گفت‌وگوی امام حسین(ع) با عمرسعد؛ موعظه یا مذاکره؟/ نقدی بر سخنان سروش محلاتی
کد خبر: 3848881
تاریخ انتشار : ۱۸ مهر ۱۳۹۸ - ۰۹:۱۳
یادداشت وارده/

گفت‌وگوی امام حسین(ع) با عمرسعد؛ موعظه یا مذاکره؟/ نقدی بر سخنان سروش محلاتی

گروه حوزه‌های علمیه ــ حجت‌الاسلام والمسلمین محمدعلی مروجی طبسی، مدرس تفسیر سطح عالی حوزه و علوم حدیث، در یادداشتی به نقد سخنان سروش محلاتی در مورد سخنان امام حسین(ع) در ملاقات با عمرسعد پرداخت و تصریح کرد: گفت‌وگوی امام حسین(ع) با عمرسعد موعظه بود.

گفت‌وگوی امام حسین با عمرسعد؛ موعظه یا مذاکره؟// یکشنبهبه گزارش ایکنا، متن یادداشت علمی حجت‌الاسلام والمسلمین محمدعلی مروجی طبسی، مدرس تفسیر سطح عالی حوزه، و علوم حدیث و پژوهشگر مقطع دکتری پژوهشگاه حوزه و دانشگاه  به شرح زیر است: 
برخی با طرح موضوع «امکان یا امتناع مذاکره با دشمن در سیاست انقلابی امام حسین(ع)» این پرسش را مطرح کرده‌اند که «آیا امام حسین(ع) راه مذاکره با دشمن را هم باز می‌دید یا این راه از نظر ایشان(ع) مسدود بود؟» این عده بر این باورند که «از نظر تاریخی وقوع ملاقات‌هایی بین امام حسین(ع) و عمربن‌سعد، قطعی است و امام(ع) در این ملاقات به دنبال مذاکره با یزید و نه بیعت با او، و راه حلّ که طرفین دعوا بر آن توافق کنند، بوده‌اند تا جلوی جنگ گرفته شود.»
گفته می‌شود این دیدگاه، مورد پذیرش متکلّمان بزرگی چون شیخ مفید، سیّدمرتضی و شیخ طوسی بوده است. امّا مستند اصلی این عده، گزارش شیخ مفید، طبری، ابن‌قتیبه دینوری و ابن‌اثیر درباره وقوع ملاقات امام حسین(ع) با ابن‌سعد است که در آن، امام(ع) بسته پیشنهادی خود را یعنی: 1. به مکانی که از آنجا آمده‌اند(أن یرجع إلی المکان الذی أتی منه) بازگردند یا 2. به یکی از نقاط مرزی بروند و زندگی عادی مثل بقیه مسلمانان داشته باشند(أو أن یسیر الی ثغر من الثغور فیکون رجلا من المسلمین..) یا 3. نزد یزیدبن‌معاویه رفته، دست در دست او بگذارد تا ببینند به چه نتیجه‌ای می‌رسند(أو أن یأتی امیرالمؤمنین یزید فیضع یده فی یده فیری فیما بینه و بینه رأیه)؛ به عمربن‌سعد ارائه کرده‌اند. به نظر نگارنده، بر این نقل‌ها و تحلیل‌ها ملاحظات و نقدهای جدّی وارد است که ذیلا ذکر می‌‌شود از جمله اینکه؛
1. آنچه به عنوان ارائه بسته پیشنهادی یا پیشنهادات سه گانه به امام حسین(ع) نسبت داده شده، روایتگرش در تمامی منابع تاریخی، عمربن‌سعد است. به سخن دیگر، عمر‌بن‌سعد پس از پایان گفتگویش با امام حسین(ع) نامه‌ای را به عبیدالله‌بن‌زیاد نوشت که: «فإنّ الله قد اطفأ النارة..خداى متعال آتش جنگ را خاموش كرد و سخن را يكى كرد و كار امت را اصلاح نمود. اينك حسين(ع) تعهّد کرده به همان جايى كه بوده بازگردد يا به يكى از مرزها پناهنده شود و مانند دیگر مسلمانان زندگی نمايد و در سود و زیان مسلمانان شریک باشد يا نزد يزيد رفته، دست در دست او بگذارد تا او خود تصميم بگيرد. این تعهّد مورد خرسندى تو و بصلاح امت خواهد بود.»(الارشاد، ..) عمربن‌سعد جاه‌طلب راحت طلبی بود که سعی داشت حکومت ری را بدون سختی جنگ و خونریزی به دست آورد.«أَرْجُو أَنْ يُعَافِيَنِي اللَّهُ مِنْ حَرْبِهِ‏ وَ قِتَالِهِ‏»(الإرشاد، ج‏2، ص86»
