به گزارش ایکنا؛ بیست و چهارمین شماره فصلنامه علمی پژوهشی «اسلام و مطالعات اجتماعي» ویژه بهار 98 به صاحبامتیازی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي و مدیرمسئولی حجتالاسلام نجف لكزايي منتشر شد.
عناوین مقالات این شماره بدین قرار است: «كاركرد مهدويت در ارائه الگوي سبك زندگي اسلامي»، «مقايسه هستيشناسي ملاصدرا و روي بسكار با تاكيد بر نقش مفهوم «غيب»»، «تصرف؛ الگوي مواجهه اصيل جمهوري اسلامي با تمدن غربي»، «دين در جامعه بازار»، «آسيبشناسي انگاره وجوب همگاني امر به معروف و نهي از منكر»، «عوامل موثر بر تحقق سبك زندگي اسلامي در خانواده از منظر فرهيختگان حوزه علميه خواهران»، «بررسي وضعيت دينداري دانشجويان دانشگاه آزاد اسلامي و رابطه آن با تابآوري (مطالعه موردي: مركز پلدختر)».
كاركرد مهدويت در ارائه الگوي سبك زندگي اسلامي
در چکیده مقاله «كاركرد مهدويت در ارائه الگوي سبك زندگي اسلامي» میخوانیم: «سبك زندگي، بيانگر شيوه زندگي با تاثيرپذيري از باورها و ارزشها و نگرشهاي انسان به جهان هستي است و بازتاب دهنده گرايشها، تمايلات، رفتارها، عقايد و ارزشهاي افراد است. از آنجايي كه باور به مهدويت، يكي از كليديترين آموزههاي اسلامي و تبلور عيني دين اسلام است و همه ظرفيتهاي اسلام به صورت كامل در آن بروز دارد؛ ميتواند در مباني نظري و عملي و تبيين چگونگي و مدل سبك زندگي اسلامي، الگوهايي را ارائه كند. مهمترين اين الگوها عبارتند از: 1. ارائه الگوي سبك زندگي مسالمتآميز با پيروان اديان و مذاهب از راه باور به منجي موعود و با تكيه بر باور مشترك بينالادياني؛ 2. ارائه الگوي سبك زندگي مسالمتآميز با پيروان مذاهب اسلامي بر محور باور به مهدويت اسلامي به وجود حجت خدا در زمين؛ 3. ارائه الگوي سبك زندگي شيعيان با همديگر با محوريت باور به امامت و انتظار. اين تحقيق با هدف نشان دادن نقش انديشه مهدويت در ارائه الگو براي مدل سبك زندگي اسلامي جامعه عصر انتظار، با بهرهگيري از روش توصيفي تحليلي و با استفاده از رويكرد عقلي و نقلي به صورت توامان انجام شده و روش گردآوري دادهها، كتاب خانهاي است. از نوآوريهاي اين تحقيق، تبيين الگويي نقش مهدويت در ارائه سبك زندگي و ترسيم نمودهاي عيني و ظاهري الگوها در سبك زندگي است.»
مقايسه هستيشناسي ملاصدرا و روي بسكار
در آغاز مقاله «مقايسه هستيشناسي ملاصدرا و روي بسكار با تاكيد بر نقش مفهوم «غيب»» چنین آمده است: «رئاليسم انتقادي، نحله نسبتا نوظهوري است كه دو ادعاي مهم دارد: ابتدا، اينكه جهان خارج، مستقل از ما وجود دارد و دوم، اينكه معرفت به اين جهان، آنگونه كه هست، امكانپذير است. روي بسكار (Roy Bhaskar) – برجستهترين انديشمند اين جريان - در نظريهپردازيهاي خود سهم بسياري براي هستيشناسي قائل است. پرسش اوليه ايشان، اين است كه جهان چگونه بايد باشد تا معرفت ما از آن ممكن شود؟ پاسخي كه به اين پرسش ميدهد، هستيشناسي لايهبندي شدهاي را در برابر ديدگان به تصوير ميكشد كه شامل سه لايه: تجربي، بالفعل و واقعي است. اين نوع هستيشناسي، علاوه بر ديدگاه او در باب وجود ضرورت و مكانيسمهاي علّي و نيز طرح مفهوم غيب در نظريه ديالكتيك وي، شباهتهايي را با هستيشناسي تشكيكي ملاصدرا مبتني بر اصالت وجود به وجود ميآورد و اين سوال در ذهن ايجاد ميشود كه اين دو هستيشناسي چه تفاوتهايي با يكديگر دارند؟ اين مقاله با روش توصيفي - تحليلي، مقايسهاي را بين هستيشناسي اين دو متفكر انجام داده و نشان ميدهد؛ اگرچه بسكار در هستيشناسي لايهبنديشده خود با باور به وجود ضرورت و مكانيسمهاي علّي از محسوسات فراتر رفته ولي هستيشناسي وي در نظام انديشه صدرايي در لايه ماده بوده و قائل به امر مجرد نيست و مفهوم غياب در هستيشناسي هر يك از اين دو انديشمند، اگرچه معنايي نزديك پيدا ميكند، ولي متفاوت است.»
