سبقت حقانيت خون مظلوم از تندر‌وی سلفيان/ مرسی از تاريخ درس نگرفت!
کد خبر: 1253655
تاریخ انتشار : ۱۶ تير ۱۳۹۲ - ۱۴:۰۵

سبقت حقانيت خون مظلوم از تندر‌وی سلفيان/ مرسی از تاريخ درس نگرفت!

آتشی كه سلفوين مصری برانگيخته بودند و تمام توان خود را برای هجمه عليه شيعيان در مصر و سوريه برافروخته بودند، دامان خودشان را گرفت؛ عزل و بازداشت مرسی اولين پيامد اين جريان بود و آنان بايد منتظر تبعات بعدی اقدامات مذبوحانه خود باشند و ديگر چنين فرصت سلطه و نفوذی نخواهند داشت.

«شيخ حسن شحاته»، مستبصر(شيعه‌شدهٔ) معروف، رهبر شيعيان مصر، استاد دانشگاه الازهر، امام‌جماعت سابق يكی از بزرگترين مساجد قاهره، مرشد مذهبی و معنوی ارتش مصر و برگزاركننده مجموعه برنامه‌های «العلم» در راديو و تلويزيون و مساجد اين كشور بود. سال‌های سال، هزاران هزار نفر در مسجد شيخ شحاته واقع در مقابل سفارت رژيم صهيونيستی در قاهره گرد هم می‌آمدند تا نماز خود را به امامت وی بخوانند و به خطبه‌ها و سخنرانی‌هايش گوش فرا دهند كه همواره در آنها از حق و ولايت اهل بيت نبوت(ع) سخن می‌گفت و ستمگران و منافقان و گروه‌های منحرف و ضاله را رسوا می‌كرد و صهيونيست‌ها را در برابر سفارت‌شان به فضاحت می‌كشاند و همين موجب می‌شد تا همواره نيروهای امنيتی مصر، از ترس، تدابير امنيتی شديدی در مقابل محل سخنرانی‌های شيخ اتخاذ كنند.

شيخ شحاته نه‌تنها از شيوخ و علمای الازهر به شمار می‌آمد بلكه استاد بسياری از علما و روحانيونی مطرح بود و دست‌پرورده او به شمار می‌آمدند. شيوخ بزرگ الازهر مانند «شيخ طنطاوی» كه دوست نزديك علامه شحاته از زمان كودكی بود، وی را به‌خوبی و از نزديك می‌شناختند و از وفاداری و ارادت شيخ شحاته به اميرالمؤمنين(ع) به‌خوبی آگاه بودند اگرچه در آن زمان شيخ حسن شحاته نه «شيعی» كه يك پيرو «اهل سنت» بود. با اين حال همواره به دانش‌آموزان و اساتيد خود می‌گفت «هرچه دل‌تان می‌خواهد بگوييد، اما بدانيد كه پيامبر(صلی‌الله عليه وآله) و اميرالمؤمنين و فاطمهٔ زهرا و حسنين(ع) شجره واحدی هستند كه شاخه‌ها و ميوه‌های آن يكی است».

به تشييع‌گرويدن شيخ شحاته آسان نبود بلكه حدود 50 سال طول كشيد. شيخ حسن در رؤيای صادقه، پيامبر(صلی الله عليه واله) را ديد و همين او را به پذيرش عقيده ايمان و ابراز وفاداری به اميرالمؤمنين علی عليه‌السلام و ابراز برائت از دشمنانش در منابر و رسانه‌ها رهنمون كرد. اين تصميم او مانند بمب در مصر صدا كرد و هزاران مصری را به دنبال شيخ كشاند. برای مردم پاك‌طينت مصر تنها كافی بود تا صدای حقی را بشنوند تا حقيقت و عشق و علاقه فطری خود به اهل‌بيت(ع) را نزد شيخ و سخنرانی‌های او بيابند.