2. دیدگاه دانشمندان رجال اهل سنّت درباره عمربن سعد که از تابعان بوده، قابل توجّه و تأمّل است. ابن ابی حاتم رازی(م327ق)، المزی(م742ق)، ذهبی(م748ق) و ابن-حجر(م852ق) به نقل از یحیی بن معین گفته-اند: «چگونه ممکن است قاتل حسین(ع) ثقه باشد؟»(الجرح والتعدیل،ج6،ص111؛تهذیب-الکمال،ج21،ص357؛میزان الاعتدال،ج3،ص199؛ تهذیب التهذیب،ج7،ص396) همچنین گفته‌اند که برخی نقل حدیث از عمربن سعد را خلاف تقوا می‌دانسته‌اند.(تاریخ مدینة دمشق،ج45،ص39؛ الجرح و التعدیل، تهذیب-الکمال، میزان الاعتدال، تهذیب التهذیب) به راستی چنین کسی که وثاقتش در نقل حدیث به صراحت مخدوش است و در حادثه کربلا به دنبال حفظ منافع خود با کمترین هزینه است و ای بسا بخواهد با ایجاد جنگ روانی و تبلیغاتی، روحیه اصحاب امام حسین(ع) را تضعیف و استقامتشان را به سستی تبدیل کند، چگونه می‌توان با اعتماد به او، قاطعانه بسته پیشنهادی را به امام حسین(ع) نسبت داد؟    
3. عبارات متن پیشنهادات سه‌گانه یا همان نامه عمربن سعد، ظهور در بیعت با یزید دارد نه مذاکره. توضیح آنکه در متن بسته پیشنهادی که عمربن سعد آن را به امام(ع) نسبت داده، «فیَضَعُ یَدَه فی یَدِه»«دست در دست یزید بگذارد» وجود دارد. اوّلا: در کلام عرب، مفهوم «دست در دست یکدیگر گذاشتن»، یا برای معامله بیع (فروش کالا) و خرید و فروش است یا برای بیعت(تعهّد و اطاعت)(العین، تهذیب-اللغة،مقاییس اللغة، المحکم، ماده (الصفقة، البیعة) در حالی که مفهوم «مذاکره» ـ که در فرهنگ سیاسی به معنای چانه‌زنی بر سر یک موضوع برای کسب نفع شخصی یا جمعی، فرایند گفت‌‌وگو محور با هدف توافق بر سر حل موضوع مورد اختلاف یا تأمین نفع و رضایت طرفین، فرایندی شامل واگذاری برخی امتیازات به طرفین از جمله عقب‌نشینی از مواضع اوّلیه و چانه زنی برای منافع گروهی و ردّ و بدل کردن امتیاز، تعریف شده است(فرهنگ سیاسی، دانشنامه دانش‌گستر، هنر و فنّ مذاکره)ـ اگر نگوییم متباین با خرید و فروش، و بیعت است؛ دست‌کم اعمّ از آن دو است. به هر حال «فیضع یده فی یده» در کلام عرب به معنای «مذاکره» به مفهوم سیاسی و امروزی آن نیست. ثانیا: جمله «فیضع یده فی یده» در سیاق عباراتی قرار گرفته که پیش و پس از آن همه درباره «بیعت» با یزید است. مانند نامه عبیدالله بن زیاد به عمربن سعد: «پس به حسین و اصحابش پیشنهاد کن تا با یزید بیعت کنند و چون چنین کرد، درباره کار او اندیشه خواهیم کرد»(فأعرض علی الحسین(ع) أن یبایع لیزید...)