«رزق لایحتسب»؛ پیام امید به جامعه متقی و متوکل
کد خبر: 3878792
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار : ۲۶ بهمن ۱۳۹۸ - ۱۰:۲۸
استنادات قرآنی بیانات رهبر معظم انقلاب/

«رزق لایحتسب»؛ پیام امید به جامعه متقی و متوکل

تعبیر «رزق لایحتسب»‌ که در آیه 3 سوره طلاق بیان شده، به این مفهوم است که فرد و جامعه برخوردار از تقوا و توکل، اولاً هیچ‌گاه غرق در محاسبات مادی و دنیایی نشده و ثانیاً امید خود را از دست نمی‌دهد و معتقد است که خداوند حتی در سخت‌ترین لحظات از جایی که کسی تصور نمی‌کند امدادها و عنایات خود را می‌رساند. لذا پیام این آیه به جامعه متقی و متوکل این است که امید آری، بن‌بست ممنوع.

رهبر معظم انقلاب

رهبر معظم انقلاب در دیدار اخیر فرماندهان و کارکنان نیروی هوایی ارتش، به مناسبت سالروز بیعت همافران با امام خمینی(ره) در روز 19 بهمن، این اتفاق را مصداق بارز تعبیر قرآنی «رزق لایُحتَسَب» بیان کرده و فرمودند: « این یکی از درس‌های نوزدهم بهمن است؛ این در محاسباتِ امروز ما هم بایستی وجود داشته باشد؛ من این را میخواهم بگویم. باید بدانید که ممکن است دشمن از جایی ضربه بخورد که انتظار ندارد، و شما که بنده‌ خدا و مؤمن بِالله و در راه صراط مستقیم هستید، از جایی برایتان عایدی به وجود بیاید که «رزق لایُحتَسَب» باشد و انتظارش را نداشته باشید. به نظر من این خیلی نکته‌ی اساسی‌ای است که ما توجّه کنیم همه‌ حوادث عالم بر اساس محاسبات مادّی و دنیایی نیست؛ این هم جزو محاسبات است که گاهی اوقات خدای متعال یک راه میان‌بُری را به وجود می‌آورد، یک حرکت این‌چنینی را به وجود می‌آورد.»

این تعبیر قرآنی بخشی از آیه 3 سوره طلاق است که خداوند می‌فرماید: «وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ ۚ وَمَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ ۚ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ ۚ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْرًا» (و از جايى كه حسابش را نمى‌كند، به او روزى مى‌رساند، و هر كس بر خدا اعتماد كند او براى وى بس است. خدا فرمانش را به انجام‌ رسانده است. به راستى خدا براى هر چيزى اندازه‌اى مقرر كرده است.)

توجه به امدادهای الهی در کنار محاسبات مادی

این آیه شریفه انسان را به این مسئله دعوت می‌کند که همواره در محاسبات و بررسی‌ها و تحلیل‌ها در موضوعات و حوز‌ه‌های مختلف از زندگی فردی گرفته تا مسائل سیاسی، اجتماعی، نظامی و اقتصادی، در عین توجه به مسائل مادی و مطالعات و ارزیابی‌های عقلانی، محاسبات غیر مادی یا فرامادی که در اختیار پروردگار است را کنار نگذاشته و آنها را از مجموعه محاسبات خود حذف نکند.

این مسئله بدین خاطر است که اولا انسان به خود مغرور نشده و خود را دانای کل نپندارد و ثانیا روحیه تسلیم و توکل در برابر خدا را در انسان تقویت می‌کند تا انسان به ویژه در لحظات تنگنا و بحرانی که تعقل و محاسبات مادی کاری از پیش نمی‌برد با ایمان و اعتقاد بالا دست خداوند را برتر از همه قدرت‌ها دانسته و به او پناه ببرد و خداوند نیز از جایی که هیچ کس متصور نیست کمک و عنایت خود را برساند.