فعاليت‌های شيخ شحاته، موجی فراگير در سراسر مصر پديد آورد و خطبه‌ها و سخنرانی‌های شيخ در ميان مردم دهان به دهان چرخيد و خطابه‌هايش دژهای وهابيت و گروهك‌های ضاله و فرقه‌های منحرف را به لرزه درآورد؛ به همين دليل، اين گروهك‌ها و فرقه‌های ضاله، جنگ خود را عليه شيخ آغاز كردند تا سرانجام اين حملات، منجر به بازداشت وی در سال 1996 ميلادی از سوی دستگاه‌های امنيتی و اطلاعاتی رژيم وابسته و مخلوع حسنی مبارك و به زندان افتادن وی تنها به اتهام «اعلام ولايت و وفادارای به امام علی عليه‌السلام و ترويج دوستداری و وفاداری به آن حضرت» بازداشت شد؛ اتهامی كه شيخ شحاته همواره از خدا می‌خواست متهم به آن باقی بماند، البته او ديگر نمی‌توانست برای سخنرانی به خارج از كشور برود زيرا از سوی رژيم مبارك، ممنوع‌الخروج نيز شده بود.

نهايتاً نيمه شعبان امسال در روستای «ابومسلم» در منطقه «ابوالنمرس» در استان «الجيزة» در حدود 30 كيلومتری جنوب قاهره، تبليغات گسترده عليه شيعيان شدت گرفت چنان كه با كافر و نجس خواندن آنان، اهالی روستا به كشتن آنان ترغيب می‌شدند. تا آنكه به خانه حمله كردند و با پتك و كلنگ‌های بزرگ بخشی از ديوار منزل را خراب كردند و شيعيان حاضر در منزل را خارج كردند و شروع به كتك‌زدن آنها در ميدان روستا كردند و آنقدر آنها را زدند تا كشته شدند. بعد از كشته‌شدن هم پيكرهای شهدا را بر روی زمين كشيدند. اهالی روستا حين زدن و شكنجه اين شيعيان، شعارهای «شيعيان كافرند» و «كافر! كافر!» سر می‌دادند. در اين حادثه دردآور، شيخ حسن شحاتة (66 ساله) برادرش محمد شحاتة (35 ساله) و شحاتة شحاتة (55 ساله) و عبدالقادر حسنين عمر (45 ساله) به شهادت رسيده‌اند و تعداد نامشخصی از شيعيان هم زخمی شده‌اند.

مرسی و حمايت از جريان‌های تندروی سلفی

مرسی در حمايت و تقويت جريان‌های تندروی سلفی و دست‌ آخر تأييد گفته‌های تكفيری و اهانت آنان به شيعيان نقش مهمی در زمينه‌سازی اين جريان داشت. هر كسی كه خبر دردناك شهادت دردناك شيخ حسن شحاته و تعدادی از شيعيان را در اين مراسم شنيده بود، هيچ در مخيله خود نيز گمان نمی‌برد كه تنها چند روز پس از اين اقدام ضدبشری و ددمنشانه جريانات سلفی و تندروی مصری، روزشمار عزل مرسی اين قدر سريع به ورق‌های آخر خود برسد و به اين سرعت، نتيجه اين جنايت بر دستان دشمنان و دوستان سابق وی، اجرا شود.

هرچند گاهی اوقات بنای حكمت و مصلحت خداوند متعال، زمان انتقام را به تأخير می‌اندازد اما اين بار، ندای ملكوتی و آه مظلومانه چند شيعه در جشن مذهبی نيمه شعبان، در اين روستا، گوی سبقت را از اسباب مادی زمان و مكان می‌ربايد و جريان سلفی و تندوری مصر قدرت و اعتبار خود را از دست می‌دهد و تنها در انديشه بقای خود در صحنه سياسی می‌افتد. چه كسی فكر می‌كرد كه چند روز بعد مرسی در كنار حسنی مبارك در زندان خواهد رفت. اگرچه مرسی به خاطر عملكرد اشتباه و ضعيف در طول يكسال گذاشته‌اش از قدرت بركنار شد، اما ريختن به ناحق خون شيعيان باعث شد، اجل حكومت مرسی فراسد. هرچند حذف مرسی تنها دامان اخوان‌المسلمين و گروه‌های تندروی سلفی را نمی‌گيرد و ممكن است پيامدهای منفی نيز در آينده دربرداشته باشد، ليكن وی برای هميشه فرصت را از دست داد.

