به گزارش خبرنگار ایکنا؛ آیتالله سیدمصطفی محقق داماد، استاد دانشگاه شهید بهشتی، امروز 22 خردادماه، در بیست و سومین همایش بزرگداشت ملاصدرا در سخنانی بیان کرد: جای تردید نیست که محور اصلی نظام حکمت متعالیه را سه اصل به هم پیوسته تشکیل میدهد؛ اصالت وجود، وحدت وجود و تشکیک وجود. این سه اصل به نوعی به هم پیوسته هستند؛ یعنی هر یک بدون دیگری معنا و مفهومی ندارد و نتیجه درستی نمیدهد. اصالت در کنار وحدت و در کنار تشکیک به نتیجه میرسد، کما اینکه آن دو نیز همینطورند.
وی تصریح کرد: ملاصدرا از آغاز تا آخرین مراحل حکمت خود از الهیات به معنای اعم تا به معنای اخص، که تبیین اصول بنیادین دین است، همهجا به این سه اصل پایبند است و حکمت خود را بر آن استوار میکند. در مبحث توحید اثبات صانع، معرفت صانع، صفات صانع و .. بر این سه اصل استوار است و تمام اینها بر اصل اصالت وجود استوار است و اگر اصالت را اثبات نکنیم، وحدت تعریف نمیشود و معرفت نیز تعطیل میشود.
استاد دانشگاه شهید بهشتی افزود: واقعیت این است که این اصول یک جایی به اختلاف شدیدی میرسد که مخالفان خود را مشرک معرفی میکند و میگوید که به درستی توحید را نشناختند. آنها که اصالت را نشناختند میگویند که تمام این افراد به دلیل اینکه به صورت درست معنای وجود را نشناختند مشرک هستند. در مبحث معاد نیز تمام اینها را بر این سه اصل استوار کرده و حرکت جوهری از این سه اصل به وجود آمده است؛ معاد جسمانی و روحانی، قبر و بهشت و .. را بر همین سه اصل استوار میکند که بسیار عجیب است.
مفهوم «معانی اصولیه» در نگاه ملاصدرا
آیتالله محقق داماد افزود: یک کلمه است که فقط یک بار در معاد جسمانی بیان میکند. اولین بار آنجا دیدم و به نظرم جای دیگر استعمال نمیکند که آن هم «معانی اصولیه» است و میگوید که معانی اصولیه سه مطابق دارد. منظورش از معانی اصولیه، که واقعاً یادم نمیآید جایی دیگر باشد، همان معقولات اولیه است که در خارج مطابق دارد و در مقابل آن غیراصولیه است که مابهازا ندارند. ایشان گفته معانی اصولیه که معقولات اولیه است مابهازای خارجی دارد و میگوید که این معانی سه مطابق در عالم خارج دارد؛ یکی از آنها حقیقت است. بعد مثال میزند و میگوید که انسان را معیار قرار دهیم سه مطابق دارد؛ یکی حقیقت انسان است، مراد از حقیقت همان انسان کلی جامع جمیع خواص است. خود حقیقت انسان نیز مظهر اسم الله است و اسم الله نیز عبارت از روحی است که میگوید خدا به خود منتسب کرد که «نفخت فیه من روحی» و مظهری برای حقیقت انسان میشود، اما مطابق دوم مثال و مطابق سوم مظهر است.
وی با بیان اینکه منظور از مثال اشخاص انسانی است، گفت: افراد مانند زید و ... که مثالهای حقیقت هستند، اما مطابق مظهر، میگوید عبارت از آن شاخصی است که یا در ذهن دیگری میآید یا در آینه میآید. پس حقیقت که انسان الهی است و مثال که زید و عمرو است و مظهر که در اذهان میآید.
سابقه «معانی اصولیه» در حکمت ایرانی
آیتالله محقق داماد در ادامه به سابقه این مسئله در حکمت ایرانی پرداخت و گفت: یکی از مکاتب زردشت آیینی به نام میترایی و مهرپرستی است که از آسیای صغیر تا بریتانیا رفته است و تا قرن ۴ میلادی رقیب مسیحیت بود و آثار مهمی در تمدن غربی به جا گذاشته است. در «ودا» میترا را به معنای دوست و پیمان گرفتهاند. در فارسی مهر در قبال میترا قرار دارد و جز با رویکرد تشکیکی نمیتوان معنا کرد که چه ارتباطی بین آنان وجود دارد.
