انتشار شماره چهارم نشريه «مطالعات قرآنی و فرهنگ اسلامی»
کد خبر: 3826623
تاریخ انتشار : ۲۲ تير ۱۳۹۸ - ۱۳:۴۶

انتشار شماره چهارم نشريه «مطالعات قرآنی و فرهنگ اسلامی»

گروه اندیشه ــ چهارمین شماره از دور دوم نشريه علمی ـ پژوهشی «مطالعات قرآنی و فرهنگ اسلامی» به صاحب امتیازی انجمن ايرانی مطالعات قرآنی و فرهنگ اسلامی، مدير مسئولی مريم قبادی و سردبيری فروغ پارسا به زیور طبع آراسته شد.

به گزارش ایکنا؛ در این شماره از نشریه علمی ـ پژوهشی «مطالعات قرآنی و فرهنگ اسلامی» مقالاتی با عناوین «كاركرد قلب در قرآن» نوشته بگم عقبه، حامد خانی(فرهنگ مهروش) و ارسطو میرانی؛ «ادب در گفتمان قرآن: گفتگوی موسی(ع) و فرعون در سوره اعراف» تألیف مرضیه دهقان‌نیری، سیدعلی‌اصغر سلطانی و مهدی مقدسینیا؛ «مراحل تطور معیار «مطابقت قرائت با رسم مصحف» در پذیرش قرائات» به قلم عبدالهادی فقهیزاده، حمیدرضا مستفید و مجتبی محمدیانویق؛ «بررسی و تحلیل برخی عناصر فرهنگی در ترجمه تفسیر طبری» نوشته صدیقه مفیدی، محسن قاسم‌پور و حمیدرضا فهیمیتبار؛ «تاثیر عرضه شواهد مادی بر گزارش ها و آراء موجود در زمینه منشاء و زمان ایجاد خط عربی» تالیف شادی نفیسی و مهدیه حق‌اللهی؛ «بررسی تطبیقی-تحلیلی ترجمه قرآن بهرام‌پور و صفوی بر پایه الگوی انسجام هلیدی و حسن(مطالعه موردی سوره نازعات)» نوشته سیدمحمد نقیب، مرتضی سازجینی و سیدمحمد موسوی منتشر شده است.
كاركرد قلب در قرآن
در چکیده مقاله «كاركرد قلب در قرآن كریم» می‌خوانیم در قرآن كریم اوصاف مختلفی برای قلب ذكر شده كه جمع میان آنها و بازنمودن تصویری واضح از ماهیت قلب در آن را دشوار كرده است. از یك سو، برخی اوصاف قلب در قرآن، حاكی از آن هستند كه مراد از قلب، همان اندامی است كه در قفسه سینه جای دارد و از نگاه دانش معاصر، وظیفه گردش خون در بدن را به انجام می‌رساند. از دیگر سو، برخی اوصاف دیگر قلب را مركز عواطف و احساسات و تعقل، یعنی همه فعالیت‌های ارادی انسان بازمی‌نمایانند. اینگونه، كوشش‌های متعددی تاكنون برای نظریه‌پردازی درباره ماهیت قلب در قرآن صورت گرفته و نظریات مختلفی ارائه شده است. بناست در این مطالعه با مرور و دسته‌بندی كاربردهای مختلف قلب در قرآن راهی برای درك بهتر ماهیت آن بیابیم. به نظر می‌ر‌سد پذیرش اینكه مراد از قلب در قرآن همین اندام بدنی باشد، با شواهد قرآنی سازگارتر است؛ گرچه البته اسباب و علل وصف این اندام همچون مركز ادراك نیازمند مطالعات مردم شناسانه دیگری است كه پیشینه این درك را در تمدن‌های مختلف بكاود. مطالعه در شكل كنونی آن كوششی است، برای شناخت مقطعی از تحولات تاریخی انگاره قلب در فرهنگ اسلامی.
