«کلامکم نور» یعنی هرجا از اهل بیت(ع) حرف زده شود، نور است
کد خبر: 3842454
تاریخ انتشار : ۲۵ شهريور ۱۳۹۸ - ۱۱:۴۷
سیدمجتبی حسینی:

«کلامکم نور» یعنی هرجا از اهل بیت(ع) حرف زده شود، نور است

گروه اندیشه ــ یک پژوهشگر حوزه دین ضمن تبیین فقراتی از زیارت جامعه کبیره بیان کرد: اینکه می‌فرماید «کلامکم نور»، یک زمان است که «کم» در جایگاه مضاف‌الیه به معنای فاعلی قرار دارد، یعنی کلام ائمه(ع) نور است که به حمل شایع صناعی اینطور است اما یک زمان است که «کم» در معنای مفعولی به کار می‌رود که در اینجا حمل ذاتی اولی است و معنا این می‌شود که هرکجا که از اهل بیت(ع) حرف بزنیم نور وجود دارد.

به گزارش ایکنا؛ مراسم سوگواری شهادت امام حسین (ع) و یاران باوفای ایشان در دهه محرم، شب گذشته، ۲۴ شهریور با سخنرانی سیدمجتبی حسینی، کارشناس برجسته حوزه دین برگزار شد و حسینی در این جلسه به شرح این فقره از زیارت جامعه کبیره که می‌فرماید «کلامُکُم نور» پرداخت.
 
وی بیان کرد: وقتی می‌گوییم «کلامکم نور»، در اینجا یک مضاف الیه وجود دارد که عبارت از «کُم» است. یعنی کلام شما نور است. این را هم در ابتدا باید بگویم که بحث اینجا با بحث‌هایی که دیگران ذیل این فراز می‌کنند ارتباط مکمل دارد. ما وقتی می‌گوییم «کُم»، مضاف الیه است، این مضاف الیه دو حالت دارد؛ گاهی اوقات حالت فاعلی و گاهی هم حالت مفعولی پیدا می‌کند. یعنی گاهی اوقات وقتی می‌گوییم «کلامکم نور»، یعنی این «کُم» و این مضاف الیه به این معنا است که شما کلام‌ها را انجام داده‌اید. اینجا مضاف الیه است، اما در واقع «کُم»، فاعل این کار بوده است. اما یک عبارت با توجه به حملی که دارد، گاهی در معانی مختلف به کار می‌رود و تفاوت‌هایی به وجود می‌آید.

حسینی در ادامه افزود: من اگر بگویم که «حلوا، حلوا است»، یا «حلوا شیرین است»، همه می‌گویند درست است، اما می‌توانم بگویم که «حلوا شیرین نیست»، اما در عین حال شما هم این جمله را تایید کنید و بگویید که درست است. در حقیقت یک جمله است و یک مبتدا و خبر دارد، یعنی «حلوا شیرین است» و همه هم قبول دارند، اما الآن می‌توانم طوری به شما بگویم که «حلوا شیرین نیست» و شما هم بگویید این نیز درست است. با این وجود که ما دو کار متضاد را نمی‌توانیم به صورت همزمان داشته باشیم و دو نقیض همزمان درست نمی‌شوند. اما ملاصدرا گفت درست می‌شود و اگر در اینجا وحدت حمل را رعایت کنید، «حلوا، هم شیرین است و هم شیرین نیست».

وی تصریح کرد: اما چطور است که می‌توان همزمان گفت که الآن «حلوا شیرین است و هم حلوا شیرین نیست» و هر دو درست باشد و وحدت‌های هشتگانه سر جایش باشد؟ ملاصدرا گفت ما وحدت حمل داریم. اگر وحدت حمل وجود داشته باشد، آن زمان تناقض قابل جمع نیست، اما اگر حمل‌ها متعدد باشد قابل جمع هستند. من وقتی می‌گویم «حلوا شبرین است»، یعنی به حمل شایع صناعی که در اصطلاح منطق و ... اینطور می‌گویند. یعنی معمولا با همین حمل باهم حرف می‌زنیم و مثلا می‌گوییم که چراغ روشن است. در حقیقت این‌ها همان حملی است که شایع صناعی است، اما یک حمل دیگری داریم که حمل اولی ذاتی است.

