مجید احسن، پژوهشگر حوزه دین و استاد مدعو گروه فلسفه دانشگاه تهران، در گفتوگو با ایکنا، در پاسخ به این پرسش که از دیدگاه فلسفی چطور میتوان حوادث و رخدادها را تحلیل کرد؟ گفت: اگر بخواهیم از منظر فلسفی به مسئله نگاه کنیم باید توجه داشته باشیم که فلسفه، مکاتب و دیدگاههای مختلفی را دربرمیگیرد و مواجهه همه فلاسفه و مکاتب فلسفی با مسئله بلاها و اتفاقات ناگوار طبیعی و غیرطبیعی که به اصطلاح به آنها شرور طبیعی و اخلاقی میگویند، یکسان نیست و مبتنی بر مبانی متفاوتی که دارند این حوادث را تحلیل میکنند.
وی افزود: بسیاری از فلاسفه اسلامی، یونانی و فلاسفه غربی پس از میلاد همچون ارسطو و ابنسینا معتقدند که این شرور و بلاها در نظام کلی خلقت، شر نیستند و ما هستیم که در نسبت با آنها، این حوادث را شر میپنداریم.
وی تصریح کرد: یعنی از دیدگاه این متفکران، شر مطلق وجود ندارد، بلکه مسئله به مواجههای که ما با آنها برقرار میکنیم برمیگردد و تغییر مواجهه ما میتواند منجر به نوع قضاوت متفاوتی بشود. برای نمونه زمین خوردن را فرض کنید که وقتی به زمین میخوریم، پایمان آسیب میبینید و ما این رخداد را بد میدانیم، اما اگر زاویه نگاه خود را تغییر دهیم، ممکن است که آنها را فرصتی برای موفقیتهای بعدی تلقی کنیم. بنابراین آن چیزی که میتوانیم به عنوان نقطه اشتراک همه فلاسفه مطرح کنیم و بخواهیم زاویه نگاه، مکتب و شخص خاصی را مدنظر قرار ندهیم، اینطور است که در مواجهه ما و نسبتی که ما با مسائل برقرار میکنیم، نحوه نگاهی که داریم مهم است و این نوع نگاه میتواند قضاوت ما را تحتالشعاع قرار دهد.
احسن افزود: از این منظر اگر کسی در مبانی نگاه خود و در چشماندازی که دارد، نگاه الهیات کلاسیک موضوعیت داشته باشد، طبیعتاً برای این شخص، یکی از منظرهایی که میتواند در تحلیل مسائل، بلاها و ابتلائات مورد توجه باشد، امتحانهای الهی است، همانطور که ممکن است کسی مسئله را از این منظر نگاه نکرده و با قطع نظر از نسبت این امور با خداوند آنها را به عنوان یک مسئله اگزیستانسی بشری تحلیل کند. البته قابل ذکر باشد که در نگاه الهیات اسلامی لزوماً این طور نیست که هر نوع اتفاق و حادثه طبیعی یا غیرطبیعی و ابتلائاتی که رخ میدهد، حتماً عذاب الهی باشد، بلکه چه بسا این امور نتیجه عملکرد انسانی و یا از لوازم لاینفک نظام طبیعت باشد. حتی در نگاه الهیاتی اسلامی، برخی از مواقع، ابتلاها خود زمینهساز رشد و تجلیگاه فضائل انسانی هستند.
این مدرس فلسفه تصریح کرد: بنابراین، نباید مسئله شرور و مشکلاتی چون کرونا و بلکه هر امری که مؤلفههای مختلف دارد را تکبعدی نگاه کرد، کما اینکه به اموری که تکساحتی هستند، نیز میتوان چشماندازهای مختلفی داشت، به طوری که هر چشماندازی در نوع و در جایگاه خودش، درست باشد و در عین حال لزوماً مانع چشماندازهای دیگر هم تلقی نشود. نکته مذکور از اشکالاتی است که بسیار مشاهده میشود.
