چگونه پس از پنجاه سال خون فرزند پیامبر(ص) مباح شد
کد خبر: 3926029
تاریخ انتشار : ۱۸ مهر ۱۳۹۹ - ۰۹:۵۷

چگونه پس از پنجاه سال خون فرزند پیامبر(ص) مباح شد

یک سؤال اساسی مهم این است که طی این پنجاه سال، چه جریانی در اذهان این امت رخنه کرد تا نتوانند زشتی قتل فرزند رسول خدا(ص) را بفهمند؟ در یک پاسخ اجمالی باید گفت که جریان فکری انحرافی بنی‌امیه طی این پنجاه سال با استفاده از خلأ‌های پیش آمده در اثر کنار نهادن اهل بیت(ع) از حکومت ظاهری بر مردم، توانست نوعی از شرک پنهان را در دایره معرفتی مردم وارد سازد.

چگونه پس از پنجاه سال خون فرزند پیامبر(ص) مباح شد

به گزارش ایکنا، دین اسلام دین توحید است و اولین دعوت رسول گرامی اسلام(ص) نیز دعوت به توحید و یگانه‌پرستی خدای متعال بود. اولین فریاد‌های رسالت محمدی این چنین بود: «یا أیها الناس قولوا لا إله‏ إلا الله‏ تفلحوا؛ ای مردم! بگویید «معبودی جز الله نیست» تا رستگار شوید.»[۱] همین اعتقاد توحیدی است که امت اسلامی را به وحدت و یکپارچگی می‌خواند و آن‌ها را از تفرقه، نزاع، دشمنی و جنگ با یکدیگر دور می‌کند. [۲] با این همه، پنجاه سال پس از رحلت جانسوز رسول خدا(ص)، عده زیادی از همین امت اسلامی، کمر به قتل فرزند رسول خدا بستند.

سؤال اساسی در این باره آن است که طی این پنجاه سال، چه جریانی در اذهان این امت رخنه کرد تا نتوانند زشتی قتل فرزند رسول خدا(ص) را بفهمند؟ در یک پاسخ کوتاه باید بگوییم، جریان فکری انحرافی بنی‌امیه طی این پنجاه سال با استفاده از خلأ‌های پیش آمده در اثر کنار نهادن اهل بیت رسول خدا(ص) از حکومت ظاهری بر مردم، توانست با وارد کردن نوعی از شرک پنهان در دایره معرفتی مردم، چنین رخنه‌ای را در افکار عمومی ایجاد کند.

بنی‌امیه و عدم معرفی شرک

قبل از ظهور اسلام، شرک به روشنی مشخص بود و مردم عصر جاهلی با این که خدا را خالق خود می‌دانستند، اما به روشنی بت‌هایی را در اداره امور زندگی خود، شریک خدا ساخته بودند و به آن‌ها روی می‌آوردند. پس از ظهور و گسترش اسلام و از بین رفتن آن نوع از شرک و بت‌پرستی، همگان با زلال معرفت توحیدی آشنا شدند و شیرینی میوه‌های توحید را در جامعه و فرهنگ و اقتصاد خود چشیدند، اما این، همه آن چیزی نبود که باید می‌آموختند.

گرچه قرآن کریم به طور کامل نازل شده بود، اما فهم ظرایف دینداری و محافظت و پاسداشت ایمان از خطر رسوخ افکار شرک‌آلود جاهلی دوره تربیتی دیگری نیاز داشت. مردم باید افسار حکومت را به دست اهل بیت رسول خدا(ص) که ائمه منصوب از طرف خدا بودند می‌نهادند تا ایشان، امت را از گونه‌های رنگارنگ و بسیار مخفی شرک آگاه کنند و از افتادن در بیراهه‌های شرک برحذر دارند.

اما چنین نشد و با گرفته شدن حکومت ظاهری از امام علی(ع) راه نفوذ شرک، در لباس و قامت اسلام و بدون این که شناسایی شود، هموار شد و بنی‌امیه بازیگران این رخنه شوم بودند. این، همان اتفاقی بود که رسول خدا(ص) امت خویش را نسبت به خطر آن هشدار داده بودند که: «الشِّرْکُ‏ أَخْفَى‏ فِی‏ أُمَّتِی‏ مِنْ‏ دَبِیبِ‏ النَّمْلِ‏ عَلَى الصَّفَا؛ [۳] شرک در امت من از راه رفتن مورچه بر سنگ سیاه پوشیده‌تر است.»

یعنی ویژگی شرک جدید پدید آمده در امت اسلام، مخفی بودن آن است که راه را برای تشخیص و مقابله با آن بسیار سخت می‌کند. بالأخره با قیام امام حسین(ع) و شهادت آن حضرت بود که تشت رسوایی این شرک بر زمین افتاد و تازه، مردم، با نوع منافقانه‌ای از اسلامی که می‌تواند سر امامی معصوم را بالای نیزه ببرد آشنا شدند.

راه‌های بنی‌امیه برای ارائه و تثبیت شرک

تاریخ گواهی می‌دهد که ابوسفیان مجبور به اسلام ظاهری شد [۴] و در حقیقت هرگز ایمان نیاورد. فرزند او معاویه نیز همان راه را در پیش گرفت و با لباس اسلام در حالی که افکار و رفتاری مملو از تزویر و حیله‌گری داشت از خلأ فکری پدید آمده پس از رحلت پیامبر(ص) و کنارگذاردن حضرت علی(ع) از حکومت، برای قبولاندن خود و سیاست فریبکارانه و مزوّرانه خود بهره برد.

