حلقه‌ای بر گردنم افکنده دوست
کد خبر: 3850337
تاریخ انتشار : ۲۴ مهر ۱۳۹۸ - ۱۱:۱۴
روایت ایکنا از پایانه مرزی به سوی حسین(ع)/

حلقه‌ای بر گردنم افکنده دوست

گروه اجتماعی ــ پایانه مرزی یکی از مسیرهای منتهی به کشور عراق است که در ایام پیاده‌روی اربعین حسینی افراد زیادی را در خود جای می‌دهد؛ افرادی که یا زائرند یا خادم؛ خادمان اما در اینجا حکایتی دیگر دارند.

روز و شب‌های اینجا غمگین نیست

مرز چذابه نزدیک‌ترین مسیر به عراق است و هر ساله تعداد زیادی از هموطنان از شهرهای مختلف کشور با آمدن به این پایانه مرزی خود را برای حضور در پیاده‌روی اربعین آماده می‌کنند. مسیر رسیدن به این مرز از اهواز از جاده حمیدیه و سوسنگرد می‌گذرد و مواکب پذیرایی از زائران در مسیر دشت آزادگان به چذابه حکایت از آن دارد که همه چیز برای حضور زائران آماده است. امسال به دلیل مسائل امنیتی که از سوی مسئولان بیان شده مسیر منتهی به پایانه مرزی چذابه با چند گیت بازرسی تقسیم‌بندی شده بود و تنها راه عبور از آن داشتن گذرنامه بود.

امسال نیز مانند سال‌های گذشته مواکب بسیاری برپا شده بود و مردم با نیت‌های خالص هر آنچه داشتند در راه امام حسین(ع) آورده بودند. اگر هم در این میان فردی توانایی پذیرایی نداشته باشد، با حضور در مواکب با کارهای بدنی و کمک‌رسانی این ارادت را نشان می‌دهد.

علی 28 ساله است و ظاهری ساده دارد. خودجوش می‌آید و در موکب اوقاف آب به دست مردم می‌دهد.

روز و شب‌های اینجا غمگین نیست

خودش می‌گوید: «5 سال است می‌آیم اینجا و خدمت می‌کنم. ده روز قبل اربعین می‌آیم و تا اربعین می‌مانم. کسی به من نگفت که بیایم من عاشقم که میام خودم خدمت را دوست دارم خدمت به این اهل بیت(ع) را دوست دارم.

تو زندگیم هر موقع آقام ابوالفضل را صدا کردم به دادم رسیده. نبوده صدایش کنم و به دادم نرسیده باشد. نصاب دوربین مداربسته هستم. درآمد دارم اما پول مهم نیست، داشته مهم نیست، مهم این است که عاشق باشی وقتی عاشق باشی پول مهم نمی‌شود.

تا وقتی بمیرم و بروم زیر قبر خدمت را ادامه می‌دهم چون آقا ابوالفضل برای من کم نگذاشته است. تا حالا کربلا نرفتم ولی اینقدر در می‌زنم، اینقدر می‌آیم تا مرز چذابه، شاید یک روز در باز شود.

حلقه‌ای بر گردنم افکنده دوست

می‌کشد هرجا که خاطرخواه اوست

ما که تا اینجا می‌آییم اگر آقا لیاقت نوکری را در ما دید می‌رویم حرم زیارتش. اگر هم نشد همین‌جا پابوسی و نوکری‌اش را می‌کنم، به عنوان نوکرش هم من را بپذیرد خیلی است، زیارت هم نبود، نبود. هر کسی یک طور است و با یک طریق زندگی می‌کند، یکی اعتقاد دارد و یکی ندارد اما من شیعه‌ام و فقط شیعه علی نیستم باید شیعه پسر علی هم باشم. باید نوکری برای پسر علی هم بکنم.

اصغر 52 ساله راننده اتوبوس است که از دزفول آمده است. از اولین گیت بازرسی، با اتوبوس زائران را تا پایانه می‌رساند. از صبح می‌آید تا بعدازظهر.

درباره خودش می‌گوید: «رانندگی را دوست دارم آرزو داشتم پایه یک بگیرم تا در جاده‌های پرپیچ و خم با اسکانیا 18 چرخ رانندگی کنم. به قول جوان‌های امروزی دلم می‌خواست کارم چالش داشته باشد، چالش جاده.

روز و شبهای اینجا غمگین نیستنشد که راننده ماشین سنگین شوم، شدم راننده اتوبوس واحد درون شهری. حالا که می‌آیم اینجا با خودم می‌گویم که شاید قسمتم این بود که بیایم اینجا و زائر ببرم و بیاورم. اینجا که می‌آیم آرزوهایم یادم می‌رود، یادم می‌رود که دلم می‌خواست با اسکانیای 18 چرخ در جاده هراز با باران نم خورده روی شیشه ماشینم بروم و بیایم.

در این مسیر کوتاه حالم خوب است، هربار که می‌روم نزدیک پایانه می‌گویم صلی‌الله علیک یا اباعبدالله. ناراحتی قلبی دارم و چشمم را یکبار عمل کردم اما این جاده و راه چشمم را روشن می‌کند. پشت فرمان چشمم درد نمی‌کند.