وی با اشاره به پیامد تحلیلهای تکبعدی اظهار کرد: نوع نگاهی که متأسفانه به نحو تکبعدی در رسانههای ما و یا از سوی نهادهای دینی و مذهبی و افراد و شخصیتهای علمی و رسانهای که تریبون در اختیارشان است تزریق میشود، گرچه به خودیِ خود غلط نباشد، اما چون جامعیت تحلیل ندارد، موجب میشود که مردم و افرادی که ایده را میگیرند، دچار بدفهمی شوند و بعد که حوادثی خلافش رخ دهد، آنوقت دریایی از اشکالات و سؤالات پدید میآید. در حقیقت این اشکالات و ابهامات، ناشی از تکبعدی مطرح کردن و یا نادیده گرفتن چشم اندازهای دیگری است که در باب موضوع وجود دارد.
احسن با اشاره به اشاعه ویروس کرونا در ایران از شهر قم بیان کرد: اینکه این مسئله از قم شروع شد، شاید در یک نوع نگاه خوب هم باشد. از این جهت که فرصتی فراهم کرد برای اینکه ابعاد این مسئله بهتر واکاوی و تبیین شود. روایاتی در باب ایمن بودن مردم قم در منابع روایی ما وجود دارد از جمله اینکه فرمودهاند، اگر میخواهید در امان باشید، به قم بروید. اما توجه دارید که باید روایاتمان را در بستر جهانبینی دینی معنا کنیم. چرا که جهان بینی دینی یک شبکه معرفتی درهم تنیده است که اضلاع مختلف به همراه منابع معرفتی گوناگون دارد و فهم آن نیاز به تخصص و زحمت بسیار دارد.
وی افزود: از منظر مشهور امامیه، سه منبع عقل، قرآن و سنت قطعی، جزء منابع دینی ما هستند و اینها باید در تناسب باهم مطرح بشوند، نه تقابل باهم. یعنی نباید یکی مطرح و دیگری رد بشود. منبع عقل نیز به نظری و عملی تقسیم میشود که هر دو مقبول دین اسلام است و این اعتقاد تقریباً بین همه علمای امامیه، بجز تعداد اندکی از آنها که محل اعتنا نیست، اجماعی است که قرآن و روایات با عقل نباید تعارض داشته باشد و اینها مکمل هم هستند. در حوزه جهانبینی دینی رهیافتهای عقل نظری ملاک مستحکم ورود و فهم دین و میزان طرح یا تأویل متون دینی است کما اینکه در حوزه اخلاق و احکام، دادههای عقل عملی موضوعیت داشته و قاعده معروف «کلما حکم به العقل حکم به الشرع» به همین امر اشاره دارد.
احسن تصریح کرد: با این نوع تلقی، وقتی که به قرآن رجوع میکنیم میبینیم که ملاک برتری در امور به نژاد و شهر و جنسیت و این امور نیست بلکه ملاک در حوزه دینی به ایمان و تقوا و در دیگر حوزهها به کوشش و تلاش افراد است. بدین لحاظ چه بسا ملتی بدون اینکه هویت دینی داشته باشند صرفاً به دلیل کوشش و تلاش خود به برتری و پیشرفتهایی در حوزههای گوناگون دست یابند که دیگران و بلکه ملل متدین از آنها بیبهرهاند، چراکه از منظر الهیات اسلامی «مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد». به این لحاظ مردم قم یا هر منطقه دیگری تنها آنگاه دارای امنیت بهداشتی یا دیگر نعمات خواهند بود که در مسیر آن سعی کرده باشند.
