نقدی بر اسطوره روشنفکری دینی و جریان نهضت آزادی
کد خبر: 3828544
تاریخ انتشار : ۲۹ تير ۱۳۹۸ - ۱۵:۱۹

نقدی بر اسطوره روشنفکری دینی و جریان نهضت آزادی

روش‌شناسی پوزیتیویستی چنان در بند بند وجود بازرگان رخنه می‌کند که او نفخه صور اسرافیل برای برپایی قیامت و معاد را تشبیه به فوران انرژی مادی می‌کند.

به گزارش ایکنا؛ در انتخابات چهارمین دوره ریاست جمهوری در ۲۶ تیر ۱۳۶۴، مهندس مهدی بازرگان هم کاندیدا شده بود. او که با توجه به رد صلاحیت یارانش در انتخابات مجلس می‌دانست رد صلاحیت می‌شود، هدفی غیر از پیروزی در انتخابات داشت. او د رواقع در پی پیروزی بر انتخابات و متهم‌کردن نظام بود و به محض رد صلاحیت در مصاحبه با رسانه‌های بیگانه حاکمیت را به نگاه جناحی متهم کرد. در این یادداشت به بهانه این روز که پایانی بر اثرگذاری اجرایی بازرگان بود، با نگاهی بنیانی و ریشه‌ای سراغ اندیشه او رفته تا نشان دهیم که اندیشه بازرگان به عنوان سلسله‌جنبان نهضت آزادی چگونه زمینه عمل سیاسی رادیکال او را مهیا ساخته بود.

یک هجمه علیه اصلاح‌طلبان این است که جناح اخیرالذکر اوایل انقلاب علیه ملی ـ مذهبی‌ها و نهضت آزادی بودند و به یکباره پشیمان شده و حامی آنها شدند. در این هجمه‌ها به مخالفت‌های خاتمی و کروبی و مجمع روحانیون مبارز علیه نهضت آزادی و چهره‌هایی چون ابراهیم یزدی و مهندس بازرگان اشاره می‌شود.

قربانی این دعوای جناحی، ماهیت حقیقی نهضت آزادی است و جز غسل تعمید دادن به آن رهاوردی ندارد. جالب آنکه برخی از فعالان سیاسی، اصلاح طلبان را متهم می‌کنند که روی‌آوری آنها به نهضت آزادی برای رأی بوده است؛ چرا که نهضت آزادی گروهی محبوب است. این نقض غرضی آشکار و تناقضی اسف‌بار است که از ماهیت واقعی و خطرناک نهضت آزادی غفلت یا تغافل می‌کند.

ما در این یادداشت با دوری‌کردن از این دعوای جناحی درصددیم تا نشان دهیم نهضت آزادی، گروهی نامشروع و  خائن است که از این‌رو کسی چون علی مطهری نمی‌بایست از مخالفت با آن اظهار ندامت می‌کرد و در مقام تمجید کسی چون ابراهیم یزدی برمی‌آمد.

نگاهی به کارنامه دکتر محمد مصدق ـ که امام (ره) او را مسلم نمی‌دانستند ـ و پس از او چهره دوم جریان نهضت آزادی و ملی مذهبی یعنی مهندس بازرگان ـ که ابراهیم یزدی ریزه‌خوار او بود و همچنین باید گفت بازرگان مهمترین تئوریسین جریان مورد اشاره بوده است ـ نشان می‌دهد که اینان حتی در شق روشنفکر به اصلاح دینی خود هم درصدد غربی‌سازی ایر ان و استحاله و توخالی‌ کردن اسلام بوده‌اند. به خصوص بازرگان در دوران متاخر خود در پی تفسیر مادی از دین و تحمیل علم بر آن بود؛ پروژه‌ای که کارل مارکس آن را برای دین زدایی تجویز کرد است: مذهب علیه مذهب یا بیان دیگر، تفسیر مادی از دین برای زدودن محتوا از دین و البته بازرگان عمدتاً نه تفسیر مادی مارکسیستی که تفسیر مادیِ لیبرالی داشت و صرفاً در علمی‌بودن با گفتمان مارکسیسم در اشتراک بود.

