به گزارش ایکنا؛ نشست نقد و بررسی کتاب «کلام و جامعه»، نوشته «فان اس»، سهشنبه، ۲۶ شهریور، با حضور جمعی از اندیشمندان و علاقهمندان در مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران برگزار شد.
غلامرضا ذکیانی، رئیس مؤسسه حکمت و فلسفه، در این نشست بیان کرد: در ترجمه این کتاب تحولی رخ داده است، چون دوستانی که کار ترجمه را برعهده داشتهاند، به صورت تیمی وارد این حوزه شدهاند و با دقت کمنظیری این کتاب را ترجمه کردهاند؛ بنابراین میتوان با خیال راحت به این متن رجوع کرد.
جبران حق ضایع شده کلام
وی در ادامه افزود: برای اهل کلام این کتاب غنیمتی است. چون در سده اخیر و در چهار سده اخیر به دلایلی علم کلام همیشه جدلی و غیرقابل اعتنا تلقی شده و بین گروههای فلسفه نیز کمترین اعتنا به کلام صورت میگیرد، اما با این کتاب یک مقدار این حقی که از علم کلام ضایع شده جبران میشود.
ذکیانی تصریح کرد: «فان اس» درگیر قالبها نشده و این طور نبوده که بگوید معتزلی یا اشعری و ... این طور میگویند، چه اینکه این کار یکی از آسیبهای ماست که در کتب و تلاشهایی که صورت گرفته داریم و افراد متعددی داریم که رشتههای مختلف کلام را درس میدهند، اما حداکثر دانش آنها به کتاب فارسی است و یکی از دلایل افت علم کلام در جامعه ما همین است، ولی در این کتاب این نقص جبران شده و به خاطر رویکردی که نویسنده داشته، ما را با اسمهایی آشنا میکند که برای اولین بار میتوان آنها را شنید. شیوهای که ایشان در منطقهنگاری دارند و از شام شروع شده و به عراق، ایران، مصر و حجاز رسیده نیز بسیار جدی تلقی میشود و به نظر بنده کار نو و جدیدی است و سبب میشود که از این منظر نیز به مسئله نگاه کنیم. همچنین ایشان با این طریق به جریانهای جغرافیایی و سیاسی هم توجه داده است.
کمرنگی تحلیل گفتمانی
رئیس مؤسسه حکمت و فلسفه در ادامه بیان کرد: خود ایشان عبارتی دارند و میگویند که نحلهنگاران برداشت خود را نگاشتهاند و ایشان سعی داشته که این کار را نکند و البته موفق هم شده، اما در اینجا مسئله و سؤالی پیش میآید. البته طرح این سؤال از جهت نقد نیست، از این نوع است که اگر چنین کاری انجام میداد بهتر بود. مسئله و سؤال بنده در این زمینه از اینجا شروع میشود که نام کتاب کلام و جامعه است و به محض اینکه کتاب به دستم رسید، بخش جامعهاش برایم مهم بود و دوست داشتم ببینم بحث جامعه را آن طور که انتظار داریم با رویکرد گفتمانی و تأثیر گفتمانهای موجود در قرنهای دو، سه و چهار در این کتاب منعکس شده است یا خیر، اما این حوزه را کمتر دیدم و کمرنگ بود.
ذکیانی تصریح کرد: برای مثال جنگهای علی(ع) برای مسلمانان مسئله مهمی بوده و میپرسیدند که مگر میشود برادر با برادر دیگر بجنگد؟ ولی جنگ جمل از دیگر جنگها مهمتر بود، چون عشره مبشره بودند و خون هم را ریختند و این سوال مطرح میشد که چطور ممکن است این اتفاق بیفتد. این حوادث سبب شد که بعدها در پایان سده اول بحثهایی نظیر اینکه اینها مؤمن هستند یا کافر یا امر بینالامرین، مطرح شود. یکی از این اتفاقات این است که خوارج در این میان افراط میکنند و میگویند طرفین جنگ کافر هستند و حتی امیرمؤمنان(ع) نیز کافر است و باید توبه کند و بعد جنگ نهروان رخ داد. خوارج افراط کردند و اینها اصلاً علم را به ایمان گره میزنند که قابل تفکیک نیست و لذا در تفکر آنها یک نفر با یک گناه از ایمان خارج میشود.