تقوا؛ لازمه اول بهره‌مندی از «رزق لایحتسب»

مرحوم علامه طباطبایی در شرح و تفسیر این آیه می‌فرماید: «هر كس از خدا بترسد و بـه حـقـيـقـت مـعـنـاى كـلمـه پـروا داشـتـه بـاشـد - كـه البـتـه چـنـيـن تـقـوايـى حـاصـل نـمـى‌شـود مـگـر بـا مـعرفت نسبت به خدا و اسما و صفات او - و سپس به خاطر رعـايـت جـانـب او از مـحـرمـات و تـرك واجـبـات - كـه لازمـه آن ايـن است كه اراده نكند مگر فـعـل و تـركى را كه او اراده كرده باشد، و لازمه اين هم آن است كه اراده‌اش در اراده خداى تعالى مستهلك شده باشد - چنين كسى هيچ عملى انجام نمى‌دهد مگر از اراده‌اى از خدا.

لازمه اين نيز آن است كه خود را و متعلقات خود از مشخصات و افعالش را ملك خداى تعالى بداند، آن هم ملك طلق او، و او را مالك على‌الاطلاق خود بداند، مالكى كه به هر که بخواهد مى‌تـوانـد در ملكش تصرف كند، و اين ملكيت همان ولايت خدايى است كه خدا با آن ولايت متولى امـر بـنده‌اش مى‌باشد، پس براى بنده از ملك حقيقى چيزى باقى نمى‌ماند مگر آنچه كه خداى سبحان تمليكش كرده باشد، تازه همان را هم كه او دارد باز به ملكيت خدا باقى است و ملك همه اش از خداى عزوجل است.

ايـنـجـاسـت كـه خـداى تـعـالى چـنـيـن بـنـده‌اى را بـه حـكـم «و يـجـعـل له مـخـرجا» (آیه 2 سوره طلاق) از تنگناى وهم و زندان شرك نجات مى‌دهد، ديگر به اسباب ظاهرى دلبسته نيست و به حكم «و يرزقه من حيث لا يحتسب» از جايى كه او احتمالش را هم ندهد رزق مـادى و مـعـنـويـش ‍ را فـراهـم مـى‌كـنـد، امـا رزق ماديش را بدون پيش‌بينى خود او مى‌رسـانـد، بـراى ايـنـكـه او قـبـل از رسـيـدن بـه چـنـيـن تـوكـلى رزق خـود را حـاصـل دسـتـرنـج خـود و اثـر اسـبـاب ظـاهـرى مـى‌دانـسـت؛ هـمـان اسـبابـى كـه دل به آن بسته بود، و از آن اسباب هم كه بسيار زيادند جز به اندكى اطلاع نداشت و مـثلش مثل كسى بود كه در شبى بس ظلمانى نور بسيار ضعيفى پيش پايش را روشن كرده باشد و از ماوراى آن فضاى اندك بى‌خبر باشد. وليكن خداى سبحان از همه اسباب خبر دارد و او است كه اسباب و مسببات را پشت سر هم مى‌چيند و هر طورى كه بخواهد نظام مى‌بـخـشد و به هر يك از آن اسباب بخواهد اجازه تأثير مى‌دهد؛ تاثيرى كه خود بنده چنان تاثيرى براى آن سراغ نداشته است.

امـا رزق مـعـنـويـش را - كه رزق حقيقى هم همان است، چون مايه حيات جان انسانى است، و رزقى است فناناپذير - بدون پيش‌بينى خود او مى‌رساند، دليلش اين است كه انسان نه از چنين رزقى آگهى دارد و نه مى‌داند كه از چه راهى به وى مى‌رسد.

