داستان حکیمی که از تار موسیقی به تار دل رسید
کد خبر: 3844116
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار : ۰۱ مهر ۱۳۹۸ - ۰۹:۲۹

داستان حکیمی که از تار موسیقی به تار دل رسید

گروه اندیشه ــ جهانگیر خان به اصفهان می‌آید تا سازش را تعمیر کند. در بازار اصفهان چشمش به مدرسه صدر افتاد و دید که جماعتی در کنار درویشی نشسته است. درویش به جهانگیرخان می‌گوید: «اگر در موسیقی مطرح شدی، پس از آن چه می‌کنی؟ تو استعداد داری، بیا و در اینجا درس بخوان و ترقی کن». جهانگیرخان که در آن زمان حدود چهل سال داشت قبول می‌کند و فقه و فلسفه می‌خواند تا اینکه تبدیل به یکی از اساتید ممتاز و مدرس فلسفه می‌شود.

صدوقی سها

به گزارش خبرنگار ایکنا؛ مراسم بزرگداشت حکیم میرزاجهانگیرخان قشقایی، یکشنبه، 31 شهریور، با حضور جمعی از اندیشمندان و علاقه‌مندان در انجمن آثار و مفاخر فرهنگی برگزار شد.

منوچهر صدوقی‌سها، پژوهشگر برجسته حوزه عرفان و فلسفه اسلامی، در این مراسم بیان کرد: میرزا جهانگیرخان یکی از زنجیره‌های انتقال حکمت متعالیه به دوران بعدی است و در اینجا باید بگویم که حکمت متعالیه چیست و چطور انتقال یافته است. ابتدا باید گفت که این شخص شخیص که اسمش جهانگیر است، از خوانین قشقایی در اطراف اصفهان بوده و در اوایل جوانی‌اش تار می‌زده و من احتمال می‌دهم که سه‌تار می‌زده است.

این مدرس فلسفه و عرفان در ادامه افزود: می‌گویند که جد مرحوم استاد همایی که همای شیرازی باشد، جهانگیرخان را در جوانی‌اش می‌بیند و می‌گوید تو که می‌خواهی موسیقی کار کنی به اصفهان برو. او نیز به اصفهان می‌آید و به دنبال کسی می‌گردد که سازش را تعمیر کند. او که از در مدرسه صدر در بازار اصفهان رد می‌شد و سراغ یک ساز درست‌کن را می‌گرفت، به او نشانی جلفا را دادند. در این حال چشمش به مدرسه صدر افتاد و دید که جماعتی نشسته‌اند، همچنین درویشی نیز نشسته است. در این حال این درویش به جهانگیرخان می‌گوید گیریم که در موسیقی مطرح شدی، اما پس از آن چه؟ به جهانگیرخان می‌گوید که تو استعداد داری، بیا و در اینجا درس بخوان و ترقی کن. جهانگیرخان که در آن زمان حدود چهل سال داشته نیز قبول می‌کند که در آنجا درس بخواند. جهانگیرخان فقه و فلسفه می‌خواند و تبدیل به یکی از اساتید ممتاز و مدرس فلسفه می‌شود.

وی با اشاره به معنای حکمت متعالیه بیان کرد: حکمت متعالیه به نظامی فلسفی گفته می‌شود که همراه نام صدرالمتألهین باشد. می‌دانیم و الا باید بدانیم که چهار روش معرفتی برای شناخت حقایق عالم گفته شده است؛ حکمت مشا، حکمت اشراق، عرفان و کلام. می‌گویند افرادی که می‌خواهند حقایق وجود را به درستی درک کنند، چهار راه دارد. مشاء مبتنی بر عقل محض است و حکیم محض می‌گوید عقل من هرچه یافت واقعیت همان است، اعم از اینکه همراه با شریعت باشد یا نباشد. می‌گوید وقتی می‌خواهم بدانم که وجود ذهنی تحقق دارد یا خیر، مبنای دریافت من عقل محض است و عقل هر حکمی کرد واقعیت همان است، خواه موافق معارف شرعیه باشد یا نباشد.