الگوي مواجهه اصيل جمهوري اسلامي با تمدن غربي
در طلیعه مقاله «تصرف؛ الگوي مواجهه اصيل جمهوري اسلامي با تمدن غربي» میخوانیم: «بيش از چند سده است كه تمدن غرب، به تدريج خود را به صورت يك تمدن جهاني و همهگير تبديل كرده است و فرهنگ همه انسانها در شرق و غرب عالم را به سوي يكسانسازي ميبرد. انقلاب اسلامي، نويدگر امكان خروج از سلطه فرهنگي و تمدني غرب بود و طليعه ظهور تمدني نوين و گشودگي تاريخي ديگر را نشان داد. خروج از وضع موجود و حركت به سوي تمدن نوين اسلامي، نيازمند تعيين موضعگيري در برابر تمدن موجود غربي است. نوشتار حاضر در پي پاسخ به اين پرسش است كه «الگوي مواجهه جمهوري اسلامي در برابر تمدن غربي چيست؟». بر اين اساس، با روش تحليلي - انتقادي و با رويكرد اسنادي –كتابخانهاي درصدد بررسي موضوع و دستيابي به پاسخ است. الگوهايي كه در جهان اسلام، براي مواجهه با تمدن غربي توصيه شده، حداقل در چهار الگوي: «دفع حداكثري»، «پذيرش حداكثري»، «گزينش» و «تصرف» خلاصه ميشود. به نظر نگارنده، تصرف، تنهاي الگوي اصيل مواجهه جمهوري اسلامي، بلكه دنياي اسلام در برابر تمدن غربي است.»
آسيبشناسي انگاره وجوب همگاني امر به معروف و نهي از منكر
در چکیده مقاله «آسيبشناسي انگاره وجوب همگاني امر به معروف و نهي از منكر» میخوانیم: ««كنترل اجتماعي» و «نظارت اجتماعي» از ضرورتهاي هر جامعه براي حفظ انسجام جامعه و محافظت از هنجارهاي اجتماعي است كه در تعاليم ديني نيز تحت عنوان «امر به معروف» و «نهي از منكر» مورد پذيرش و تاكيد قرار گرفته است و در فقه اسلامي به عنوان واجب كفايي مورد پذيرش بسياري از محققان و عالمان قرار گرفته است؛ با اين وجود، بسياري از محققان كوشيدهاند برخي از مراحل اين دو فريضه را وظيفهاي همگاني مطرح كنند و عموم مردم را موظف به انجام آن نمايند. اين مقاله بدون ورود به ادله فقهي، ميكوشد با نگاهي به شواهد تاريخي و تجربيات اجراي اين دو فريضه، پيامدهاي اجتماعي همگاني شدن آن ها را در سه عنوان زير بررسي نمايد:1. شيوع سطحينگري و عوامزدگي 2. بينظمي و اختلال نظام 3. محدد شدن دايره تاثير.»
دين در جامعه بازار
در طلیعه مقاله «دين در جامعه بازار» میخوانیم: «رسش اصلي مقاله اين است كه در جامعه بازاريشده معاصر، چه امكانهايي فرا روي دين قرار دارد؟ به عبارت ديگر، آيا دين در يك زمينه اجتماعي نوليبرال كه ناظر به تسلط منطق و اقتصاد بازار بر همه قلمروهاي اجتماعي است به شكل متفاوتي تنظيم ميشود؟ در اين نوشتار، توصيفي – تحليلي، براي بررسي اثرات نوليبراليسم بر قلمرو ديني و واكنشهاي دين به هجوم نيروهاي بازار، از روش اسنادي استفاده شده است. نتايج نشان ميدهد كه در نظام اقتصادي و اجتماعي مبتني بر منطق بازار آزاد، رابطه دين و دولت تغيير ميكند و ممكن است دين، براساس تنظيمهاي بازار، تغيير صورت پيدا كند. در سطح جهاني، برخي از امكانهاي رابطه دين و نوليبراليسم به اين قرار است: بازشكلگيري دين از طريق مصرفگرايي، ابراز وجود كنشگران (جنبشهاي) ديني جديد يا ناديده گرفتهشده؛ محافظه كار يا سنتگراشدن دين؛ تضعيف نقش انتقادي دين (خاصه از حيث ارائه نقد اخلاقي)؛ كالايي شدن انسان و تهي شدن جامعه از ارزشهاي طبيعي و انساني. در ايران نيز تركيب نوليبراليسم اقتصادي و محافظهكاري سياسي از دوران پس از جنگ، تقليل پديدههاي اجتماعي به الگوي خاصي از اقتصاد (رهاكردن امر اجتماعي) و دفاع از اقتصاد بازار در يك زمينه ديني - استفاده ابزاري از دين و استفاده انحصاري و رانتي از اقتصاد - نوعي بورژوازي جديد در جامعه ما پديد آورده است.»
