذكر كرده ناظر به مباحث این دو است. شهید مطهری به عنوان فیلسوف نوصدرایی مباحث حركت را در دهه پنجاه در كانون توجه قرار داده است. در این نوشتار به احصای آرای ملاصدرا و تقریر و تعلیقات شهید مطهری در مساله حركت در اعراض پرداختهایم».
تاثیر ابن رشد به ارتباط دین و فلسفه در فلسفه قرون وسطی
در چکیده مقاله «تاثیر ابن رشد به ارتباط دین و فلسفه در فلسفه قرون وسطی» میخوانیم: «در این مقاله سعی كردهایم دیدگاه ابن رشد را در خصوص رابطه دین و فلسفه با تكیه بر كتاب فصل المقال فی ما بین الحكمه و الشریعه بیان كنیم و در وهله بعد به چگونگی تاثیر نگرش ابن رشد بر فلسفه قرون وسطی اشاره كنیم. به عقیده ابن رشد میان وحی و عقل هیچ تعارض واقعی وجود ندارد، ابن رشد با ارائه راه حلی سامانمند تعارضهای ظاهری وحی و عقل را رفع میكند. او با بیان روش اصولی تاویل آیات وحیانی، اثبات میكند كه وحی و عقل مكمل هستند، نه در تعارض با یكدیگر. این روش ابن رشد شالوده عقلی و استدلالی دارد. در قرون وسطی گروهی به نام ابن رشدیان، تفاسیر ابن رشد از ارسطو را دقیقترین تفسیر میدانستند؛ دیدگاه این گروه در خصوص عقل و وحی نیز تحت تاثیر نگاه ابن رشد بود. اما كلیسا نگرش ابن رشدیان به مسئله تعارض عقل و وحی و راه حل آنها را نقد و محكوم كرد و عنوان حقیقت مضاعف را به عقیده آنها داد».
فلسفه و عرفان از منظر آیتالله جعفر سبحانی و ملا محمدكاظم هزارجریبی استرآبادی
در چکیده مقاله «فلسفه و عرفان از منظر آیتالله جعفر سبحانی و ملامحمدكاظم هزارجریبی استرآبادی» میخوانیم: «عرفان و فلسفه از علومی است كه درباره مباحثی چون توحید، جهان هستی، معاد و ... معارفی را ارائه است. معارف مطرح شده در این دو علم، همواره مورد بحث، گفتوگو و مقایسه با نقل (قرآن و روایات) بوده است. برخی از دانشمندان به موازات نقل، از این عرفان و فلسفه استفاده كرده و حتی در تبیین و تفسیر برخی از آیات و روایات و رفع ابهام از آنها، به این دو تمسك جستهاند. به طور كلی سه دیدگاه در رابطه با عرفان و فلسفه مطرح است. دیدگاه افراط با عنوان تكفیری و دیدگاه دوم مكتب تفكیك و دیدگاه سوم مكتب تعدیل نام دارد. در نوشتار حاضر به تبیین و بررسی آراء و نظریات دو تن از دانشمندان كه در علوم مختلف اسلامی تالیفاتی را به رشته تحریر درآوردهاند آیتالله شیخ جعفر سبحانی و ملا محمدكاظم هزارجریبی درباره عرفان و فلسفه خواهیم پرداخت. روش تحقیق نیز كتابخانه ای و به صورت توصیفی تحلیلی است».
تبیین و نقد «ایمان فلسفی» كارل یاسپرس
نویسنده مقاله «تبیین و نقد «ایمان فلسفی» كارل یاسپرس» در طلیعه نوشتار خود آورده است «كارل یاسپرس در مقابل ایمان دینی از اصطلاح ایمان فلسفی استفاده میكند و در توصیف سلبی آن معتقد است كه آن نمیتواند یك آیین باشد؛ تفكرش جزمی نیست؛ بر هیچ چیز عینی و محدودی در جهان مبتنی نیست؛ ذات آن صرفا تاریخی است و نمیتواند در امر كلی استوار گردد. ایمان فلسفی همیشه در یك فرایند دیالكتیكی ائتلاف و نفی قرار دارد و اصول آن، چنیناند: 1- خداوند وجود دارد، 2- یك امر مطلق وجود دارد، 3- واقعیت جهان به طور ناپایداری میان خداوند و وجود، به وجود خود ادامه میدهد. هیچ یك از این اصول، قابل اثبات نیستند و در تعلیق غیردانش باقی میمانند. همچنین عقل، عنصر ضروری ایمان فلسفی است و عامل تقویت ارتباط میان انسانها برای دستیابی به حقیقت؛ لذا ایمان فلسفی را میتوان ایمان در ارتباط نیز نامید. نهایتا، ایمان فلسفی، ایمان انسان به قابلیتها و امكانات خویش است. در این مقاله كه به روش توصیفی ـ تحلیلی به نگارش درآمده، نكات مثبت و منفی دیدگاه مذكور تبیین شده است».