حسینی در ادامه افزود: وقتی می‌گویید «حلوا شیرین است»، همان مثال و حمل همیشگی است و همین الآن، تا قبل از اینکه این موضوع را بدانید، همه حمل‌هایی که به صورت شایع است، همین حمل شایع صناعی است، مانند هوا گرم است و .... اما یک حمل نیز حمل اولی ذاتی است. حمل اولی ذاتی را با یک مثال که بگویم روشن می‌شود؛ مثلا «حلوا دهان را شیرین نمی‌کند». یعنی کلمه حلوا، دهان را شیرین نمی‌کند، اما حلوا دهان را شیرین می‌کند. آن موقع که می‌گوییم حلوا دهان را شیرین می‌کند حمل شایع است و آن زمان که می‌گوییم حلوا، دهان را شیرین نمی‌کند حمل اولی ذاتی است و هر دو همزمان درست هستند و این از اکتشافات ملاصدرا است.

این پژوهشگر حوزه دین تصریح کرد: یعنی من با این زاویه نگاه می‌کنم که تمام حرف‌هایی که قبلا در این مورد زده شده است آن یک نوع حمل بود و در این جلسه با حمل دیگری نگاه می‌کنیم که ببینیم از این زاویه داستان از چه قرار است. در اینجا نیز مثالی می‌زنم و آن هم اینکه، من الآن می‌گویم که «افعل» یا «اکتب»، یعنی بنویس. این جمله را وقتی که در مدرسه می‌گذارید و می‌گویید ترکیب کن، می‌گوید «اکتب» فعل و فاعلش نیز ضمیر است، یعنی در واقع فاعل آن مثلا علی است. حالا من از زاویه دیگری نگاه می‌کنم و می‌گویم این «اکتب»، کار چه کسی بود؟ در اینجا خود لفظ را نگاه کردم نه معنایش را. شما می‌گویید «اکتب»، فعل و فاعل و فاعلش علی است، اما این جمله را من گفته‌ام. فاعل فعل «کتب» قرار است که علی است، اما فاعل این چیزی که شما شنیدید به نام «اکتب»، من بودم. این تامل را معمولا در مسائل نمی‌بینید. این است که در برخی از نکات تفسیری نکاتی را مطرح می‌کنند که ممکن است تعجب کنید، دلیلش توجه نکردن و تامل نداشتن است که برای ما عجیب می‌آید؛ بنابراین اگر از دو زاویه مختلف به یک حملی نگاه کردیم در دو معنای مختلف مشکلی پیش نمی‌آید.

حسینی در ادامه افزود: «کلامکم نور»، به این صورت است که، یک موقع است که می‌گوییم کلام شما نور است، یعنی حرف‌های شما نور است. اما می‌خواهیم نوع دیگری به قضیه نگاه کنیم. یعنی کلام شما و حرف‌هایی که می‌خواهیم در مورد شما بزنیم نور است. الآن می‌گویم که در معراج صحبت از علی (ع) شد و یا اینکه علی (ع) در صفین این کار‌ها را انجام داد و ... که در مورد علی (ع) حرف می‌زنیم و این نیز کلام علی (ع) است که «کُم» و ضمیری که در مورد علی (ع) در اینجا وجود دارد مفعولی است. هیچ کس با دید مفعولی «کُم»، را نگاه نکرده است. یک موقع صحبت از این است که «کُم» مفعولی است. یعنی اینکه، کلام و صحبت و فضایی داریم که در آنجا علی (ع) نیست که حرف بزند، بلکه آنجا جایی است که در مورد علی (ع) حرف می‌زنند.

وی تصریح کرد: «کلامکم نور» این نیست که حرف‌های شما باشد، می‌گوییم هر جایی که کلامی باشد که در آن کلام، علی (ع) باشد در آنجا نور است. یعنی در دهان بنده نیز که صحبت علی (ع) شد نور است. اگر فرض کنید در عالم معراج خداوند با پیامبر (ص)، صحبت کرد صحبتی از علی (ع) شد، آنجا نیز نور است؛ بنابراین موقعی که ما صحبت «کلامکم نور» را به صورت فاعلی داشتیم می‌گفتیم، علی (ع) وقتی نور باشد حرفش نیز نور است، اما اینجا بحث چیز دیگری است. یعنی خود نور این وجود در اینجا حالت تشعشی دارد. وقتی که شما در این فضا یک شمع را می‌آورید، بخواهید و نخواهید و آماده باشید یا نباشید و آن شمع آگاهانه کار کند یا غیرارادی، در عین حال این شمع ناخودآگاه یک مقدار نور را با خود می‌آورد. یا اینکه عطری را به اینجا بیاورید که این عطر حواسش نیست که چه می‌کند، اما هر جا که بروید بوی عطر می‌گیرید و فضا معطر می‌شود. یعنی به این ربطی ندارد که با اراده این کار را کرده یا غیرارادی بوده است.