(الارشاد،ج2، 86) یا سخن شمر به ابن زیاد پس از نامه عمربن سعد که در آن پیشنهادات سه گانه مطرح شده بود،«به خدا سوگند اگر حسین(ع) از قلمروت بیرون رود و دستش را در دستت نگذارد، او نیرومندتر می-شود و تو ناتوان‌تر..»(و الله لئن رحل من بلادک و لم یضع یده فی یدک..، همان، ص88) یا نامه یزید به ولیدبن عتبة برای بیعت گرفتن از امام حسین(ع)(..أن یأخذ الحسین(ع) بالبیعة له..همان،ص33) و.. . پس این سخن که «جمله فیری فی ما بینه و بینه که بعد ببینند به چه نتیجه‌ای می‌رسند قرینه است بر اینکه «فیضع یده فی یده» به معنای بیعت کردن نیست»(امکان یا امتناع مذاکره با دشمن در سیاست انقلابی امام حسین(ع)، سخنرانی استاد سروش محلّاتی در دانشگاه علّامه طباطبائی) درست نیست. ثالثا: به فرض اینکه «دست دادن» با یزید به معنای مذاکره با او باشد، باید پرسید چه موضوع مورد اختلافی مهمتر از بقاء یزید بر کرسی خلافت و بیعت با او مطرح بود؟ و در این چانه زنی و امتیازدهی و عقب نشینی از مواضع اوّلیه، ممکن بود چه کسی سازش کند؟ امام حسین(ع) یا یزید لعین؟
4. حال که «فیضع یده فی یده» به معنای «دست بیعت نهادن» با یزید است و با چشم‌پوشی از راوی این بسته پیشنهادی، باید دید آیا متن این روایت، معارضی هم دارد یا نه؟ اوّلا: جملات دیگری که از امام حسین(ع) نقل شده، ظهور در مخالفت شدید و خودداری ایشان از بیعت با یزید دارد. مانند: 1)سخن امام حسین(ع) به ولیدبن عتبة حاکم مدینه: «..و يزيد رجل فاسق شارب خمر قاتل النفس المحرمة معلن بالفسق، مثلي لا يبايع لمثله..»(یزید مردی فاسق، شرابخوار، قاتل نفس محترم و آشکار کننده فسق و فجور است مانند من با مثل یزید بیعت نمی‌کند..الفتوح،ج5،ص14؛مقتل-الحسین،خوارزمی،ص184؛اللهوف،ابن طاووس، ص23) 2)پاسخ امام حسین(ع) به عبدالله بن زبیر که پرسیده بود: به نظرتان اگر به بیعت با یزید فراخوانده شدیم، چه کنیم؟: اما من هرگز بیعت نمی‌کنم..آیا من با یزید بیعت کنم در حالی که او مردی فاسق، آشکار کننده فسق، میگسار و بازی کننده با سگ‌ها و یوزهاست و ما باقی مانده خاندان رسول(ص) هستیم. نه! هرگز چنین چیزی (بیعت) واقع نخواهد شد»(أمّا أنا فلاأبایع أبدا..أتظنّ أبابکر إنّی أبایع لیزید...لا والله لایکون ذلک أبدا. الفتوح،ج5،ص12؛المقتل خوارزمی، ص182) 3) پاسخ قاطع امام(ع) به مروان در مدینه که ایشان(ع) را به بیعت با یزید امر کرده بود: «إنّا لله و إنّا إلیه راجعون! باید با اسلام خداحافظی کرد آن هنگام که امّت مسلمان به سرپرستی چون یزید گرفتار شود... آیا تو مرا به بیعت با یزید دستور می‌دهی در حالی که او مردی فاسق است؟ سخن بسیار دور از حقیقت گفتی!..از کسی که رسول خدا(ص) او را لعنت کرده، جز اینکه به بیعت با یزید دعوت کند، انتظاری نیست!..