وی با اشاره به نمونههایی از کاربرد مهر در این آیین گفت: یک وقت میگویند که مهر یعنی خورشید، محبت و ماه هفتم سال. یعنی مهر خدا بیرونی بوده و از پیمانها و مردم وفادار حمایت میکرده است. در نصوص است که مهر الهی از کسانی که به پیمان وفا میکنند حمایت میکند. خورشید به عنوان ایجادکننده روشنایی و گرمابخش است و مهر خدا آن روشنیای است که به یاری افرادی میآید که پیمانشکن نیستند.
این استاد دانشگاه در ادامه با طرح این سؤال که چگونه میان یک نور خارجی و آن نوری که میتابد و با دوستی و وفای به پیمان که از مفاهیم معنوی است پیوند دهیم؛ گفت: یعنی بین خورشید و محبت در دل و وفای به پیمان چطور ارتباط دهیم؟ بگوییم مشترک لفظی؟ اینطور نیست و فقط با اندیشه تشکیک قابل توجیه است. این مسئله امر مشککی است که از نور تابان خارج گرفته تا سایر مظاهر درک واحد تشکیکی دارد. با زرتشت خورشید مظهر نور الانوار و تجلی اهورامزدا و واسطه اهورا و اهریمن میشد. البته به هیچ وجه آیین ایرانیان باستان را ثنوی نمیدانم و دلیلم نیز نصی است که درباره دانیال نبی آمده و دلیلی برای توحید آنهاست.
وی افزود: ایشان میگوید که خداوند حی و تا ابد قیوم خدایی است که ملکوت او بیزوال است و ملکوت را نجات میدهد و میرهاند و عجایب را در آسمان و زمین اظهار میکند و میگوید که دانیال پیامبر چنین خدایی در عهد کوروش کبیر داشته است که به یاری او به پیروزی رسید که متن تورات است. شیخ اشراق نیز نیر اعظم را مطرح کرده است که در این تعبیرات نوری در وجود آمده که نور درون و زمین است. مثلاً در اول حکمتالاشراق میگوید: «لکل نفس طالبه قسم من نور الله قل او کثر».
فهلویون اتباع شیخ اشراق نیستند
محقق داماد با اشاره به سخنان ملاهادی سبزواری تصریح کرد: او میگوید که در نزد «فهلویون» وجود امر مشککی است، اما باید دید که فهلویون از کجا آمده است؟ استاد مطهری به شیخ اشراق تاخته است و میگوید که به نظر ما سخنان سهرودی بیش از هر فیلسوف دیگری گمراهکننده است. از نظر ریشههای تاریخی مسائل را ابراز داشته است و مرحوم ملاهادی نیز به نوبه خود در گمراه ساختن افکار سهم بسزایی دارد.
وی افزود: نقد مطهری بر دو مقدمه استوار است؛ یکی اینکه مراد از فهلویون همان پیروان شیخ اشراق باشد که در ذهنش بوده که منظور همانها بوده است؛ دوم اینکه با توجه به اینکه ملاهادی سبزواری در مبحث اصالت وجود گفته شیخ اشراق مخالف این نظریه است، لذا این انتساب از نظر تاریخی قابل استناد نیست. البته نمیخواهم از درگیری مطهری با کربن در مورد کتابی به نام ابن وحشی بحث کنم، ولی جای یک سخن است که به چه دلیلی مراد از فهلویون در عبارت ملاهادی همان پیروان شیخ اشراق باشد؟ چون ممکن است مراد حکمای دیگری باشند. پس جای تحقیق است که آیا قبل از ملاهادی از این گروه در کلمات دیگران آمده است یا نه. ملاصدرا به اتباع مشرقینی و حکمای فرس بسیار اشاره میکند. شیخ اشراق اتباع مشرقینی معرفی کرده است، نه اینکه فهلویون اتباع شیخ اشراق باشند.
آیتالله محقق داماد در پایان پیشنهادی را به بنیاد حکمت صدرا ارائه داد و گفت: یکی از اقداماتی که باید در بنیاد صدرا انجام شود استخراج منابع ملاصدراست که درست انجام نشده است. منابع ملاصدرا را درست استخراج نکردهایم و آن وقت امکانات نبوده و شاید اکنون باید دقیق ببینیم که چه کتابهایی را در اختیار داشته است.
انتهای پیام