وی با بیان اینکه هر موجی که در جامعه اسلامی راه میافتد، قاعدهاش این است که ضد موج هم دارد، تصریح کرد: اگر افرادی این طور فکر میکردند افرادی نیز در مقابل آنها ایجاد میشوند و افرادی مانند مرجئه پیدا میشوند که عمل را از نظر خارج میکنند و اینها مقابل خوارج بودند. این نگاه، نگاه جریانی است که وقتی جریانی راه میافتد به دلیل حادثهای که رخ داده، عده دیگری در مقابل اینها پیدا میشوند و موج دیگری راه میاندازند و امروز نیز همین طور است.
آرای غیرمرسوم هشام بن حکم
همراه شدن شیعیان با معتزلیها سبب میشود که در تاریخ خودشان یعنی در سده دوم، که متکلمان بزرگی داریم، اینها در محاق قرار گیرند. یعنی اندیشههای غیرمعتزلی و نابی که از سوی هشام مطرح شده است، متکلمین بزرگ ما اینها را نقد میکنند
ذکیانی افزود: مثال دیگر هشام بن حکم است. هشام مسئله کلام شیعی است. متکلم شیعی و مخصوصا متکلمینی که بعد از خواجه نصیر شکل گرفتند، اینها با هشام مشکل دارند، چون هشام بن حکم در زمان امام صادق(ع) و امام کاظم(ع) است و آرائی دارد که این آرا با نظراتی که مرسوم و رسمی کلام شیعی، بعد از قرن هفتم است مخالفت دارد. اما این موارد کاملاً در انزوا قرار میگیرد. مثلاً هشام در مورد خدا میگوید که «شئ لا کالاشیاء»، همان حرفی که اشعریها میگویند. همچنین وی نظرات دیگری نیز داشته که از سوی امام(ع) نیز طرد نشده و حتی در بسیاری از موارد کاندید مناظره شده است.
وی تصریح کرد: بعد از آغاز سده سوم، نوبختیان میآیند و نوبت که به شیخ مفید و مکتب شیخ مفید در بغداد رسید، چنان اتفاقی رخ میدهد که بسیاری از افراد شیعی، معتزلیان را قبول میکنند. همراه شدن شیعیان با معتزلیها، سبب میشود که در تاریخ خودشان یعنی در سده دوم که متکلمان بزرگی داریم، اینها در محاق قرار گیرند. یعنی اندیشههای غیرمعتزلی و نابی که از سوی هشام مطرح شده است، متکلمین بزرگ ما اینها را نقد میکنند و میگویند اینها برای دوران قبل از اسلام آوردن و شیعه شدن هشام است، در حالی که وقتی میبینیم اینها قابل دفاع نیز هستند، اما یک کلام شیعی رسمی بعد از قرن هفتم به راه افتاده است که هشام در این کلام شیعی جا نمیشود و باید آن را تفسیر کرد.
این استاد دانشگاه در انتها بیان کرد: این جریان شیعی امامی است که تکثر در کلام امامیه یکی از موارد بسیار واضح و آشکار آن بوده است. اما بعد از مدتی این کثرتگرایی کم شده تا اینکه امروزه به اعتقادی رسیدهاند و میگویند که این اعتقادِ اصلی تشیع است؛ بنابراین این بحث را از این جهت انجام دادم که بگویم ارتباط بحث با کتاب از این زاویه است که انتظار داشتم در این کتاب به جریانهای کلامی بیشتر پرداخته میشد.
انتهای پیام