تحليلی بر جهان‏گرایى و جهان‌‏شمولى اسلام در عصر جهانی شدن
کد خبر: 1611400
تاریخ انتشار : ۲۳ آذر ۱۳۸۶ - ۰۷:۳۱
حكومت جهانى امام عصر و نظريه جهانى‏شدن در عصر ما (3)

تحليلی بر جهان‏گرایى و جهان‌‏شمولى اسلام در عصر جهانی شدن

در بخش سوم مقاله حكومت جهانى امام عصر و نظريه جهانى‏شدن در عصر ما، جهان‏گرایى و جهان ‏شمولى اسلام را مورد بررسی و تحليل قرار خواهيم داد.

جهانى‏سازى و جهان‏گرایى علاوه بر اين‌كه همواره يكى از اهداف مصلحان بزرگ بشرى بوده، اساساً ريشه در تعاليم و رسالت اديان بزرگ الهى دارد و مى‏توان آن را يكى از اصلى‏ترين آرمان‏هاى همه انبياء و اديان بزرگ الهى از جمله اسلام به شمار آورد.(1)
بنابراين اين اصطلاح واژه جديدى نيست و در حقيقت در عصرِ حكومت حضرت مهدى اين رسالت نبوى و هدف اولياء الهى و ائمه طاهرين‏عليهم السلام را به بهترين شكلِ ممكن محقق خواهد ساخت و اين طرح جهانى را تكميل خواهد كرد، زيرا در غير اين‌صورت خاتميت دين اسلام معناى حقيقى خود را از دست داده و به واژه‏اى بى‏معنا تبديل خواهد شد.
شيعه بيشترين ملازمت را در بين مذاهب با خردورزى دارد، لذا اين عناصر را مى‏توان در عقلانيت، اجتهاد، عدالت، مهدويت و فرازمانى و فرامكانى بودن پيام تشيع ملاحظه كرد و تمام اين عناصر مورد تأكيد و تصريح تشيع مى‏باشد.
ريشه‏هاى جهان‏شمولى دين اسلام در مبتنى بودن آن بر فطرت، انعطاف‏پذير بودن آموزه‏هاى آن و حركت و تطابق اجتهاد آن بر مبناى مقتضيات زمان و مكان نهفته است.
بايد اذعان كرد كه اسلام و دستورهاى آن با فطرت انسانى كه همان بُعد ثابت حيات انسانى است، هماهنگ است و به‌همين خاطر اسلام دين جامع و فراگير بوده و مى‏تواند جهان‏شمول باشد.
از سویى عناصر جهانى‏شدن نيز در مذهب تشيع به‌وفور ديده مى‏شود، از جمله شيعه بيشترين ملازمت را در بين مذاهب با خردورزى دارد، لذا اين عناصر را مى‏توان در عقلانيت، اجتهاد، عدالت، مهدويت و فرازمانى و فرامكانى بودن پيام تشيع ملاحظه كرد و تمام اين عناصر مورد تأكيد و تصريح تشيع مى‏باشد.
در اينجا شايسته است قدرى به آيات و قرائن دال بر جهان‏شمولى اسلام پرداخته شود، از جمله در تعاليم اسلامى، از كره زمين به بيت و خانه تعبير شده و انسان به‌طور مطلق از هر نژاد و رنگ و زبان و مليت و طبقه‏اى، مالك اين خانه به‌حساب آمده است.
در تفكر قرآنى، انسان از هر نژاد و جنسیّت و طبقه‏اى، نماينده و خليفه خداوند در زمين است: «وَ هُوَ الذى جَعَلَكُم خَلائِفَ الاَرض» (انعام/ 165)، اوست خدایى كه شما را [در زمين] جانشين [يكديگر] قرار داد.
اين مضمون حداقل در سه آيه ديگر در سوره‏هاى يونس (آيه‏هاى 13 و 73) و فاطر (آيه 39) آمده است كه رسالت كلى همه افراد انسانى را در اين زيست‏گاه كه زمين نام دارد، تبيين مى‏كند.
پيامبران و رسولان الهى نيز راهنمايان براى همه انسان‏ها هستند و تعليم و تربيت و نظام‌بخشى به زيست فردى و گروهى انسان‏ها را بر عهده دارند تا مديران جامعه بشرى در همه ابعاد باشند.