در ادامه مواردی از تفسیر مادی و خطرناک و قداست‌شکن بازرگان از آیات قرآن ذکر می‌شود تا مدعای اصلی این یادداشت اثبات شود. دلیل انتخاب بازرگان برای نقد آن است که وی عمیق‌ترین و مهم‌ترین اندیشمند جریان ملی ـ مذهبی در تاریخ ایران است.

مادی‌گرایی در فکر مهدی بازرگان

روش‌شناسی پوزیتیویستی چنان در بند بند وجود بازرگان رخنه می‌کند که او نفخه صور اسرافیل برای برپایی قیامت و معاد را تشبیه به فوران انرژی مادی می‌کند که همچون کاتالیزور یا انفجار اتم، اجسام خفته و انرژی‌ها‌ی پنهان را به جنب و جوش و حرکت وا می‌دارد. وی در انسان‌شناسی خویش نیز پایگاه شخصیتی انسان را به گونه‌ای تحلیل می‌کند که تکیه‌گاه شخصیت انسان را ناشی از سلول‌ها‌ی ریزی به نام کروموزوم می‌داند. بازرگان نگاه مادی خود را به انسان در جای جای آثار خویش بازتاب می‌دهد و این نظر را مطرح می‌کند که برای این صفات ظاهری و باطنی که مجموعه آنها شخصیت فرد را تشکیل می‌دهد، ابداً جنبه روحانی خارق‌العاده قائل نمی‌شویم، بلکه منشأ و ریشه را به طوری که علوم طبیعی نشان می‌دهد، انحصاراً در سلول‌ها‌ و در ترکیب مادی بدن موجود می‌شناسیم؛ همان طوری که مشخصات فولاد مربوط و ناشی از ترکیبات ذرات جسم و تشکیل دانه‌ها‌ی آن است، تمام صفات موجود زنده نیز منعکس در اعضا و نسوج و در مواد متشکله اوست. بازرگان به گواهی غالب آثارش یک نگاه انسان‌شناسی مادی و پوزیتیویستی را بر دین‌شناسی تحمیل می‌کند.

بازرگان نه تنها از مزایای بهره‌گیری از روش تجربه‌گرایی داد سخن سر می‌دهد بلکه توشه‌گیری از عقلانیت سودانگار را نیز به مثابه عاملی اساسی در راستای متحقق‌ کردن اهداف دنیوی بشر تجویز می‌کند و می‌نویسد: «آن جاده خاکی و پای پیاده بشریت که او را به هدف انبیاء باید برسانند، همین نفع پرستی است».

خدشه و ایراد بنیادینی که متوجه نگاه پراگماتیستی و سودانگارانه بازرگان است آن است که وی به‌جای آن‌که اصالت را به دین و احکام مترتب بر آن بدهد، رویکرد تحویل‌گرایانه به دین را در پیش می‌گیرد و از منظر و دریچه‌ای عمل‌گرایانه به دین نظر می‌افکند. روش کارکردی و سودانگارانه گر چه به لحاظ روان‌شناختی تأثیرات مثبتی دارد و بشر از جهتی بیش از توجه به استدلال و پایبندی به عقل و اثبات حقیقت به مفید یا مضر‌بودن امور و حقایق عنایت دارد و از دریچه کارکردی به عقاید و اعمال می‌نگرد، اما بی‌اعتنایی به جنبه‌ها‌ی اثباتی دین نیز به عقاید دین‌داران آسیب جدی می‌رساند. بازرگان ملهم از رویکرد علم‌گرایانه و نظریه کارکردگرایان است در کتاب «ذره بی‌انتها» در تبیین رابطه خدا و انسان از مباحث ریاضی استفاده می‌کند.