وی افزود: با این نگاه و مبتنی بر شبکه معرفت دینی عقلانی و منسجمی که از مسیر درست به دست آمده، اگر به سراغ تحلیل روایاتی برویم که قم را شهر امن معرفی کرده و مردم را در هنگامه بلاها به رجوع به قم فراخواندهاند، خواهیم دید که آن کسانی که این روایات را تاکنون به مثابه چک سفید امضا به قم و اهل آن در بستری عام تفسیر نمودهاند، به خطا رفتهاند؛ زیرا مطابق تحلیلی که از نوع نگاه الهیات اسلامی بیان کردم باید این روایات را به اصطلاح منطقیون قضایای خارجیه و به زبان فلاسفه قضایای «بشرط شیء» و به بیان امروزیها «تاریخمند» هستند؛ یعنی عنصر زمان و مکان و دیگر شرایط حکم را مقید میکنند. فرض کنید وقتی که الآن میگویند در قم ویروس کرونا وجود دارد، به قم سفر نکنید، در اینجا مسئله تاریخمند بودن مطرح میشود. یعنی امر به عدم سفر به شهر قم در حال حاضر و به دلیل وجود این مشکل است و دلیلی ندارد که در سالهای آینده نیز این ممنوعیت موضوعیت داشته باشد.
این مدرس فلسفه بیان کرد: یعنی بر فرض صحت سندی این روایات، دلالتشان موکول به موقعیت خاص قم در هنگامه صدور این روایات بوده است و یا پیش بینی امنیت بشرط اقدام و تلاش مردم بوده است و یا اینکه اساساً مقصود امکان بهتر امنیت ایمانی برای افراد به دلیل ماهیت مذهبی این شهر باشد که البته این امر نیز محصول تلاش ایشان است. بنابراین لازم است نوع برداشت خود از منابع دینی را اصلاح کنیم. بد مطرح کردن این مسائل موجب میشود که اشکالات مختلفی در ذهن مردم به وجود آید و باید تلاش کنیم که معرفت دینی خود را در بستر شبکه درست القای معرفت دینی که عقل، قرآن و سنت قطعی است مطرح کنیم.
وی افزود: بحث من بیان اقتضائات متون دینی و الهیات اسلامی به آنگونهای است که قابل دفاع و معقول است و چه بسا با دلالتهای پیدا و پنهان گفتار و کردار برخی از منتسبان به نهاد دین اعم از عوام و خواص ناسازگار باشد.
احسن در پاسخ به این پرسش که در چنین رخدادهایی از دین باید چه توقعی داشت و نسبت علم و دین در این میانه چگونه باید تحلیل شود؟ گفت: به لحاظ متافیزیکی و مابعدالطبیعی که مقصود من در اینجا ماوراء طبیعت است، نه آن معنایی که ابنسینا در کتاب شفا مطرح کرده است، دیدگاه یگانهای در باب نسبت طبیعت و ماوراءطبیعت وجود ندارد. این تفاوت دیدگاه به تفاوت در تبیین نسبت علم و دین و نیز مسائلی چون جایگاه معجزه میگردد. از منظر متکلمان اشعری اساساً چیزی به نام علل طبیعی در کار نیست و همه امور فعل الهیاند، پس توجه به فرآیندهای طبیعی و دادههای علمی موضوعیت نداشته و آنچه نقطه کانونی نجات انسان و پیشبرد امور اوست، توجه به درگاه باری تعالی است و لذا علم شأنیت این را ندارد که در تعارض با آموزههای دینی قرار گیرد.
این استاد دانشگاه گفت: در مقابل گروهی خصوصاً تجربیمسلکان عالم اسلام که متأثر از جریان غربی همین رویکرد بودند، معتقد به انحصار همه فرآیندهای تأثیرگذار در امور طبیعی بوده و مثلاً هرگونه شفا و معجزه را به آنها فرومیکاستند. این هر دو نگاه فیزیک و متافیزیک را در عرض و تقابل با هم دیده و مجبور به انتخاب یکی شدهاند. نگاه سوم که در منظومه فکری فلاسفه اسلامی و برخی دیگر مطرح است طبیعت و ماورای طبیعت را به نحو توأمان و در طول هم پذیرفته است. در این نگاه همه علل و عوامل طبیعی و فراطبیعی در کار هستند تا اتفاقی رخ میدهد و البته که معجزه، شفا و حوادثی که به ظاهر ماوراءطبیعی محسوب میشوند، را نیز نه در تعارض با قوانین علمی بلکه حاکم بر آنها بر میشمرد، به طوری که رخداد این امور هیچگاه قوانین طبیعی را نقض نمیکنند، اگرچه فرآیندی متفاوت را طی میکنند. مراجعه به آثار فلاسفهای چون ابنسینا، میرداماد، ملاصدرا و علامه طباطبایی که در این باب قلمفرسایی بسیار کردهاند، میتواند مفید و راهگشا باشد.