در آغاز مقاله «عوامل موثر بر تحقق سبك زندگي اسلامي در خانواده از منظر فرهيختگان حوزه علميه خواهران» میخوانیم: «اين پژوهش در پي شناسايي ديدگاه فرهيختگان (اساتيد، مشاوران، مديران و طلاب) حوزههاي علميه نسبت به عوامل موثر بر تحقق سبك زندگي اسلامي در خانواده است. براي مباني نظري تحقيق، از ديدگاه جامعهشناسان و روانشناسان و نيز برخي از انديشمندان اسلامي درباره سبك زندگي اسلامي استفاده شد. روش تحقيق، پيمايشي و جامعه آماري آن، فرهيختگان حوزههاي علميه سراسر كشور بوده كه پرسشنامه از طريق آدرس الكترونيكي براي جامعه نمونه ارسال گرديد. در نهايت دادههاي به دستآمده با استفاده از نرم افزار SPSS مورد تجزيه و تحليل توصيفي و استنباطي قرار گرفت. يافتهها نشان ميدهد خانواده، به عنوان موثرترين عامل براي رسيدن به سبك زندگي اسلامي است و عناصر ديگري مانند: روحانيت، مساجد و مراكز ديني، كتب و نشريات، نهادهاي اجتماعي، ابزارهاي جديد ارتباطي، هنرمندان، ورزشكاران، صداوسيما و نهادهاي آموزشي در رتبه هاي بعدي قرار گرفتند. بنابراين در برنامهريزي هاي تربيتي و فرهنگي، بايد به ترتيب براي خانواده، روحانيت، مساجد و مراكز ديني به عنوان موثرترين عوامل تاثيرگذار در تحقق سبك زندگي، توجه بيشتري انجام گيرد.»
بررسي وضعيت دينداري دانشجويان دانشگاه آزاد اسلامي
در چکیده مقاله «بررسي وضعيت دينداري دانشجويان دانشگاه آزاد اسلامي و رابطه آن با تابآوري (مطالعه موردي: مركز پلدختر)» میخوانیم: «اكنون كه دانشگاه آزاد اسلامي، چشمانداز سالهاي آتي خود را معطوف به «حاكميت اخلاق و معنويت»، «پايش و سالمسازي دانشگاه از آسيبهاي اجتماعي» و «حفاظت از سرمايههاي تمدني و فرهنگي» كرده است، ضرورت اتخاذ گامهاي عملي همسو با اهداف ذكر شده، با تاكيد بر پيمايش و پايش محيط دانشگاهي، به شكل علمي و مستدل دوچندان مينمايد. هدف اين پژوهش، مطالعه وضعيت دينداري در دانشجويان دانشگاه آزاد اسلامي، با تمركز بر «دانشجويان مرد و زن دانشگاه آزاد اسلامي مركز پلدختر» است. نتايج اين پژوهش، رهنمودهاي ارزشمندي را براي مديران عالي استاني و كشوري و همچنين مديران فرهنگي و اجتماعي دانشگاه، براي شناسايي وضعيت موجود و بهرهگيري از ابزارهاي مناسب، براي رسيدن به اهداف مناسب فرهنگي طبق افق چشمانداز و سياستهاي كلان دانشگاه فراهم ميآورد و از اين جهت، پژوهشي ارزشمند است. در كنار اين پژوهش، وضعيت تابآوري دانشجويان، اندازهگيري شده و رابطه بين آن و دينداري آنها مشخص گرديد. اين پژوهش، براي جمعآوري دادهها از پرسشنامه و براي تجزيه و تحليل آنها، از روشهاي تحليل آماري تي - استودنت و پيرسون استفاده كرده است. نتايج نشان ميدهد كه دانشجويان دانشگاه آزاد اسلامي مركز پلدختر از وضعيت مناسبي به لحاظ دينداري و تابآوري برخوردارند و بين اين دو متغير، رابطه مثبت و معنيداري وجود دارد.»
انتهای پیام