نه‌تنها شنيدن خبر اين اقدام وحشيانه خاطر شيعيان را محزون كرد، بلكه تماشای صحنه‌های دلخراش قتل و آدمكشی تعدادی انسان با چوب و چماق در برابر چشمان صدها تماشاچی، كشيدن اجساد آنها در كوچه‌ها به جرم شيعه و محب اهل بيت(عج) بودن، قلب هر انسان آزاده‌ای را اندوهگين می‌كند. خوشا به سعادت اين شهدا كه با زبان روزه در روز نيمه شعبان با لباسی از خون‌های سرخی كه سرشار از حب اهل بيت(ع) بود به ديدار معبود خود شتافتند.

گروه اخوان‌المسلمين و مرسی تاريخ را نخوانده بودند و يا از آن عبرت نگرفته بودند. فضای تروريستی و حمايت از القاعده، النصره و تندروها را گسترش دادند و در مصر و عراق شيعه‌كشی و آتش فتنه مذهبی را روشن كردند، اما نمی‌دانستند كه روند انعكاسی و بازتاب آن به خودشان خواهد رسيد و آتش اين فتنه دامان آنان را خواهد گرفت. آنان گمان نمی‌كردند كه آنچه برای شيعيان مصری روی داد‌، ممكن است برای قبطی‌ها و جريان‌های ليبرال و يا حتی مصری‌های مخالف گروه اخوان‌المسلمين نيز روی دهد و آنان نيز از اين اقدامات نگران خواهند شد.

 

هر چه از زمان به قدرت رسيدن مرسی می‌گذشت، تحركات عليه شيعيان پررنگ‌تر و به موازات آن روابط با عربستان و قطر صميمی‌تر شد. هرچند در دهه اخير خط سلفی و وهابی‌گری در اين كشور تقويت شده بودند اما بعد از آمدن مرسی با حمايت‌های آشكار و نهان او اين جريانات قدرتی تازه گرفت.

در حالی كه شيعيان در مصر چه در ميان صوفيان و چه در نزد اهل سنت محترم هستند و اكثريت مردم مصر جزء ارادتمندان اهل بيت(ع) هستند، اهانت به شيعيان در تجمعی با عنوان «تجمع علمای اهل سنت با حضور مرسی» انجام شد؛ در اين جلسه انواع اهانت‌ها به شيعيان روا داشته شد و حضور مرسی در اين مراسم به معنای تأييد آنها بود و همين تحركات زمينه‌ساز شهادت شيعيان شد؛ اين تجمع در واقع هيزمی برای شعله گرفتن فتنه‌ای فراهم كرد كه با چراغ سبز مرسی محقق شد.

تمایل شهروندان مصری به شناخت بیشتر مذهب تشیع

به شهادت رساندن عالم شيعه و به زمين كشيدن او توسط سلفی‌ها و هم پيمانان اخوان‌المسلمين، روشنفكران مصری را بر آن داشته تا در مورد مواضع افراطی اين احزاب در مورد شيعه بيشتر بينديشند و جمع كثيری از مصريان تمايلات شيعی پيدا كنند.

در گزارشی كه در اين زمينه منتشر شد، محمد سيدصبحی، صاحب كتابفروشی «مصر الجديده» در سخنانی گفت: پس از جنايتی كه گروه‌های تكفيری وهابی در حق شحاته مرتكب شدند، قشر تحصيل‌كرده و اساتيد و دانشجويان الازهر و ديگران اقدام به خريد كتاب در مورد شيعه و مخصوصا شيعه جعفری نموده‌اند تا از طريق اين كتاب‌ها در مورد مذهب تشيع بيشتر بدانند. تمام كتاب‌هايی را كه در اين باره داشته‌ام، فروخته‌ام و در حال حاضر ده‌ها سفارش از عناوين كتاب‌های مختلف در اين مورد دارم كه از بيروت برای مشتريان خود سفارش داده‌ام، پيش‌بينی می‌كنم كه پس از رخ دادن اين جنايت در حق شيعه، اين مذهب روز به روز در مصر گسترش يابد.

سيدمختار شربينی، صاحب كتابفروشی «المعادی الجديده» در خيابان نصر می‌گويد «تا كنون اين چنين ازدحامی را برای خريد كتابی با موضوع خاص نديده بودم، همه مردم از زن و مرد برای خريد كتب شيعی هجوم آورده‌اند». وی ليستی از سفارش مشتريان خود آماده نموده تا با سفر به عراق آنها را تهيه كند.