دفاع بازرگان از شعائر مذهبی نیز یک دفاع علمی است. در این دفاع برای مثال آثار بهداشتی روزه و سایر احکام تبیین می‌شود. در حوزه اعتقادات و معارف دینی کاملاً از قالب‌های علم تجربی بهره می‌گیرد. برای مثال قیامت را به عامل بیرون از جهان مادی نسبت نمی‌دهد و آنها را به تحولات جهان مادی منسوب می‌کند. قرآن‌شناسی بازرگان نیز مبتنی بر همین قرائت علم‌گرایانه است. در مباحث قرآن‌شناسی وی به دنبال آن است تا نشان دهد که چگونه آیات در یک نظم منطقی تنظیم شده‌اند. همچنین در یک تحلیل کمّی از قرآن، توزیع آیات را بر اساس نزول و موضوعات موجود در آن را در یک منحنی به نمایش می‌گذارد. از منظر او، دعا و تصرف آن در طبیعت با واسطه نقش کاتالیزورها در فرآیند طبیعی است و نقش پیامبران، برانگیختن منابع انرژی انسانی است. به همین اعتبار، سیر آفرینش آدم، با تکامل طبیعی داروینی فهم می‌شود و بالاخره غیب در این قرائت همانا جز مجهولات علمی چیزی نیست.

این رویکرد شیفته‌وار به علوم طبیعی بشدت به دین‌داری آسیب می‌زند. بازرگان به‌گونه‌ای از ظواهر باورها و رفتارهای بشر در طول تاریخ استفاده می‌کند که گویا بشر با عقل مستقل خود به تمام دستاوردها و آموزه‌های انبیاء دست می‌یابد و به همان اندازه که معرفت مستقل بشری رشد می‌کند، نیاز بشر به دین و وحی کمتر می‌گردد و با مرور زمان، بشر از وحی بی نیاز می‌شود.

گرچه این اندیشمند دینی معاصر، فواید چنگ زدن به ریسمان دین را بر می‌شمارد اما تبلیغ و تشجیع آموزه‌ها‌ی دینی از منظری کارکردگرایانه از جانب او صورت می‌پذیرد. بازرگان نگاهی تحویل‌گرایانه به دین دارد و در استدلال‌ها‌ی او، غالباً جنبه سودانگارانه و عمل‌گرایانه از دین ارج و قرب پیدا می‌کند و دین بخودی خود مرتبتی نزد او ندارد. روش کارکردگرایی مورد استفاده بازرگان، صدق را به معنای مصلحت و منفعت‌گرایی معنا می‌کند. آسیب این گونه نگرش آن جا ظاهر می‌شود که اگر کارکرد یک باور دینی مکشوف نشود یا اینکه بدیلی برای باور دینی در آن کارکرد ظاهر شود، آنگاه ایمان به آن باور دینی منتفی می‌شود. به عنوان مثال بازرگان در رساله نماز که بین سال‌های ۱۳۱۵ تا ۱۳۲۰ شمسی نگاشته است، فواید زیادی را که در اثر نماز خواندن نصیب انسان می‌شود بر می‌شمارد. از نظر بازرگان نماز موجب تمرین تقویت نفس، تمرین وظیفه شناسی و فوایدی چون از بین رفتن کسالت و انضباط در انسان می‌شود.

نقد بنیادینی که به مدعیات بازرگان در خصوص فواید نماز خواندن وارد است آن است که سخن در این نیست که احکام عبادی و آموزه‌ها‌ی دینی، فاقد کارکرد فردی و اجتماعی و دنیای‌اند؛ بلکه غرض این است که نباید فقط به تبیین کارکردی بسنده کرد تا مخاطب با کشف بدیل از آموزه دینی دست بشوید. بازرگان پراگماتیسم را مناسب‌ترین نظرگاه فلسفی برای مسلمین می‌داند و از این رهگذر تلاش می‌کند که اصول آن را با مبانی دین تطبیق کند و در این خصوص می‌گوید: «یکی از خصوصیات فرد پراتیک داشتن هدف معین است و مرد عمل همیشه به دنبال سهل‌ترین راه می‌گردد».