گفت‌وگوی موسی(ع) و فرعون در سوره اعراف
نویسنده مقاله «ادب در گفتمان قرآن: گفت‌وگوی موسی(ع) و فرعون در سوره اعراف» در طلیعه نوشتار خود آورده است یكی از ابعاد مهم گفت‌وگوهای قرآنی، رعایت و عدم رعایت قواعد ادب‌ورزی است. پژوهش حاضر می‌خواهد جلوه‌های ادب و بی‌ادبی را در گفت‌وگوهای میان فرعون و موسی(ع)، با تكیه بر نظریه ادب براون و لوینسون(1987) و نظریه بی‌ادبی كالپپر(1996) در سوره اعراف بررسی كند. مسئله این تحقیق پاسخ این است كه كاربرد راهبردهای ادب و بی‌ادبی در این متن گفت‌وگویی، به چه میزان و در چه جهتی است. هدف بررسی چگونگی عملكرد و تاثیرگذاری راهبردهای ادب و بی ادبی در این گفت‌وگوها است. نتایج عبارتند از: گفتار مودبانه‌تر موسی(ع) و گفتار بی‌ادبانه فرعون، اختصاص بیشترین میزان راهبردهای تركیبی در آیه‌ها، كاربرد میزان بالای تمامی راهبردهای ادب توسط موسی(ع) و كاربرد میزان بالای تمامی راهبردهای بی‌ادبی توسط فرعونیان. وجود دو گروه متضاد و مخالف با توجه به صفت‌هایشان نشان از علت كاربرد یك گروه از راهكارهای ادب و گروه دیگر از راهكارهای بی‌ادبی است. یافته‌های پژوهش همچنین نشان‌دهنده اهمیت مطالعه ادب و بی‌ادبی به عنوان پدیده‌ای اجتماعی- كاربردشناسی است كه ارتباط‌‌دهنده بین مذهب و اخلاقیات است. همچنین این پژوهش با كمك نظریه‌های زبان‌شناسی(كاربردشناسی) افقی جدید پیش روی مخاطب می‌گذارد تا درك بهتری از آیه‌های قرآن و تفاسیر آن داشته باشد.
مراحل تطور معیار «مطابقت قرائت با رسم مصحف» در پذیرش قرائات
در چکیده مقاله «مراحل تطور معیار «مطابقت قرائت با رسم مصحف» در پذیرش قرائات» می‌خوانیم مطابقت قرائت با رسم‌المصحف، یكی از مهم‌ترین معیارها در پذیرش قرائات است. این معیار كه بعد از توحید مصاحف از سوی عثمان، با هدف خارج ساختن قرائات برخی از صحابه رواج پیدا كرد، در دوره‌های بعد تحولات گوناگونی پشت سر گذاشت. منظور از مطابقت قرائت با رسم المصحف در مراحل نخست، سازگاری آن با كلیات متن مكتوب قرآن بود؛ اما در مراحل متأخر، تطابق قرائت با رسم المصحف با جزئیات بیشتری مورد بررسی قرار گرفت. همچنین، در خلال این دوره‌ها، برخی از قاریان به متن مكتوب رسمی قرآن اهمیت كمتری می‌دادند كه با برخی از آنان از جمله ابن شنبوذ برخوردهای قاطعی صورت گرفت. به طور كلی، معیار مطابقت با رسم المصحف، پنج مرحله مهم تاریخی را سپری كرد. این مراحل به ترتیب عبارتند از: 1- آغاز توجه به متن مكتوب قرآن به مثابه یك معیار؛ 2- گسترش گفتمان رسم المصحف؛ 3- احتجاج گسترده دانشمندان به رسم المصحف در پذیرش قرائات؛ 4- قطعیت یافتن معیار مطابقت با رسم المصحف؛ 5- بازنگری نهایی در معیار مطابقت با رسم المصحف. پژوهش حاضر با رویكردی تاریخی - تحلیلی، به بررسی مراحل پنج‌گانه مزبور پرداخته و سعی كرده است در پرتو آن، جایگاه معیار مطابقت با رسم‌المصحف را در تاریخ قرائات تبیین كند.
بررسی و تحلیل برخی عناصر فرهنگی در ترجمه تفسیر طبری
در طلیعه نوشتار «بررسی و تحلیل برخی عناصر فرهنگی در ترجمه تفسیر طبری» می‌خوانیم رویكرد واعظانه، نوعی گرایش تفسیری است كه در سده‌های مختلف از سوی مفسران قرآن در تفسیر آیات الهی مورد استفاده قرار گرفته است. در این رویكرد، كاربرد زبان و اصطلاحات روزمره مخاطب، داستان‌ها و قصه‌ها، به ویژه قصه‌های اساطیری به منظور جلب توجه مخاطبان و اقناع عاطفی آن‌ها پرشمار است. گفته می‌شود یكی از تفاسیر مهم با ملاحظه این نوع گرایش، ترجمه تفسیر طبری است و همگرایی مترجمان تفسیر طبری با برخی باورهای فرهنگی مخاطبان از عناصر مهم و قابل توجه در رویكرد تفسیر واعظانه این اثر است. به دیگر سخن، مفسران این تفسیر با ملاحظه عناصر فرهنگی مردم آن عصر ترجمه تفسیری را به گونه‌ای رقم زده‌اند كه این جنبه تفسیری مشهود گردد. بر این اساس این پژوهش با روش توصیفی و تحلیلی در پی پاسخ به این پرسش است كه مولفه‌های گرایش واعظانه در ترجمه تفسیر طبری كدام است؟ در یك نگاه كلی می‌توان دستاورد این تحقیق را در این نكته اساسی مورد تاكید قرار داد كه مولفان این تفسیر مولفه‌های فرهنگ ایرانی و زبان فارسی به كار رفته در مفاهمه مخاطبان آن روزگار را در خود منعكس ساخته و از این رهگذر كوشش كرده‌اند بین این فرهنگ و فرهنگ اسلامی پیوندی برقرار سازند. پیوندی كه هدف آن تاثیرگذاری بر مخاطب و ایجاد فرآیندی است كه در نهایت به رشد و ارتقای شخصیت تربیتی و معنوی آنان بی‌انجامد. كاربست این چنین شیوه‌ای در تفسیر غالبا در رویكردهای تفسیر واعظانه ملموس است.