مهم‌ترین کاری که بنی‌امیه انجام داد، ممانعت از شناخته شدن انواع شرک پنهان در دین اسلام بود. بر این اساس، معاویه همواره به نام دین و با ظاهری دین‌مدارانه به دنبال به دست آوردن ردای حکومت بود. نکته این جا بود که مردم، نسبت به روح اسلام ناب و شناخت رگه‌های پنهان شرک آگاهی دقیقی نداشتند. از این رو، معاویه با استفاده ریاکارانه از روش‌هایی همچون فتنه‌گری، شبهه‌افکنی، شایعه‌پراکنی، ارعاب، تطمیع، خشونت غیر انسانی و... سعی می‌کرد تصویری شرک‌آلود را به جای اسلام ناب معرفی کند. چنان که بیان شد، شدت مخفی شدن شرک در بین امت اسلام باعث می‌شد که فریب مردم به آسانی صورت گیرد.

شرک در حکومت

نقطه ورود شرک در اسلام، پس از رحلت رسول خدا(ص) و زمانی است که بر خلاف توصیه آن حضرت، امام علی(ع) از حکومت کنار گذاشته شد. خود این کار، به معنای شرک در حکومت است. توضیح این که حکومت از طرف خداوند و با نص صریح رسول خدا(ص) به امامان معصوم پس از او واگذار شده بود با این حال، برخی، دیگران را در این امر الهی شریک دانستند و این، اولین و بزرگ‌ترین شرکی بود که با ترفند‌های گوناگون، مخفیانه و با توجیه برخی اشخاص موجّه وارد دین مردم شد.

از آن پس، کسی الهی بودن حاکم را ضروری نمی‌شمرد تا جایی که در زمان یزید ملعون، کفر آشکار یزید را نیز به همین وسیله توجیه می‌کردند. کم نبودند افرادی که خروج امام حسین(ع) بر خلیفه وقت، یزید بن معاویه را دلیل موجهی برای مقابله با آن حضرت تلقی می‌کردند.

دلبری جاذبه‌های مادی

قائل شدن جایگاه تعیین کننده برای جاذبه‌های درهم و دینار، زر و زیور، و مقام و ریاست در تبعیت و پیروی، از جمله دیگر شرک‌هایی بود که به صورت مخفیانه وارد اعتقادات مردم شد؛ چنان که در زمان حکومت کوتاه امیرالمؤمنین(ع)، یاران معاویه به خاطر درهم و دینار در راه معاویه جانفشانی می‌کردند، اما سپاه امام علی(ع) به عشق عدالت الهی حضرت رمقی نداشتند و این شیوه، اعتراض آن حضرت را به دنبال داشت تا جایی که فرمودند: رهبر شما از خدا اطاعت مى‌کند، شما با او مخالفت مى‌کنید، امّا رهبر شامیان خداى را معصیت مى‌کند، از او فرمانبردارند. به خدا سوگند دوست دارم معاویه شما را با نفرات خود مانند مبادله درهم و دینار با من سودا کند، ده نفر از شما را بگیرد و یک نفر از آن‌ها را به من بدهد. [۵]

این نمونه از شرک، در حادثه کربلا به اوج خود رسید تا جایی که هزاران نفری که برای دعوت امام حسین(ع) نامه نوشته بودند به یکباره با جاذبه پول‌های ابن‌زیاد از اطراف مسلم بن عقیل پراکنده شدند و با پیوستن به سپاه عمر سعد، رو در روی مهمان خویش صف‌آرایی نمودند. آن‌ها حق و اسلامی را می‌پسندیدند که هوس‌های دنیایی‌شان را نیز برآورده کند.

شرک در ترس و تقوا

قرار بودن مسلمانان همان گونه که قرآن کریم دستور می‌دهد حق تقوا را به جا آورند؛ [۶] یعنی تنها از خدا و نافرمانی از او هراس داشته باشند، ولی هراس از غضب معاویه نیز کم کم در دل مردم جای گرفت تا جایی که مردم کوفه پس از ورود ابن‌زیاد به این شهر، نه تنها بر ضد او نشوریدند بلکه بسیاری از آن‌ها از ترس او، به سپاهش ملحق شدند در حالی که مثلاً از ترس خدا نماز هم می‌خواندند. این‌ها گوشه‌ای از نیرنگ‌ها و عوامل شرکی بودند که هنوز هم افرادی را اسیر، و از مسیر حق دور می‌کند و تنها راه نجات از آن تقوا و بصیرت است.

نویسنده: محسن رفیعی

پی نوشت

[1] ابن شهر آشوب مازندرانى، محمد بن على، مناقب آل أبي طالب عليهم السلام(لابن شهرآشوب) - قم، چاپ: اول، 1379 ق، ج‏1 ؛ ص56.
[2] سوره آل عمران، آیه 103؛ سوره انفال، آیه 46.
[3] نورى، حسين بن محمد تقى، مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل - قم، چاپ: اول، 1408ق، ج‏1 ؛ ص113.
[4] ابن اعثم کوفی، احمد بن اعثم، الفتوح، ج 2، ص 563، تحقیق، شیری، علی، بیروت، دار الاضواء، 1411ق؛ طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک(تاریخ طبری)، تحقیق، ابراهیم، محمد أبو الفضل، ج 10، ص 57، بیروت، دار التراث، چاپ دوم، 1387ق.
[5] نهج البلاغه، خطبه 97.
[6] سوره آل عمران، آبه 102.

انتهای پیام
captcha