بررسی ماهیت كلام فلسفی و مقایسه آن با فلسفه اسلامی
نویسنده مقاله «بررسی ماهیت كلام فلسفی و مقایسه آن با فلسفه اسلامی» در طلیعه نوشتار خود آورده است «علم كلام از علوم قدیمی اسلامی است كه تقریبا با ظهور اسلام به وجود آمده است. اما فلسفه بعد از سالهای طولانی كه طلیعه اسلام بر جهان تابید از یونان وارد اما به سرعت شكل بومی آن توسط اندیشمندان اسلامی تولید شد. شاید بومی كردن فلسفه را بتوان به عنوان یكی از علل تاثیرگذاری این دو علم بر یكدیگر دانست. البته علت این تاثیرگذاری را باید در تطور تاریخی كه این دو علم گذرانده اند جستوجو كرد. امروزه رابطه تنگاتنگ ایجاد شده بین فلسفه و كلام به گونهای است كه كمتر كسی میتواند این امتزاج و اختلاط را منكر شود. در عین حال كه این رابطه را نباید انكار نمود باید تصدیق كرد كه این دو علم تمایزات و تفاوتهایی در زمینههای مختلف با هم دارند.
در مقاله حاضر سعی بر این بوده است كه علاوه بر مروری بر موضوعات این دو علم، معنای كلام فلسفی، پیشینه تاریخی، ویژگیهای كلام فلسفی، برخی از مسائل كلامی كه در آنها از مبادی فلسفی استفاده شده است و در نهایت با بررسی تمایزات و مشتركات آنها به مقایسه كلام فلسفی با فلسفه اسلامی پرداخت شود».
غلبه بر نهلیسم چگونه ممكن است؟
در چکیده مقاله «غلبه بر نهلیسم چگونه ممكن است؟» میخوانیم «یكی از جدیترین درگیریهای نیچه در بیشتر آثارش، درگیری او با مسئله نهلیسم است اما شاید برای او «غلبه بر این نهلیسم» به مراتب جدیتر و اساسیتر باشد. اینكه نهلیسیم او صرفا بعنوان یك نظریه فلسفی در نظر گرفته شود بزرگترین خطای ممكن در خوانش اوست، چرا كه نیچه نهلیسیم را نه تنها به عنوان یك نظریه بلكه بیش از آن به عنوان یك امكان در نظر داشت. نهلیسیم به عنوان نظریه در دو سطح جریان دارد: اولا به عنوان انكار و نفی زندگی برای رسیدن به ارزشهای والاتر، ثانیا به عنوان بیارزش شدن و زوال همین ارزشهای والایی كه زندگی به خاطرش كنار گذاشته شده بود.
اما فهم نهلیسیم به مثابه امكان خلق ارزشهای یكسره جدید در گرو باز اندیشی در معنای دوگانه «خواست هیچ» برای نیچه است. او در بحثی تحت عنوان آرمان زهد نشان میدهد كه مسیحیت امروز كه زمانی یك نظام فراگیر ارزش گذار بود، با تكیه بر مفاهیم اخلاقیای مانند حقیقت و درستكاری و اقرار به گناه سرانجام خود خدا را نشانه رفته و پس از مرگ او به نظامی ارزشزدا بدل گشته است. اما برای نیچه نهلیسیم تنها پوسیده شدن ارزشهای مسیحی و از میان رفتن آنها نیست بلكه دغدغه اساسی او این است كه نباید این زوال امكان خلق ارزشهای جدید را از میان ببرد. پس بنابراین نباید به سادگی جنبه رهایی بخش نهلیسیم را كنار گذاشت چرا كه نیچه به امكان رهایی باوری عمیق داشت».
انتهای پیام