قرآن كريم در رسالت اولين رسولان الهى چنين گفته است: «وَ اِذ قَالَ رَبُكَ لِلمَلائِكَةِ اِنِّى جَاعِلٌ فِى الارضِ خَليفَةً» (بقره/ 30)، و چون پروردگار تو به فرشتگان گفت: من در زمين جانشينى خواهم گماشت.
و در خطاب به داود پيامبر عليه السلام چنين آمده است: «يا داودُ اِنّا جَعَلنَاكَ خَليفَةً فِى الاَرض» (ص/ 26)؛ اى داود ما تو را در زمين به خلافت و جانشينى گمارديم.
اين آيات بيان‌گر آن است كه رسول ‏حق، به‌عنوان نماينده و مدير منصوب الهى در كل پهنه زمين مأموريت مى‏يابد، نه در بخش خاص يا نژادى ويژه.
درباره پيامبر اسلام اين رسالت جهانى و فراگير با صراحت بيشترى مطرح شده است:
1 - تَبَارَكَ الذى نَزَّلَ الفُرقانَ عَلى عَبدِهِ لِیَكُونَ لِلعالَمينَ نَذيراً (فرقان/ 1)، بزرگوار است پاك خداوندى كه قرآن را بر بنده خاص خود نازل كرد تا اهل عالم را متذكر و خدا ترس گرداند.
2 - قُل یَا اَیُها الناسُ اِنِّى رَسولُ اللهِ اِلَيكُم جَميعاً (اعراف/ 158)، بگو: اى مردم، من پيامبر خدا به‌سوى همه شما هستم.
3 - وَ مَا اَرسَلناكَ اِلا كَافّةً لِلنَّاسِ بَشِيراً وَ نَذِيراً (سبا/ 28)، و ما تو را جز مژده‏آور و هشداردهنده براى تمامى مردم نفرستاديم.
اين آيات بيان‌گر آن است كه هدف اسلام همانند ساير اديان بزرگ الهى، اصلاح كليت جامعه انسانى در فراخناى گيتى و بدون توجه به حدود جغرافيایى و مرزهاى ساختگى است.
به‌همين دليل، اين اديان و از جمله اسلام همه حكومت و دولت‏ها را وراى مرزها و نژادهايشان به‌يك دين و دولت واحد و مركزيتى يگانه فرا مى‏خواند، همچنان‌كه در صدر اسلام، پيامبر به‌حكام ايران، مصر، حبشه، يمن و روم نامه مى‏نويسد و آنان را به‌تن دادن به‌مديريت واحد در جامعه انسانى دعوت مى‏كند.
هدف اسلام همانند ساير اديان بزرگ الهى، اصلاح كليت جامعه انسانى در فراخناى گيتى و بدون توجه به حدود جغرافيایى و مرزهاى ساختگى است.
براى تبيين اين اصل محورى، واژه‏هاى «الانسان» و «الناس» در قرآن بارها به‌كار رفته است، نزديك به 240 بار كلمه «الناس» در قرآن آمده و نزديك به 65 بار كلمه «الانسان» تكرار شده كه واژه‏اى عام براى همه افراد انسانى است و در بسيارى از موارد عموميت و كليت خطاب‏ها بسيار روشن است، مانند: «قُل یَا اَیُهَا النَاسُ اِنَّمَا اَنَا لَكُم نَذِيرٌ مُبينٌ» (حج/ 49)، بگو: اى مردم! من براى شما فقط هشدار دهنده‏اى آشكارم و يا «اِنِّى جَاعِلُكَ لِلنَاسِ اِمَاماً» (بقره/ 124)، من تو را پيشواى مردمان قرار دادم.
در اين خطاب‏هاى قرآنى هدايت الهى و آموزش‏هاى پيامبران براى همه انسان‏ها ضرورى شمرده شده است و فرق‏ها و امتيازهاى موهوم كه ممكن است يگانگى و يكپارچگى جامعه انسان را بگسلد، باطل و پوچ معرفى شده است.
بدين گونه نگرش قرآنى به انسان و رهبران جامعه انسانى فراگير و جهانى است كه هيچ مرز و مانعى را در راستاى اهداف بلند جهان‏شمول و جهان وطنانه خويش نمى‏شناسد.(2)
در آيه 143 سوره بقره به‌صراحت بر مسأله جهانى‏سازى تأكيد شده و آن را مسئوليت خطير جامعه اسلامى به‌شمار آورده و از آن‌ها مى‏خواهد با تمام توان خود در ساخت ‏و ساز ملت‏ها و اصلاح جوامع بشرى در سراسر جهان بكوشند.