حسینی در ادامه بیان کرد: «کلامکم نور»، یعنی، این کلام همه جا را نورانی می‌کند و از قلب شروع می‌کند. روایتی داریم که فرمود «ان الائمة ینورون قلوب المؤمنین». ائمه (ع) با صحبت‌های خود قلب‌ها را نورانی می‌کنند، اما همین که عطر علی (ع) در دل شما افتاد و محبت علی (ع) در قلب شما قرار گرفت نورانی می‌شوید. شما بعدا در مثال‌های تاریخی می‌بینید که طرف حتی اطلاعات عمومی هم نداشته و مسلمان هم نبوده، اما این حس و روح رفتاری و فکری علی (ع) که در قلبش افتاده نورانی شده است. نور گزینش ندارد. ما این‌ها را درست کرده‌ایم، یعنی نه اینکه عمدا کرده باشیم بلکه یک چیز‌هایی زمینه‌های اجتماعی دارد و زمینه‌های برخی چیز‌ها را نیز درونی است و چیزی که زمینه درونی دارد، به این گزینش‌ها کاری ندارد. یک جمله معروفی است که کار خیر را پیش نااهلش که انجام دهید، مانند ضایع شدن است و کار خیر را باید پیش اهلش کرد. گاهی اوقات آدم می‌بیند که کار خوب که بکنید و طرف اهلش نباشد می‌گویند که خیال بد کند و .... اما یک نفر جلوی امام حسین (ع) این را گفت که کار خیر برای نااهل باشد بدتر است و .... سیدالشهدا (ع) فرمود کار خیر مانند باران شدید است که هم خوب و هم بد را یکجا بهره‌مند می‌کند. آن طرف دارد از طرف یک مصرف کننده قضیه را نگاه می‌کند و تصمیم می‌گیرد و ایشان از زاویه خود، قضیه را نگاه می‌کند و می‌گوید من که حسین (ع) هستم، خیر را می‌دهم و ممکن است که کسی قدر و ظرفیتش کمتر باشد، اما اینطور نیست که کسی را بهره‌مند نکنم.

وی تصریح کرد: بهره‌مندی نهایی متفاوت است، ولی این بارانی که دارد می‌آید به همه می‌رسد؛ بنابراین هر دو متفاوت غیرقابل جمع نیستند و می‌توان آن‌ها را جمع کرد. مهم این است که از چه زاویه‌ای نگاه کنیم. امام حسین (ع)، چون از جایگاه آسمانی خود حرف می‌زند اینطور می‌گوید، ولی ما که زمینی نگاه می‌کنیم، می‌گوییم کار خیر را فقط باید برای اهلش انجام داد. وقتی که زاویه دیگری داشته باشیم اینطور است که «خجل می‌کند ماه و خورشید را، تو را دست بی ادعایی که هست».

حسینی در ادامه افزود: شما همین که قرآن را تلاوت می‌کنید، نور را آورده‌اید. فرمود «نوروا بیوتکم بتلاوة القرآن»، یعنی همین که دارید تلاوت می‌کنید نور می‌آید. خیلی اوقات مخصوصا در رادیو قرآن که گوش می‌کنیم، مثلا آیه‌ای که قرار است تلاوت شود، قبل از تلاوت در مورد آن توضیحاتی می‌دهند که خوب است، اما نقدی که وارد می‌دانم این است که گا‌ها می‌آیند در مورد فضیلت تلاوت قرآن خودشان قید‌های عمل کردن را نیز اضافه می‌کنند بله اگر عمل بشود خوب است، اما همین که فرمود به سطر‌های قرآن نگاه کنید این یعنی عمل و خود همین نورانیت می‌آورد.

انتهای پیام
captcha