از رسول خدا(ص) شنیدم که فرمود: «خلافت بر خاندان ابوسفیان حرام است..»(و على الإسلام السلام إذ قد بليت الأمة براع مثل يزيد... أتأمرني ببيعة يزيد و هو رجل فاسق..قد سمعت رسول الله(ص)الخلافة محرمة على آل أبي سفيان..الفتوح،ج5،ص17؛اللهوف،ص24؛الامالی صدوق،ص152) 4) سخن امام(ع) به محمّد حنفیه در مدینه: «ای برادرم! به خدا سوگند! اگر در دنیا هیچ پناهگاهی نباشد، باز هم هرگز با یزیدبن معاویه بیعت نمی‌کنم. محقّقا پیامبر(ص) فرمود: خدایا! هیچگاه در یزید برکت قرار نده!»( يا أخي! و الله لو لم يكن في الدنيا ملجأ و لا مأوى لما بايعت و الله يزيد بن معاوية أبدا..الفتوح،ج5،ص21؛ المقتل خوارزمی، ص188) 5) در برخی منابع تاریخی آمده است: «عمربن سعد نامه ابن زیاد را که در آن موضوع بیعت با یزید مطرح شده بود، به امام حسین(ع) عرضه نکرد، زیرا می‌دانست ایشان(ع) هرگز این پیشنهاد را اجابت نمی‌کند»(لأنّه علم أنّ الحسین(ع) لایجیبه إلی ذلک أبدا. المقتل خوارزمی، ص241) 6) سخنان آتشین امام حسین(ع) در کربلا و روز عاشورا: «آگاه باشید! که زنازاده فرزند زنازاده (عبیدالله-بن زیاد فرزند زیادبن أبیه) مرا میان شمشیر کشیدن و خواری دیدن مخیّر کرده است. و چه دور است از من گزینش ذلّت (و پستی)..» (ألا و إنّ الدعی بن الدعی قد رکز بین الثنتین بین السلّة و الذلّة و هیهات منّا-الذلّة..اللهوف،ص97؛ اثبات الوصیة،ص166؛تحف-العقول،ص241؛الاحتجاج،ج2،ص300؛مقتل-خوارزمی،ج2،ص7 و 8) به راستی پیشنهاد و درخواست ابن زیاد که پذیرشش از نظر امام(ع) مایه خفّت و خواری بود، چیزی غیر از بیعت با یزیدِ فاسقِ میگسارِ تارک الصلاة و تجاوزکننده از قانون کتاب خدا(تاریخ الاسلام، ذهبی،ج5،ص274) بود؟ چه دلیلی وجود دارد که امام از مواضع سرسختانه خود نسبت به یزید بلکه امویان منصرف شده باشند؟
5. ثانیا: عُقبة بن سَمعان یکی از همراهان و شاهدان عینی حادثه کربلا که در واقعه عاشورا سالم ماند و ابن سعد او را بازداشت کرد و چون برده بود، رهایش کرد،(تاریخ طبری،ج5،ص454) می‌گوید:«از آن هنگام که امام حسین(ع) از مدینه به سوی مکّه و از مکّه به عراق آمد، همه جا همراه وی(ع) بودم و از او جدا نشدم تا وقتی که کشته شد. تمام سخنان او را با مردم در مدینه، مکّه و در بین راه و در عراق و در اردوگاه تا روز کشته شدنش شنیدم و یک کلمه هم نبود که نشنیده باشم. به خدا سوگند آنچه مردم می‌گویند و پنداشته‌اند، نبود و هرگز نگفت: دست در دست یزید بن معاویه می‌گذارم و همچنین نگفت: مرا به یکی از مرزها روانه کنید؛ ولی گفت: بگذارید در این سرزمین فراخ بروم تا ببینم کار مردم به کجا خواهد رسید»(صحبت حسينا فخرجت معه من المدينة الى مكة، و من مكة الى العراق، و لم افارقه حتى قتل...تاریخ طبری،ج‏5،ص414؛ الكامل،ج‏4،ص54ـ55؛ البدايةوالنهاية،ابن-کثیر،ج‏8،ص:175).