وی، عنایت چندانی به شریعت و آداب و عادات ظاهری دین ندارد و هدف و غایت دین را اصلاح نفوس و تکمیل مکارم اخلاقی و تزکیه و تلقین ملکات عالیه درونی در مردم می‌داند. از نظر بازرگان، احکام و فروع دین با آن روشی که در رساله‌ها‌ی عملی است اساس مقصود هدف تعلیمات دینی نمی‌باشد. این دیدگاه بازرگان از لحاظ مبانی درون دینی دچار اشکالات و ایراداتی اساسی است، چرا که گر چه هدف و غایت دین اصلاح درون انسانها و رهنمون شدن آنها به برقراری و تأسیس یک جامعه دینی و اخلاق مدار است اما در حاشیه قرار دادن شریعت و احکام مسلم و قطعی اسلام به بهانه به‌روز‌نبودن نیز راهی ناصواب است.

بنابراین مکلفی که به رساله‌ها‌ی عملیه عمل می‌کند هم درصدد است که ایمان دینی خود را در عمل متجلی سازد و با عمل به این دستورات دینی ایمان خود را آشکار و استوار سازد و هم می‌خواهد حقوق اجتماعی دیگران را حرمت نهد و هم به وظایف اجتماعی خود جامه عمل بپوشاند و اینها همگی ابعاد یک حقیقت را تشکیل می‌دهند.

دست‌آخر حاصل اهتمام ورزی او در راستای تلائم علم و دین، نگاهی التقاطی است که در جهت هستی‌شناسی طبیعت‌گرا سوق پیدا کرده و دلیل این امر آن است که او نمی‌تواند بعضی پدیده‌ها‌ی عالم را با تحلیل علمی و مادی تبیین کند، به همین خاطر آن را تحریف معنایی و مفهومی می‌کند. آنچه که مانع شده است که وی نتواند رابطه میان علم و دین را به نفع انگیزه دیندارانه و هستی‌شناسی توحیدی حل کند آن است که وی تبیین طبیعی عالم را با تبیین غیر طبیعی عالم در عرض هم می‌داند و نمی‌تواند آن را در یک مسیر امتداد قرار دهد.

چرایی و چگونگی نشو و نمای سکولاریزم سیاسی در دستگاه فکری بازرگان متأخر

اگر بازرگان متقدم که در عصر و سپهر آرمان گرایی و دوران حاکمیت تفکرات استعلایی، نظام فکری خویش را صورت بندی می‌کرد و از دخالت دین در سیاست و حکومتداری پشتیبانی به عمل می‌آورد، بازرگان متأخر راه دیگری در پیش گرفت و علیه بازرگان متقدم و گذشته نظری خود شورید. بازرگان متأخر همچنان در مبانی و شاکله‌ها‌ی بنیادین فکری خود، پشتگرم به ایمان است اما برای سیاست و دولت و نحوه اداره جامعه، به منطق عام و صورتبندی عرفی فرا مذهبی قائل است. او در سخنرانی مشهور خویش تحت عنوان «آخرت، خدا، هدف بعثت انبیا»، هدف و غایت رسالت پیامبران و دین را، آزاد زیستن و بندگی‌نکردن دیگران و تهذیب نفس بر می‌شمارد؛ از نظر او، دین در خصوص مسائلی چون آشپزی، خانه‌داری واداره اموری چون اقتصاد، مدیریت و سیاسی راهکار ودستورالعملی را در اختیار ما نمی‌گذارد و اساساً رتق وفتق این امور به عهده خود انسان‌ها‌ است که به شکرانه عقل و تجربه قادرخواهند بود از پس امور دنیوی خویش برآیند.

سؤال کلیدی که در اینجا قابل طرح است که چه علل و عواملی باعث آن شدند که بازرگان از دیدگاه‌های قبلی خویش مبنی بر تلقی حداکثری از دین دست شوید و به تلقی حداقلی از دین روی آورد؟ واقع امر آن است که بازرگان از بدو فعالیت فکری ـ سیاسی خویش دلبسته و شیفته تمدن غرب و روش شناسی پوزیتیویستی بود و در عموم آثار خویش من جمله «مطهرات در اسلام»، «راه طی شده»، «سرّ عقب ماندگی مسلمانان» و ... اسلام را با روش کارکردگرایانه تفسیر و تبیین می‌کرد و همیشه با این پرسش روبرو می‌شد که آیا مکتب‌ها‌ی دیگری فاقد اینگونه کارکردند. آیا در مغرب زمین، آزادی، کار، نظم، نظافت و غیره وجود ندارد؟ اگر چنین کارکردهایی از دین بر می‌آید، آیا مسیرهای دیگری بهتر یا بدیل از دین تأمین‌کننده آن نیستند؟