آن‌جا كه مى‏فرمايد: «وَ كَذلِكَ جَعَلنَاكُم اُمَّةً وَسَطاً لِتَكُونُوا شُهَداءَ عَلى النَاسِ وَ یَكونَ الرَسُولُ عَلَيكُم شَهِيداً» و ما شما مسلمانان را با آيين اسلام هدايت كرديم به‌اخلاق معتدل و سيرت نيكو تا گواه مردم باشيد و ساير ملل عالم نيكى و درستى را از شما بياموزند و پيغمبر را گواه شما كرديم تا شما از وى بياموزيد.
در آيه 143 سوره بقره به صراحت بر مسأله جهانى‏سازى تأكيد شده و آن را مسئوليت خطير جامعه اسلامى به‌شمار آورده و از آن‌ها مى‏خواهد با تمام توان خود در ساخت ‏و ساز ملت‏ها و اصلاح جوامع بشرى در سراسر جهان بكوشند.
همچنين قرآن در آيه 28 سوره فتح فرموده است: «هُوَ الذِى اَرسَلَ رَسُولَهُ بِالهُدَى وَ دِينِ الحَقّ لِیُظهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيداً"»، او خدايست كه رسول خود را [به‌قصد] هدايت و دين حق فرستاد تا او را بر همه اديان دنيا غالب گرداند و [بر حقيقت اين سخن] گواهىِ خدا كافيست.
در اين آيه به برترى فرهنگ اسلامى اشاره شده تا شايستگى آن بر ديگر فرهنگ‏ها را در راستاى جهانى‏سازى اسلام و ايجاد حيات طيبه براى همه عالميان مبرهن سازد.
از ديدگاه آيات الهى در چنين حيات مؤمنانه‏اى بركات الهى، جهان را فرا خواهد گرفت: «وَ لَو اَنَّ اَهلَ القُرَى آمَنُوا وَ اتَّقَوا لَفَتَحنَا عَلَيهِم بَرَكاتٍ مِنَ السَمَاءِ وَ الاَرضِ» (اعراف/ 96)، چنان‌چه مردم شهرها همه ايمان آورده و پرهيزكار مى‏شدند، همانا ما درهاى بركات آسمانى و زمين را بر روى آن‌ها مى‏گشوديم.
بدين‏ترتيب هرگاه ايمان و تقوا (التزام به‌تعهدات انسانى) در جامعه گسترش يابد و انسان‏ها حريم خود و خدا را حفظ كنند، هرآئينه بركات الهى جهان را فرا خواهد گرفت و اگر مسلمانان جهانيان را به اين حقيقت رهنمون شوند، آن‏گاه زمام جهانى‏سازى بشردوستانه را به‌دست گرفته و مسئوليت پيش‏گفته خويش را در برابر خدا و خلق به نحو احسن ادا خواهند كرد.(3)
در اين صورت فرهنگ اسلامى جهانى خواهد شد و آگاهى و دانایى گسترش يافته و عدل، جهان را در بر خواهد گرفت و كليه نظام‏هاى سلطه و استثمار جهانى فرو خواهد ريخت.
ادامه دارد...
________________________________________
1. براى اطلاع بيشتر از بحث روابط اسلام و جهانى‏شدن معدود آثارى نگاشته شده است، به‌عنوان نمونه ر.ك: سيد«طاها مرقاطى»، جهان‏شمولى اسلام و جهانى‏سازى (مجموعه مقالات)، تهران، مجمع جهانى تقريب مذاهب، 1382.
«محمد قطب»، مسلمانان و مسأله جهانى‏شدن، ترجمه زاهد اويسى، تهران، شركت چاپ و نشر بين‏الملل، 1381.
فصلنامه قبسات، پائيز 1383، فصلنامه كتاب نقد، پائيز و زمستان 1381.
2. ر.ك: «محمدحكيمى»، جهانى‏سازى اسلامى - جهانى‏سازى غربى، فصلنامه كتاب نقد، پائيز و زمستان 1381، شماره 24 و 25، ص 108 الى 112.
3. ر.ك: «محمدهادى معرفت»، جهانى‏شدن زمينه جهانى‏سازى يا در انتظار يوم موعود، فصلنامه قبسات، پائيز 1383، ص 59.
captcha