در اینجا چند مطلب مهمّ وجود دارد: نخست اینکه عقبةبن سمعان به صراحت دو پیشنهاد منسوب به امام(ع) یعنی: دست بیعت نهادن با یزید و رفتن به سوی یکی از مرزها را افترای به امام(ع) دانسته و آن را تکذیب کرده است. نه اینکه عقبة صرفا گفته باشد: «این دو پیشنهاد را از امام(ع) نشنیدم» تا برخی بگویند:«بیان عقبة منافاتی با دیگر گزارش‌ها ندارد و جمله او تکذیب شواهد و قرائن نیست»(سروش محلّاتی، سخنرانی در دانشگاه علّامه طباطبائی)زیرا عقبة بن سمعان با سوگند چنین شایعاتی را دروغ و پندار باطل دانسته است(والله ما أعطاهم ما یتذاکر الناس و ما یزعمون..تاریخ طبری) در نقل دیگری از عُقبة آمده است:«امام حسین(ع) هیچگاه درخواست نکرد که نزد یزید برود و دست بیعت به او دهد(و إنه لم يسأل أن يذهب إلى يزيد فيضع يده إلى يده.. البدایة و النهایة، ابن کثیر، ج‏8،ص:175‏) دوّم اینکه برخی اهل سنّت مانند سبط ابن الجوزی حنفی(م654ق) با استناد به سخن «عقبةبن سمعان» شایعه «پیشنهاد امام به عمربن سعد برای رفتن نزد یزید و دست بیعت دادن به او» را نادرست و دروغ دانسته‌اند.(تذکرةالخواصّ،ص317) افزون بر این، از عبارات ابن اثیر و ابن کثیر بر می‌آید که بسته پیشنهادی منسوب به امام(ع) صرفا شایعه و گمان در میان مردم در معرکه جنگ یا پیش از جنگ بوده و کسی مباشرتا از امام(ع) جملاتی دالّ بر سازش و بیعت با یزید را نشنیده است.(الکامل،ج4،ص54؛ البدایه،ج8،ص175) سومّ اینکه این شایعه‌پراکنی و جنگ روانی تبلیغاتی نه تنها در سرزمین نینوا رخ داده تا روحیه اصحاب امام حسین(ع) تضعیف و رأی، عزم و استقامتشان در میدان نبرد با بنی امیه سست شود. بلکه از سخن «عُقبة» و دیگر قرائن تاریخی برداشت می‌شود که این شایعه بی اساس، پس از پایان واقعه عاشورا، در کوفه هم رواج داشته است. زیرا «عقبة» در کربلا، به دست کوفیان ـ عمربن سعد دستگیر و بازداشت شد، پس ظاهرا سخن وی در ردّ شایعه سازشکاری امام(ع) با یزید(بیعت)، در کوفه بیان شده است. همچنین حصین بن عبدالرحمن و هلال بن یساف که هر دو از مشاهیر طبقه «تابعان» در کوفه بوده‌اند(مشاهیرعلماءالامصار،ص179؛تهذیب-التهذیب،ج11،ص77) و در منابع تاریخی نشانی از اینکه این دو از شاهدان عینی وقائع کربلا بوده باشند، وجود ندارد؛ شایعه درخواست امام(ع) از لشکریان عمربن سعد، شمربن جوشن را برای رفتن نزد یزید و بیعت با او، نقل کرده‌اند. امّا پاسخشان این بود که فقط باید از طریق پذیرش حکم ابن زیاد باشد.(تاریخ طبری،ج5،ص392؛البدایة،ابن کثیر،ج8،ص170) به نظر می‌رسد، هدف مهمّ این شایعه‌پراکنی در کوفه، بزک نمودن چهره پلید یزید و عمربن-سعد و متوجّه نمودن تقصیر بر گردن ابن زیاد بوده باشد. 
6. ثالثا: ابن اعثم درباره محتوای گفتگوی امام حسین(ع) با عمربن سعد اینگونه نقل کرده است: «آیا از خدایی که بازگشت تو به سوی اوست نمی‌ترسی؟ و با من می‌جنگی؟ در حالی که می‌دانی من فرزند کیستم و چه نسبتی با پیامبر(ص) دارم؟ این گروه را رها کن و با من همراه شو تا مقرّب درگاه الهی شوی. عمربن سعد گفت: می‌ترسم خانه‌ام را خراب کنند. فرمود: برایت خانه‌ای تهیه می‌کنم. گفت: اموالم را می‌گیرند. فرمود: بهتر از آن را به تو می‌دهند...»(ویحک یابن سعد!..الفتوح،ج5،ص92ـ93) در این گزارش، هیچ سخنی از مذاکره و بیعت نیست. بلکه ماهیت آن پند و موعظه است.