خـداى سـبـحـان كـه ولى و عـهـده‌دار سـرپـرسـتـى بـنـده مـتـوكـل خـويـش اسـت، او را از پـرتگاه هلاكت بيرون مى‌كشد و از طريقى كه خود او پيش‌بينى آن را نمى‌كند، روزى مى‌دهد و چـنـيـن بـنـده‌اى بـه خـاطـر ايـنـكـه بـر خـداى تـعـالى تـوكـل كـرده و هـمـه امـور خـود را بـه او واگـذار نـمـوده، هـيـچ چـيـز از كـمـال و از نـعـمت‌هايى را كه قدرت به دست آوردن آن را در خود مى‌بيند از دست نمى‌دهد، خلاصه آنچه را كه اميدوار بود به وسيله سعى و كوشش خود به دست آورد همان را خداى تـعـالى بـرايـش فـراهـم مـى‌كند، بـراى ايـنـكـه او بـه وى تـوكـل كـرد و كـسى كه بر خدا توكل كند، خدا همه‌كاره او مى‌شود، و هيچ سبب از اسباب ظاهرى اين‌طور نيست، براى اينكه هر سببى را كه در نظر بگيرى يك‌بار كارگر مى‌افتد بار ديگر نمى‌افتد، ولى خداى تعالى اين طور نيست؛ «ان اللّه بالغ امره». چون خدا بـه كـار خـود مـى‌رسـد و تـمـامـى امـور در حـيـطـه قـدرت خـداى تـعـالى اسـت؛ «قـد جعل اللّه لكل شى قدرا». وقتى حدود و اندازه هر موجودى را خداى تعالى معين مى‌كند، بنده متوكل هم يكى از موجودات است، او نيز از تحت قدرت خدا خارج نيست، پس اندازه‌ها و حدود او نيز به دست خدا است.

چـنـيـن مـقامى تنها نصيب صالحين از اولياى اين امت مى شود. اما افراد پايين‌تر، افراد مـتـوسـط از اهـل تـقـوى كـه درجـات پـايـيـن‌تـرى از حـيـث مـعـرفـت و عـمـل دارنـد، از مـوهـبـت ولايـت خـدايـى هـم آن مـقـدارى بـرخـوردارنـد كـه با اخلاص ايمان و اعـمـال صـالح‌شـان مطابقت دارد و چنان نيست كه هيچ بهره‌اى از اين موهبت نداشته باشند؛ چگونه محروم باشند با اينكه خداى فرموده: «و اللّه ولى المؤمنين» و جاى ديگر به طور مطلق فرموده: «و اللّه ولى المتقين».

آرى هـمـيـن كـه به دين حق متدين هستند و اين سنت حيات را پذيرفته، ورود و خروجشان در امـور نـاشـى از اراده خـداى تـعـالى اسـت، خـود تـقـوى اللّه و توكل بر او است، براى اينكه اين گونه افراد مؤمن و متقى اراده خداى تعالى را در جاى اراده خـودشـان قـرار داده‌انـد، در نـتـيـجه به همان مقدار از سعادت زندگى برخوردار مى‌شـونـد و خداى تعالى برايشان از هر ناملايمى مخرجى قرار مى‌دهد، و از جايى كه خود آنان به فكرشان نرسد روزی‌‌شان مى‌دهد و پروردگارشان كافى ايشان است و او به كـار خـود مـى‌رسـد و اراده خود را به كرسى مى‌نشاند، و چگونه چنين نباشد با اينكه او است كه براى هر چيزى قدر و مقدارى معين كرده است.

و اين مؤمنين از محروميت از سعادت هم آن مقدار سهم دارند كه شرك در ايمان و عملشان رخنه كرده باشد و رخـنـه هـم مـى‌كند، چون همانطور كه در بالا گفتيم غير از صالحان از اولياى خدا، آنها كـه از رتـبـه پـايـيـن‌ترند از شرك خالى نيستند، همچنان كه فرمود: «و ما يومن اكثرهم بـاللّه الا و هم مشركون» و از سوى ديگر به طور مطلق فرموده «ان اللّه لا يغفر ان يشرك به».

برمبنای این تفسیر رساندن روزی و کمک از جای غیر قابل تصور و پیش‌بینی‌شده از سوی خدا تنها مختص صالحان نیست بلکه هر کس به اندازه ایمان و معرفت به خدا و توکل بر او از این لطف و موهبت الهی بهره‌مند می‌شود و این هم براساس همان عدل الهی است.