نمی‌دانم پشت پرده چیست و چه خبر است اما اینجا که می‌آیم دلم می‌خواهد بمانم. روز و شبهایش برایم غمگین نیست اگرچه روزهای عزای شیعیان است اما خوبم. جاده ته دارد اما خوبی امام حسین(ع) ته ندارد. ما راننده‌ها به خاطر اینکه ساعت‌های طولانی تو ماشین تنهاییم فکر زیاد می‌کنیم بعضی وقتها با خودم میگویم حسین عجب مردی بوده، دمش گرم.»

صغری کریمی‌جو، 62 ساله است و همسر جانبازی که بر اثر همین جانبازی چند سال پیش درگذشت.

زائران (تکمیل))

از وقتی کربلا آزاد شد می‌رفتم آنجا غذا می‌پختم، 20  روز می‌ماندم، موکب و خوابگاه هم بود، آنجا می‌ماندیم. کمک آشپزی می‌کردم. حبوبات و گوشت و مرغ و سیب‌زمینی و پیاز پاک کردم. 

اینجا روزانه صبح یک گونی آرد و عصر هم یک گونی آرد خمیر می‌کنیم و می‌پزیم. اگر زائران زیاد باشند سه گونی هم پخت داریم.

بیماری قلبی دارم و فنر در قلبم است اما عاشق امام حسین(ع) هستم و کار می‌کنم. هر وقت که دعوت امام حسین باشم می‌آیم و خدمت می‌کنم. در زمان جنگ هم امدادگر جبهه بودم و فعالیت می‌کردم. آسیبی در جنگ ندیدم اما شوهرم ارتشی بود، در جنگ هم جانباز شد و سال 94 فوت کرد. الان دو سال است که اینجا می‌آیم و نان می‌پزم. در شهر خودمان مسجدسلیمان، هم مسئول هیئت مذهبی هستم. 181 متر هم برای زینبیه در شهرمان وقف کردم.

از وقتی که کربلا آزاد شد پیاده می‌رفتم و می‌آمدم یعنی وقتی برمی‌گشتم پاهایم ورم داشتند و داغون بودند. الان هم اگر قسمت باشد و بعد از اربعین کاری نداشته باشم و امام دعوتم کند خدمت آقا می‌رسم.

ملوک رحیمی سه سال است که در موکب اوقاف خوزستان نان می‌پزد.

او درباره خود می‌گوید: «چهار بار پیاده‌روی اربعین را تجربه کردم و اصلا‌ سخت نبود. آنجا هم اصلاً احساس غریبی نکردم و مشکلی هم نداشتم. برای پخت نان از جمعه آمدم و تا یک روز بعد اربعین هم هستم.

سه تا از مهره‌های گردنم و چهار تا از مهره‌های کمرم آسیب دیده اما اصلاً ‌احساس خستگی نمی‌کنم. امام کمکمان می‌کند و هر چیزی بخواهم به من می‌دهد. خیلی جاها رفتم که بتوانم بیایم اینجا و نمی‌شد. صبح می‌رفتم و دست رد به سینه‌ام می‌زدند و برمی‌گشتم و چند ساعت بعد کارم برای رفتن درست می‌شد. تا حالا سه بار این‌طور شده‌ام. امام دست رد به سینه‌ من و هیچکس نمی‌زند.»

زائران (تکمیل))

در میان مواکب، خانم‌هایی بسیاری برای خدمت حضور دارند؛ خانمی از عرب‌های خوزستان که سن بالایی دارد بادمجان سرخ می‌کند و در نان می‌پیچد و بلند می‌گوید «بادمجان گرم بفرمایید بخورید» اگر کسی از او نگیرد ناراحت می‌شود. با التماس و کمی بغض می‌خواهد که زائران از دستش غذایی را که پخته است بگیرند. 

امسال جاده‌ای به موازات مسیر مواکب، قرار داده شده که اگر مردم خواستند زودتر به پایانه برسند و مسیر حرکت و خروج از کشور را آغاز کنند، توسط اتوبوس‌ها منتقل شوند. همین موضوع باعث می‌شود که بخشی از زائران از مسیر مواکب عبور نکنند. این امر باعث ناراحتی موکب‌داران شده است؛ یکی از موکب داران در این‌باره گفت: «این همه غذا می‌پزیم کسی نمی‌آید غذا بخورد. این چه کاری است که انجام داده‌اند؟ جاده را جدا کردند و مردم هم که شوق سفر دارند می‌خواهند زودتر به کربلا برسند،‌ می‌روند مستقیم پایانه و از کشور خارج می‌شوند. ما هم از خدمت به زائران محروم می‌مانیم.»

همه این خادمان و موکب‌داران تا چند روزی بعد از اربعین و بازگشت زائران در چذابه می‌مانند، برخی با نان، برخی با آب و غذا از زائران پذیرایی می‌کنند. اینجا هر کس هر چه از دستش بربیاید انجام می‌دهد و اینجاست که حسین‌بن علی(ع) می‌شود محور!

سیما محسنی؛‌ خبرنگار ایکنا خوزستان 

انتهای پیام
captcha