تاثیر عرضه شواهد مادی بر گزارش‌ها و آراء موجود در زمینه منشاء و زمان ایجاد خط عربی
نویسنده مقاله «تاثیر عرضه شواهد مادی بر گزارش‌ها و آراء موجود در زمینه منشاء و زمان ایجاد خط عربی» در چکیده نوشتار خود آورده است یكی از مسائل پایه‌ای تاریخ نگارش قرآن كریم، خط مورد استفاده در زمان ظهور اسلام در مناطق عرب‌نشین است. یافتن منشاء و زمان ایجاد این خط در درك میزان دسترسی مسلمانان به شیوه‌های مناسب كتابت، به منظور انتقال مكتوب متن مقدسشان بسیار تاثیرگذار است. گزارش‌های اسلامی، مطالب پراكنده و متناقضی را در زمینه نحوه ایجاد خط عربی نقل كرده‌اند. بر همین اساس آرای متفاوتی در زمینه منشا خط عربی، زمان ایجاد آن و نحوه انتقال آن به حجاز از سوی محققان مسلمان و مستشرقان مطرح شده است. از سوی دیگر در دهه‌های اخیر با افزایش اكتشاف شواهد مادی در مناطق عرب‌نشین، شاهد اعلام نتایج مسلمی از سوی كهن خط‌شناسان در زمینه خط عربی هستیم. از جمله این دستاوردها اثبات نشئت گرفتن خط عربی از خط نبطی، نمایش تطور چند صد ساله این خط در انتقال به خط عربی و همچنین استفاده از این خط در بازه 200 ساله پیش از ظهور اسلام در مناطق مختلف شمالی شبه جزیره است. بنابر این مقایسه گزارش‌ها و آراء به وجود آمده با شواهد مادی، علاوه بر نشان دادن نقص گزارش‌ها در این زمینه، آرائی را كه منشاء خط عربی را از خطوط جنوبی و یا سریانی در نظر گرفته‌اند و یا عدم وجود خط مناسب و در دسترس مسلمانان در هنگام ظهور اسلام و همچنین احتمال نگارش قرآن به سایر خطوط را مطرح كرده‌اند، رد می‌كند.
بررسی تطبیقی - تحلیلی ترجمه قرآن بهرام‌پور و صفوی 
در چکیده مقاله «بررسی تطبیقی-تحلیلی ترجمه قرآن بهرام‌پور و صفوی بر پایه الگوی انسجام هلیدی و حسن(مطالعه موردی سوره نازعات)» می‌خوانیم مباحث زبان‌شناسی از دیرباز مورد توجه دانشمندان اسلامی قرار گرفته است. از جمله مباحث زبان‌شناسی، بررسی میزان توانایی انتقال مفاهیم متنی به مخاطب بوده و برای بررسی این موضوع، نظریات مختلفی مطرح شده است. در این جستار با تكیه بر یكی از نظریات نوپا و مورد استقبال دانشمندان اسلامی یعنی نظریه تكامل یافته انسجام متن هلیدی و حسن(1985) به بررسی میزان انسجام متنی دو ترجمه مشهور قرآن، ترجمه صفوی(1388) و بهرام‌پور(1387) پرداخته شده است. بحث انسجام در سه سطح دستوری، واژگانی و پیوندی قابل تامل و بررسی است؛ در میان پژوهش‌های انجام شده در این موضوع بررسی میزان كارآیی دو ترجمه بهرام‌پور و صفوی با رویكردی تطبیقی - تحلیلی رویكردی جدید برای اعتبارسنجی ترجمه‌های حاضر قرآن كریم بوده و لذا در این پژوهش با پیاده‌سازی این نظریه بر دو ترجمه مذكور و با استمداد از روش آماری، توفق و مطابقت بیشتر ترجمه صفوی با نظریه هلیدی و حسن در سوره مباركه نازعات به سبب كاربست بیشتر عوامل انسجام دستوری در متن یعنی ارجاع، حذف و جانشینی مشاهده می‌شود و بر این اساس می‌توان ترجمه صفوی را در چارچوب این نظریه منسجم‌تر از ترجمه بهرام‌پور دانست.
علاقه‌مندان برای دریافت اصل مقالات می‌توانند به نشانی http://quranicstudies.ihcs.ac.ir/ مراجعه کنند.
انتهای پیام
captcha