گام دوم؛ توکل به خدا

آیت‌الله مکارم شیرازی نیز در تفسیر نمونه با بیان اینکه این آیه و مجموعه آیات سوره طلاق درباره طلاق و احکام مربوطه به آن است بیان می‌دارد که «ولى مـحـتـواى گـسـتـرده‌اى دارد كـه سـايـر مـوارد را نـيـز شـامـل مـى‌شـود و وعـده امـيـد‌بـخـشـى اسـت از سـوى خـداونـد بـه هـمـه پـرهـيـزكـاران و تـوكـل‌كنندگان كه سرانجام لطف الهى آنها را مى‌گيرد و از پيچ و خم مشكلات عبور مى‌دهد و به افق تابناک سعادت رهنمون مى‌گردد و سختى‌هاى معيشت را برطرف مى‌سازد و ابرهاى تيره و تار مشكلات را از آسمان زندگى آنها كنار مى‌زند.

جمله (قد جعل الله لكل شى ء قدرا) اشاره لطيفى است به نظامى كه حاكم بر تشريح و تـكـوين است يعنى اين دستورهایى كه خداوند در مورد طلاق و غير آن صادر فرموده همه طبق حساب و اندازه‌گيرى دقيق و حكيمانه‌اى است، همچنين مشكلاتى كه در طول زندگى انسان چه در مسئله زناشویى و چه در غير آن رخ مى‌دهـد هـر كـدام انـدازه و حـسـاب و مـصـلحـت و پايانى دارد، نبايد به هنگام بروز اين حوادث دسـتـپـاچـه شـونـد و زبـان بـه شـكـوه بـگـشـايـنـد و يـا بـراى حل مشكلات به بى تقوایی‌ها توسل جويند، بلكه بايد با نيروى تقوا و خويشتندارى به جنگ آنها بروند و حل نهایى را از خدا بخواهند.

نكته‌ها:
1 - تقوا و نجات از مشكلات

آيـات فـوق از امـيـدبـخـش‌ترين آيـات قـرآن مـجـيـد اسـت كـه تـلاوت آن دل را صفا و جان را نور و ضيا مى‌بخشد، پرده‌هاى يأس و نوميدى را مى‌درد، شعاع‌هاى حيات‌بخش اميد را به قلب مى‌تاباند و به تمام افراد پرهيزگار با تقوا وعده نجات و حل مشكلات مى‌دهد.

2ـ روح توکل

مـنـظـور از تـوكـل بـر خـدا، ايـن اسـت كـه انـسـان تـلاشـگـر كار خود را به او واگذارد و حـل مـشـكـلات خـويـش را از او بخواهد، خدائى كه از تمام نيازهاى او آگاه است ، خدائى كه نسبت به او، رحيم و مهربان است و خدایى كه قدرت به حل هر مشكلى دارد. كـسـى كـه داراى روح تـوكـل اسـت، هـرگـز يأس و نـومـيدى را به خود راه نمى‌دهد، در بـرابـر مـشكلات احساس ضعف و زبونى نمى‌كند، در برابر حوادث سخت، مقاوم است و هـمـيـن فـرهـنـگ و عـقـيده چنان قدرت روانى به او مى‌دهد كه مى‌تواند بر مشكلات پيروز شـود، و از سـوى ديگر امدادهاى غيبى كه به متوكلان نويد داده شده است به يارى او مى‌آيد و او را از شكست و ناتوانى رهایى مى‌بخشد. بديهى است توكل به اين معنى هميشه توأم با جهاد و تلاش و كوشش است، نه تنبلى و فرار از مسئوليت‌ها.»

آیه امیدبخش

براین مبنا می‌توان گفت این آیه مصداق این ضرب‌المثل معروف است که «در نومیدی بسی امید است پایان شب سیه سپید است»؛ و این امر مستلزم توکل بر خدا در عین تلاش و کوشش است. آیه‌ای که می‌تواند با رسوخ و نفوذ در یک جامعه تحول فرهنگی عظیمی ایجاد کند و یک ملت را حتی در لحظات سخت، امیدوار به آینده بهتر نگه دارد که این امیدواری کلید آغاز تحرک و پویایی است.

