راهکار شریعتی برای جامعه بی‌طبقه انقلابی دور از ذهن است
کد خبر: 3881597
تاریخ انتشار : ۰۷ اسفند ۱۳۹۸ - ۱۳:۰۰
محمدباقر تاج‌الدین:

راهکار شریعتی برای جامعه بی‌طبقه انقلابی دور از ذهن است

اگرچه شریعتی نقد اساسی به انحراف حکومت‌های اسلامی در طول تاریخ دارد، اما واقعیت این است که مکانیزمی که او برای برون‌رفت از این معضل ارائه می‌کند، راهکاری ساده‌انگارانه و تقلیل‌گرایانه و دور از ذهن به نظر می‌آید. راهکارش برای یک جامعه بی‌طبقه در درون نظام‌های پیچیده اقتصادی و اجتماعی جهان امروز غیرعملی و غیرممکن است.

به گزارش ایکنا، نشست «بازخوانی خوانش شریعتی از جهت‌گیری طبقاتی»، امروز، 7 اسفند، با حضور جمعی از اندیشمندان در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد.

محمدباقر تاج‌الدین، عضو هیئت علمی گروه جامعه‌شناسی دانشگاه آزاد اسلامی، در این نشست با موضوع «شریعتی و جامعه بی‌طبقه انقلابی» به ایراد سخن پرداخت و بیان کرد: مرحوم شریعتی به عنوان یکی از مهم‌ترین روشنفکران تأثیرگذار در دهه‌های 40 و 50 در ایران بودند و در عرصه روشنفکری دینی، کوشش‌های زیادی به خرج دادند. اما در مورد مباحثی که ارائه کردند، اعم از مباحث نوشتاری و گفتاری، اگرچه نقد و بررسی‌هایی صورت گرفته، واقعیت این است که امروزه با فاصله گرفتن از فوت ایشان، شاید بهتر بتوانیم در مورد دیدگاه‌های دکتر شریعتی داوری‌های دقیق‌تری داشته باشیم و این داوری‌ها در قالب نقد و واکاوی بیشتر ارائه شود.

وی تصریح کرد: یکی از دیدگاه‌های ایشان، بحث در مورد جامعه بی‌طبقه انقلابی بود و در کتاب جهت‌گیری طبقاتی در اسلام آن را می‌بینیم. البته برخی از مباحثی که ایشان در ارتباط با جهت‌گیری طبقاتی در اسلام در این کتاب آورده‌اند، در کتب دیگر نیز وجود دارد. این کتاب به صورت کتاب نوشتاری نیست، بلکه مجموعه سخنانی است که در جمع‌های خصوصی ایراد کرده‌اند، اما ایشان تلاش کرده به دنبال پی‌ریزی پایه‌های جامعه بی‌طبقه باشد و اساساً معتقد بود که در اسلام چیزی به نام طبقه و قشر به آن معنایی که در نظام‌های طبقاتی فئودالیسم و یا نظام‌های بورژوایی وجود داشته و دارد، وجود ندارد و اساسا اسلام به این بحث طبقه، قائل نیست و برابری و عدالت مهم است و انسان‌ها در نزد خداوند براساس تقوای خودشان سنجیده می‌شوند.

تاج‌الدین افزود: از نظر شریعتی، اسلام فقط در مرحله انقلابی می‌تواند پویایی داشته باشد و رو به جلو حرکت کند و خود را از گرفتار شدن در وضعیت طبقاتی مصون بدارد. اما هرگاه اسلام در هر دوره به فرهنگ و قدرت و نظام بدل شد، گویی که از حرکت و پویایی باز می‌ایستد و آن‌وقت شاهد شگل‌گیری و تاسیس جامعه طبقاتی مانند سایر جوامع هستیم و ممکن است در اثر تبدیل شدن به این وضعیت، یعنی وضعیت طبقاتی، انواع فسادها نیز ایجاد شود و به این ترتیب، تنها راه نجات این است که اسلام در حالت انقلابی باقی بماند که ماندن در حالت انقلابی به معنای شکل گرفتن یک جامعه بی‌طبقه انقلابی است و آن‌وقت اگر به شکل یک جامعه بی‌طبقه انقلابی باقی بماند، توان ایجاد برابری را نیز خواهد داشت.