7. اصولاً مبارزه با حزب سیاسی و جریان انحرافی بنی امیه تا انحلال و متفرّق شدن آنان و ریشه‌کن ساختن شجره خبیثه ملعونه برای جلوگیری از وقوع فتنه بزرگ(فساد فکری-ـفرهنگی، سیاسی و مالی)  خطّ مشی، سیاست راهبردی و دستورالعمل جدّی پیامبر(ص) به اهل‌ بیت(ع) و صحابه بوده است.امام علی(ع) فرمود:«رسول خدا(ص) به من دستور داد و تعهّد گرفت تا با ناکثین(اهل جمل)، قاسطین(اهل شام) و مارقین(خوارج) نبرد کنم»(امرنی رسول الله(ص) بقتال الناکثین..تاریخ بغداد،ج8،ص336؛البدایة،ابن-کثیر،ج7،ص304ـ305) عبدالله بن مسعود صحابی معروف، از پیامبر(ص) نقل کرده که فرمود:«هرگاه معاویه را دیدید بر منبرم سخن می‌گوید، گردنش را بزنید»(إذا رأيتم معاوية بن أبي سفيان يخطب...»(انساب-الاشراف،ج5،ص130) ابوسعید خدری از صحابه پیامبر(ص) می‌گوید:«متأسّفانه به این دستور عمل نکردیم و به رستگاری هم نرسیدیم»(وقعة صفین، ص216) ابوایّوب انصاری صحابی دیگر می‌گوید:«رسول خدا(ص) از ما تعهّد گرفت که همراه با علی(ع) در برابر قاسطین(معاویه و اصحابش) بجنگیم.»(..عهد إلينا أن نقاتل معه القاسطين..تاریخ مدینة دمشق،ج16،ص54) یا عماربن یاسر در نبرد صفین می‌گوید: «رسول خدا(ص) به من دستور داد تا با قاسطین پیکار کنم»(وقعة صفین،ص338) قضیه اصرار امام علی(ع)، امام حسن(ع) و امام حسین(ع) بر پیکار با بنی امیه، در پرتو دستورالعمل پیامبر(ص) قابل فهم و تحلیل است. این حزب خطرناک، بزرگترین چالش تهدید کننده فراروی اسلام و مسلمانان بود که پیامبر(ص) زنگ خطر آن را به صدا در آورده بود. ابوذر(ع) و ابوهریره از پیامبر(ص) نقل کرده‌اند که فرمود:«هنگامی که بنی امیه به چهل نفر رسیدند، بندگان خدا را برده خود می‌سازند، بیت‌المال را به غیرمستحقّ می‌بخشند و کتاب خدا را تحریف می‌کنند (إذا بلغت بنو أمية أربعين..البدایة،ج6،ص242؛امتاع-الاسماع،ج12،ص275)مذاکره یا بیعت با بنی امیه از جمله در نهضت امام حسین(ع) تأیید مشروعیت سیاسی و صحّه گذاشتن بر اقدامات فسادآلود و ضدّ دینی آنان بود.
8. با دقّت در نکات یادشده، معلوم می‌شود که شیخ مفید(ره) گرچه بسته پیشنهادی را به واسطه عمربن سعد نقل کرده، امّا هرگز آن را قاطعانه به امام حسین(ع) نسبت نداده است. همچنین سید مرتضی(ره) و شیخ طوسی(ره) که در مقام ردّ این شبهه که «امام حسین(ع) با قیامش خود را در مهلکه انداخت»، قضیه پیشنهاد امام(ع) برای رفتن به شام و دست بیعت نهادن با یزید را مطرح کرده‌اند، پاسخی متقن، شایسته و مبتنی بر حقائق تاریخی نداده‌اند و هیچ دلیلی بر پذیرش تحلیل ایشان وجود ندارد.
9. نتیجه آنکه ماهیت گفتگوی امام حسین(ع) با عمربن سعد موعظه و اندرز بوده است نه پیشنهاد مذاکره یا بیعت با یزید. این بسته پیشنهادی از اکاذیب و برساخته‌های عمربن سعد است تا هم با جمع «خدا و خرما» به حکومت و دنیایش برسد و هم با شایعه‌پراکنی و خبرسازی درباره این ملاقات و ایجاد یک جنگ روانی ـ تبلیغاتی، به ایجاد شکّ، تضعیف روحیه و سست کردن عزم راسخ اصحاب امام حسین(ع) در مبارزه و پیکار با جبهه نفاق و کفر و فساد یعنی بنی‌امیه بپردازد و به دروغ عقب‌نشینی، سازشکاری و مداهنه امام حسین(ع) را به طرفداران و پیروان آن حضرت(ع) القا کند. 
انتهای پیام
captcha