اخوان‌المسلمين متوجه نبودند كه چاپلوسی و نزديكی به سلفی‌ها، به اعتبار آنان ضربه می‌زند. در حالی كه رويكرد سلفی به تندروی شهرت دارد، اكثر رهبران اخوان‌المسلمين دچار وابستگی به اين جريان شدند، در حالی كه جريان ميانه‌رو اخوان به نبض جامعه اعتدال‌طلب مصر نزديك‌تر بود. اين جريان همچنين سبب بروز شخصيت‌های تندرويی در ميان اخوان‌المسلمين و هم‌پيمانان سلفی آنان شد كه بخش مهمی از مردم مصر را تهديد می‌كردند و تصوير وحشتناكی از آينده ارائه می‌كردند. جامعه مصری نتوانست اين تندروی دينی و رفتارهای آنان را به‌راحتی برتابد. جريان اخوان‌المسلمين و سلفی‌گری حاكميت را به‌زور خواستند و به همين دليل، مردم آنها را با توسل به زور از قدرت به زير كشيدند. خودباختگی آنان در برابر سياست و اوامر آمريكا و نرمش شديد در رفتار با اسرائيل، نه‌تنها آمريكا را قانع نكرد بلكه نتوانست رضايت مردم مصر را جلب كند.

«عباس محمود عقاد»، نويسنده و اديب مصری در ژانويه 1946 در مطلبی با عنوان «فتنه اسرائيلی» كه در روزنامه «الاساس» مصر چاپ شد، رازی از اخوان‌المسلمين مصر فاش كرد كه شايد بر همگان پوشيده بود.

 

وی در مقاله خود نوشته بود «حسن البنا، مؤسس اخوان‌المسلمين مصر يك يهودی است، پدر و مادر او يهودی هستند و وی اصلا مصری نيست بلكه با شعله‌ور شدن آتش جنگ جهانی اول از مراكش به مصر آمده و گروه‌های يهودی مصر از او حمايت كرده و خدمات در اختيار او قرار داده‌اند، و پدرش را در بخش راه‌آهن اين كشور مشغول كرده‌اند».

وی می‌افزايد: «نام اصلی وی "حسن احمد عبدالرحمن" است، پدرش به دستور گروه‌های يهودی كلمه "البناء" را كه معادل همان "MASON" است، به نام وی اضافه نموده است».

سقوط حزب اخوان و مرسی؛ پایان ايفای نقش قرضاوی

پس از اعلام خبر عزل مرسی توسط ارتش، راديو نروژی «استن» در تحليلی اعلام كرد: سقوط اخوان‌المسلمين و عزل مرسی به معنای پايان دوره قرضاوی است. سقوط حزب اخوان و محمد مرسی حتما به ايفای نقش يوسف قرضاوی در منطقه پايان خواهد داد، شخصی كه از زمان سقوط مبارك در 25 ژانويه، به صدور فتواهای مطابق با سياست‌های قطر و دولت‌های غربی مانند آمريكا، انگليس و فرانسه اقدام كرد كه از بارزترين آن‌ها می‌توان به فتوای او مبنی بر مسلح‌سازی گروه‌های تكفيری و فرستادن آنها به سوريه با هدف سقوط نظام كنونی اين كشور اشاره كرد.

يوسف قرضاوی از موقعيت خود به عنوان رئيس اتحاديه علمای مسلمان سوء استفاده كرده و به صدور فتواهايی همگام با منافع غرب و اسرائيل پرداخت، همان‌طور كه مجوز بازگشايی سفارت اسرائيل در قطر و فتوای قتل بشار اسد و نوری مالكی را صادر كرد. اخوان‌المسلمين برای كم كردن خشم عمومی دست به دامن قرضاوی شد؛ وی چند روز پيش اعلام كرد كه شركت در تظاهرات ممنوع و حرام است اما اين بار مردم مصر توجهی نكردند، قرضاوی هم زمانی كه عكس‌العمل مردم را می‌بيند، نااميدانه اظهار می‌دارد «مردم را چه شده كه 33 سال بر نظام مبارك صبر كردند اما حال يكسال هم بر نظام مصر صبر نمی‌كنند؟».

محمد پارساييان

captcha