این جامعه‌شناس تصریح کرد: شریعتی همه‌جا از زهد انقلابی سخن می‌گوید که معتقد است این زهد موجب حرکت و پویایی در جامعه می‌شود و بدون داشتن این زهد، جامعه به طبقاتی نابرابر تبدیل می‌شود. البته می‌گوید که منظورش از زهد، آن زهد صوفیانه‌ای نیست که مسلمانان در گوشه‌ای بنشینند، ذکر بگویند و از همه تحولات اجتماعی جهان بی‌خبر باشند و  دلخوش باشند که می‌توانند جامعه‌ای را بسازند. بلکه مراد از این زهد این است که بتوانیم با درست مصرف کردن و با گردش سرمایه به صورت صحیح و با دادن خمس و زکات و آنچه اسلام تاکید می‌کند و با جلوگیری از تکاثر، بتوان یک جامعه بی‌طبقه‌ای را ایجاد کرد و این کار هم نیازمند داشتن زهد انقلابی است.

وی افزود: شریعتی می‌گوید، نسل جوان یقه ما را گرفته است و می‌گوید توحید، شهادت، امامت و ... را قبول دارم، اما اگر جامعه‌ای را به نام حکومت دینی تشکیل دادید، چطور می‌توانید یک جامعه بی‌طبقه توحیدی را بسازید و با این سرمایه‌ها و .. چه می‌کنید؟ برای طبقه کارگر چه ارمغانی دارید؟ بسیاری از امکانات ملی را چه می‌کنید و آیا می‌توانید طبقه پایین و کارگر را از زندان طبقاتی رها کنید؟ ایشان همه این مباحث را در قالب یک دیدگاه و تئوری مارکسیستی ارائه می‌کرد و گویی که نمی‌توانست اینها را در قالب‌ها و چارچوب‌های دیگری مورد بررسی قرار دهد. اساسا اینجا معتقد بود که یگانه راه، داشتن یک جامعه بی‌طبقه است که بتوان یک جامعه پر از مساوات و عدالت را شکل داد.

این استاد دانشگاه گفت: ایشان می‌گویند متأسفانه در دوره‌های تاریخی دست به نظام‌سازی‌های بی‌حاصل زده‌ایم و به جای اینکه دست به ایدئولوژی انقلابی بزنیم، کارهای بی‌حاصل را انجام داده‌ایم در درون آن نظام‌سازی‌ها، انواع طبقات را شکل داده‌ایم که آنها موجب بروز و ظهور انواع تبعیض‌ها و بی‌عدالتی‌ها در جامعه شده است. در بخش دیگری از کتاب می‌گوید، اسلام که در آغاز، پیروانش گروهی انقلابی بودند که مردِ فکر و عمل و ... از هم تفکیک نبودند، اما بعدها که امت به اجتماع بدل شد و جامعه طبقاتی شد، طبقه‌ای به نام روحانیت رسمی شکل گرفت و این وضعیت نظام طبقاتی ایجاد کرد. از نظر او جامعه دینی باید در حالت امت بماند و نباید بدل به اجتماع شود.

تاج‌الدین گفت: شریعتی معتقد بود که یگانه راه این است که از طریق امت‌سازی و زهد انقلابی و در پیش گرفتن ایدئولوژی انقلابی بتوانیم از دست نظام‌سازی‌ها و طبقه‌سازی‌ها رها شویم و از این طریق بتوانیم، خیلی راحت یک جامعه بی‌طبقه‌ای را شکل دهیم.

وی در بخش دیگری از سخنان خود به نقد این دیدگاه‌های شریعتی پرداخت و بیان کرد: در نقد این دیدگاه می‌توان گفت که متأسفانه ایشان جامعه و پیچیدگی آن را ساده‌سازی می‌کند و گویی جوامع را در حالت بدوی خود می‌داند. حتی با اینکه جامعه غرب را دیده بود، عجیب است که، نمی‌دانست که نمی‌توان جامعه را به حالت امت نگه داشت. این‌چنین ساده‌سازی جای تعجب دارد که چطور می‌توان در درون جامعه اینطور عمل کرد و با چه مکانیزمی می‌توان جوامع را به صورت بی‌طبقه شکل داد و اساساً آن ایدئولوژی انقلابی چقدر از توان لازم را دارد که بتواند جامعه بی‌طبقه را شکل دهد؟