همین پرسش‌ها‌ سبب شد تا در سالروز بعثت پیامبر اسلام در بهمن ماه ۱۳۷۱، بازرگان در سخنرانی مشهور خویش هدف از برانگیخته‌شدن پیامبران را نه اداره امور اجتماع و حکومت بلکه رسالت آنها را منحصر و محدود به سعادت اخروی انسان‌ها کند. بنابراین نتیجه آسیب تبیین کارکردگرایانه، افراط و تفریط معرفت دینی است که زمانی بازرگان را وامی‌دارد که تمام نیازهای دنیایی را از آموزه‌ها‌ی اسلام جویا شود، در زمانی دیگر به تفریط سوق یابد و فقط خدا و آخرت را از این برگزیند. از منظر بازرگان متأخر، انبیا صرفاً نیامده بودند که اسباب و احکام خوشبختی و رفاه ما را در این دنیا فراهم آورند و خوشبختی در این دنیا را به اشکال دیگر و با توجه به رهنمودهای مصلحین، اندیشمندان و خیرین دیگر هم می‌توان به دست آورد.

بازرگان به دلیل انزوای سیاسی و ابراز ناامیدی و نارضایتی نسبت به عملکرد به زعم وی نامطلوب حکومت دینی با ذکر پیامدهای منفی حضور دین در سیاست، سیاهه‌ای از این آسیب‌ها را برمی‌شمارد: ۱. انصراف از دین و سلب امید و ایمان مردم نسبت به دین: وقتی مردم و جوانان با ناتوانی و عجز ادیان و متصدیان امور مواجه شوند، کم‌کم مأیوس می‌شود و اصل این را به چالش می‌کشند. ۲. تصرف دین و دولت به دست رهبران شریعت: مانند هزاران سال ریاست دینی بدون منازع پاپ‌ها‌ و حاکمیت کلیسای کاتولیک یا خلفای عباسی و عثمانی که خود را خلیفه رسول الله می‌خواندند. ۳. کالای شیطانی: اسلامی که با پشتوانه قدرت و روش اکراه پیش برود، بیش‌تر کالای شیطان است تا دین خدا. نقد بنیادینی که به مدعیات فوق الذکر این نظریه‌پرداز دینی وارد است آن است که قیاس ریاست دینی پاپ‌ها‌ با ریاست روحانیت دین اسلام، قیاس مع‌الفارق است. آنچه در ولایت فقیه آمده است، این نکته است که حاکم و والی باید دین‌شناس، با تقوا، زاهد، مدیر و مدبر باشد. بنابراین ولی فقیه در چارچوب احکام دینی عمل می‌کند و اعتقاد وثیقی به شریعت و اجرای واو به واو دستورات دین دارد. این در حالی است که در دوران حاکمیت پاپ‌ها‌، اصحاب کلیسا به نام دین و دینداری، جامعه و مردم را فریب می‌دادند و محققاً نسبتی با دین و دینداری نداشتند.

بنابراین تعمیم‌دادن تجربه حاکمیت هزار ساله کلیسا به مابقی حکومت‌های دینی نوعی مغالطه، تحریف و قلب واقعیات است. خدشه و آسیب دیگری که متوجه رویکرد سکولاریسم سیاسی بازرگان است آن که اسلام یک دین سیاسی و دنیوی است و نمی‌توان تجربه مسیحیت را که مبتنی بر جدایی دنیا و آخرت است در اسلام به مرحله اجرا درآورد و از طرفی بازرگان هرگز این نکته را متذکر نمی‌شود که حکومت‌ها‌ی غیردینی و سکولارمسلک در پهنه گیتی دچار آفات و آسیب‌ها‌ی فراوانی هستند و ایشان هرگز سخنی از مشکلات اخلاقی، بی‌عدالتی و آلودگی‌ها‌ی سیاسی و اجتماعی جوامع سکولار به زبان نمی‌آورد.

انتهای پیام

captcha