حجت‌الاسلام و المسلمین قرائتی نیز در تفسیر نور نکاتی را پیرامون این آیه برمی‌شمرد که به شرح ذیل است:
1ـ زن و شوهرى كه به ناچار با طلاق از هم جدا مى‌شوند، اگر تقوا را مراعات كنند، مشمول لطف ويژه خداوند مى‌شوند. «يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ»
2ـ كسانى كه با گناه زندگى خود را تأمين مى‌كنند، راه دريافت روزى‌هاى پيش بينى نشده را به روى خود مى‌بندند.
3ـ اراده خدا در چارچوب محاسبات انسان نيست.
4ـ رعايت امور معنوى، در زندگى مادّى اثرگذار است.
5ـ انسان متقى، خواست خود را در مسير خواست و اراده خدا قرار مى‌دهد و چون اراده الهى بن بست ندارد، انسان متقى نيز به بن‌بست نخواهد رسيد.
6ـ هميشه رزق زياد وابسته به كار زياد نيست.
7ـ تقوا و توكل دو اهرم براى خروج از بن بست است.
8ـ براى تأمين زندگى امروز، تقوا‌ و براى آينده، توكل لازم است.
9ـ تقوا، مقدّم بر توكل است.
10ـ بدون لطف خداوند، هيچ عامل ديگرى كارآمد و كافى نيست.
11ـ در اراده و خواست تمام افراد و حكومت‌ها، احتمال شكست و ناكارآمدى و بن بست وجود دارد. تنها امرى كه شكست در آن راه ندارد، خواست و اراده خداوند است.
12ـ دليل توكل ما، قدرت بى نهايت الهى است.
13ـ معناى توكل ما و قدرت خداوند آن نيست كه انسان به همه خواسته‌هاى خود مى‌رسد، زيرا تمام امور هستى قانونمند است و حساب و كتاب دارد.

رهبر معظم انقلاب نیز درباره این آیه در 19 بهمن 1395 فرمودند: «رزق لایُحتسب را همیشه در محاسبات‌تان به‌طور اجمال در نظر داشته باشید. درست است که محاسبات عقلانی و مادّی، تأثیرگذارند، در این شکّی نیست، و لازم‌اند -هیچ آموزشی از آموزش‌های اسلام به ما نمی‌گوید که محاسبات عقلانی نکنید، محاسبات فکری و مادّی انجام ندهید؛ نه، حتماً باید محاسبه کرد- امّا یک جایی هم باز بگذارید برای محاسباتی فراتر از مسائل مادّی؛ فراتر از آنچه به عقل انسان می‌رسد؛ این، رزق لایُحتسب است؛ این همان چیزی است که محاسبه نشده است و به ما می‌رسد؛ این در همه‌ محاسبات ما وجود دارد؛ در همه‌ کارهای جبهه‌ مؤمن، این را باید رعایت کرد و در نظر داشت و انتظارش را داشت.»

در واقع این آیه بیان می‌کند که جامعه متقی و متوکل نباید هیچ‌گاه خود را در بن‌بست ببیند و با باور به رسیدن عنایت و لطف الهی از جایی غیر قابل تصور، امید به آینده را در عین تلاش و پویایی، در خود زنده نگه دارد. به عبارتی پیام این آیه زانوی غم به بغل گرفتن و رو به ذکر و دعای صرف نیست، بلکه تلاش مضاعف با امید داشتن به حتمی بودن عنایت و کمک پروردگار است که این خود عامل رشد و پبشرفت یک جامعه است.

انتهای پیام
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
عباس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۴۰۲/۰۷/۰۸ - ۰۹:۱۶
0
0
سلام
خدا خیرتون بده.

عالی بود مطلبتون
captcha