تاج‌الدین گفت: ایشان گویی که پیچیدگی‌های جوامع مدرن بی‌خبر بود که یا عمدا خود را به بی‌خبری می‌زد و یا واقعا بی‌اطلاع بود. جامعه مدرن هزاران بار پیچیده‌تر از جامعه سنتی است و ایشان از این مسئله غافل بوده است. گویی که بسیاری از فرایندها را در جامعه مدرن نمی‌دید و خیلی راحت فکر می‌کرد که می‌توان روال و فرایندهای جامعه سنتی را در یک جامعه مدرن پیاده‌سازی کرد. البته که نمی‌توان وضعیتی که در جوامع سنتی بوده است، طابق النعل بالنعل و عینا در جوامع مدرن پیاده‌سازی کنیم و این نیز از نکاتی است که در دیدگاه شریعتی مورد غفلت قرار گرفته است.

وی تصریح کرد: در حالی که امروزه می‌دانیم هر کسی با الفبای جامعه‌شناسی سروکار داشته باشد می‌تواند ببیند که جامعه مدرن با جامعه سنتی فاصله زیادی دارد و سازوکارهای این دو جامعه با یکدیگر یکسان نیست و نمی‌توان سازوکارهای جامعه سنتی را در جامعه صنعتی اجرا کرد. انسان‌های جوامع سنتی دارای روانشناسی و انسان‌شناسی خاص خود هستند و آن انسان‌شناسی‌ها و جامعه‌شناسی‌ها و روان‌شناسی‌ها را نمی‌توان امروزه در جهان مدرن به کار بست و دست‌کم بخش قابل توجهی از آنها در جهان مدرن قابل به‌کارگیری نیست. زیست‌جهان انسان‌های سنتی با زیست‌جهان انسان‌های مدرن متفاوت است و باید سؤال کرد که چطور می‌توان از انسان‌های مدرنی که از درون زیست‌جهان خاصی بودند و باش خود را تنظیم می‌کنند توقع داشت که بیایند و زیست‌جهان مربوط به جامعه سنتی را اجرا کنند. این مورد نیز از ساده‌سازی‌های ایشان بود که انجام می‌داد.

این جامعه‌شناس بیان کرد: نقد دیگر این است که اگرچه شریعتی نقد اساسی به انحراف حکومت‌های اسلامی در طول تاریخ دارد، اما واقعیت این است که مکانیزمی که او برای برون‌رفت از این معضل ارائه می‌کند، بسیار راهکار ساده‌انگارانه و تقلیل‌گرایانه و بسیار دور از ذهن به نظر می‌آید. راهکار ایشان برای یک جامعه بی‌طبقه در درون یک نظام‌های پیچیده اقتصادی و اجتماعی جهان امروز، غیر عملی و غیر ممکن است. چطور می‌توانیم در یک جهان مدرن به سادگی اینگونه از یک جامعه بی‌طبقه حرف بزنیم و آن را پیاده‌سازی کنیم؟

وی افزود: شریعتی گویی که به دنبال ایجاد یک جامعه خاص، در سطح کره زمین بود که گویی با تمام جوامع دیگر در کشورهای دیگر فرق جدی داشت. او متوجه نبود که در دوره‌های تاریخی کسی نمی‌تواند خودش را تافته جدا بافته بداند و به صورت خاص بخواهد دست به ایجاد و ساختاربندی یک جامعه خاص بزند که با جوامع دیگر متفاوت باشد. گرچه ایشان سعی می‌کند مقداری از دیدگاه‌های جهان مدرن را قبول کند، اما عجیب است که همه را کنار می‌گذارد و به صورت خاص می‌خواهد با خودسازی انقلابی در درون جامعه خودش، جامعه بی‌طبقه ایجاد کند که بسیار ایده‌آل‌گرایانه و خاص است و نمی‌توان از مردم جامعه خواست که به صورت خاص زندگی کنند و با زهد انقلابی به جامعه بی‌طبقه‌ای دست یابند. دیدگاه شریعتی عجولانه بود و احتمال می‌دهم اگر بیشتر عمر می‌کرد، به نقد و بررسی این دیدگاه می‌پرداخت.

انتهای پیام
captcha