صدوقی‌سها در ادامه افزود: در قبال حکیم مشائی متکلم است که او نیز مبنا را عقل می‌داند، اما مقید به شرع است؛ یعنی می‌گوید که اگر یافته عقلی خلاف شرع باشد، آن را نمی‌پذیرم و حکمت اشراقی نیز مقابل حکمت مشاء است که از راه تصفیه است. منتهی به شهود می‌شود که باید از این طریق حقایق را یافت. عرفان نظری نیز روشن است که عبارت از یافته‌های حقایق بر پایه شهود و مقید به دین است؛ بنابراین این چهار مشرب وجود داشته است. ملاصدرا گفته که می‌شود این چهار مشرب و مکتب را درهم آمیخت. یعنی یک طبیعت خامسه‌ای از این طبایع اربعه بیرون آورد. البته نه اینکه قسمتی از حکمت متعالیه مشائی و قسمتی از آن اشراقی باشد بلکه این‌ها درهم آمیخته شده‌اند.

وی تصریح کرد: عمده، مبادی است که مبدا مشاء عقل صرف و مبدا اشراق تصفیه صرف است. اینکه ملاصدرا این‌ها را درهم آمیخت، یعنی اسفاری مبتنی بر عقل، شهود، آن هم مطابق شرع به وجود آورد. این کار به نام حکمت متعالیه شد که الآن نیز نظام حکمی غالب و حاکم بر روزگار ما حکمت متعالیه است. این حکمت، سینه به سینه منتقل شده تا به زمانه ما رسیده است.

این پژوهشگر و نویسنده حوزه عرفان و فلسفه اسلامی تصریح کرد: راجع به جهانگیرخان باید بگویم که اساتیدی داشته که به ملاصدرا می‌رسند. همچنین داستان آمدنش به تهران نیز داستان جذابی است. ایشان برای تحصیل نزد محمدرضا قمشه‌ای به تهران می‌آید و گفته‌اند که به هیچ وجه هیئت علما را نداشت. جهانگیرخان می‌گوید که به محمدرضا قمشه‌ای گفتم که برای تحصیل آمده‌ام که در اینجا به او می‌گوید به خرابات بیا. خرابات نیز جایی در تهران بوده که قهوه‌خانه‌ای بوده که جهانگیرخان خدمت ایشان می‌رسند. ایشان نیز شروع به خواندن اسفار می‌کنند که در اینجا جهانگیرخان می‌گوید چنان حال من تغییر کرد که گویی نزدیک بود دیوانه شوم. پس از آن نیز سال‌ها در تهران می‌ماند.

صدوقی‌سها در ادامه تصریح کرد: جهانگیرخان حوزه‌ای نیز تأسیس می‌کند و برای تحصیل فلسفه نیز شرط می‌گذارد افرادی که می‌خواهند فلسفه بخوانند باید تهذیب نفس کرده باشند. چون اگر فقیهی مرتکب خطا شود و مثلا شرب خمر کند این کار را به پای دین نمی‌گذارند، چون فقه طاهر است. اما اگر حکیمی این کار را انجام دهد می‌گویند که از نکبت حکمت است و می‌گویند که همه حکیمان این گونه هستند. در چنین محیطی حوزه‌ای را تاسیس می‌کند که حداقل پنج نفر از مراجع شیعه مانند آیت‌الله بروجردی شاگرد ایشان بوده‌اند. اما نکته مهم این است که جهانگیرخان از حلقه‌های انتقال حکمت متعالیه بوده و اساتید وی به ملاصدرا می‌رسند.

انتهای پیام

انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
علی
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۳۹۸/۰۷/۰۱ - ۱۱:۴۱
0
0
تیتر قشنگی بود
captcha