وی افزود: قوانین طبیعی سر جای خود هستند، اما در عین حال، امور معنوی و بلکه ماورایی نیز میتوانند در اتفاقات مؤثر باشند و این مسئله با علم امروز نیز سازگار است. مثلاً در روانشناسیِ امروز، بحثی را تحت عنوان دارونمایی دارند که برای برخی از افرادی که بیماریهای صعب العلاج دارند یا درمانشان پیچیده شده است، شرایطی را فراهم میکنند که به آنها القا کنند، داروی خاصی به آنها داده میشود، در حالیکه داروی خاصی در کار نیست و گاهی این دارو یک لیوان آب خالی است، اما این مسئله روی ابعاد روحی شخص در مواجهه با بیماری تأثیر میگذارد و یا اینکه در تحقیقات برخی از اندیشمندان پراگماتیست سخن از تأثیر امور الهیاتی بر حالات بیماران میشود.
این مدرس فلسفه تصریح کرد: بنابراین اصل چنین مسئلهای قابل انکار نیست و همانطور که گفتم حتی به لحاظ علمی شواهدی می توان یافت. البته نه به این معنا که همه امور خارق العاده که در الهیات دینی از آنها سخن رفته از سنخ امور عادی و تلقینات روحیاند، بلکه صرفاً به عنوان شاهدی بر تاثیر ابعاد روحانی و معنوی بر بدن و امور جسمانی.
وی در پاسخ به رفتار برخی افراد که در فضای مجازی نمایش داده شده به طوری که در مخالفت با رعایت بهداشت در حرمهای مقدس، این مکانها را شفاخانه نامیدند، بیان کرد: در اینکه نیت این افراد چیست، قضاوتی ندارم و چه بسا نیتهای مقدس اما نادرستی در پس آنها باشد، اما همانگونه که بیان کردم ممکن است تلقینات روحی و اعتقاد قلبی این افراد موجب تقویت ایمنی بدن آنها شده و از روی جهل این امر را به امور ماورایی و تأثیرات غیبی نسبت داده و عمل و نگاه خود را به سطح توصیه عمومی بیاورند. علاوه بر اینکه اساساً اعتقاد به توانایی و تأثیر امور ماورایی و غیبی از جمله قدرت مثلاً اولیای الهی در شفای یک مریض امری است و اینکه این امر یک قاعده عام و فراگیر است، امری دیگر و قول به مسئله اول هیچ تلازمی با پذیرش امر دوم ندارد و قواعد طبیعی، روندهای عام در رخداد حوادث هستند و آن موارد صرفاً خاص و موردی.
احسن بیان کرد: برای نمونه، اگر یکبار آتش حضرت ابراهیم(ع) را نسوزاند و گلخن برای او گلشن شد، اما خب همین آتش، خانه حضرت زهرا(س) و خیمههای امام حسین(ع) را نیز سوزاند، بنابراین مورد ابراهیم یک استثنایی بوده که البته ناقض قواعد طبیعی نیز نبوده. نمیدانم کسی که در مقابل توصیههای پزشکی و علمی مقاومت کرده و آنها را منافی عقاید دینی خود در حوزه ایمانی بر میشمرند چگونه بارها مریض شدن ائمه اطهار(ع) و حتی گاهی رجوع ایشان به پزشکان غیر مسلمان را تحلیل میکنند.
این مدرس فلسفه تصریح کرد: بنابراین میتوان این طور نتیجه گرفت که هر دیدگاهی که بخواهد با احاله محض به امور معنوی و ماورایی ما را از طبیعت و قواعد زندگی دنیوی غافل کند نادرست بوده و به بیان نیچه، سخنی است که بوی وعظ واعظان مرگ را میدهد. این نکته بر مبنای مبانی فلسفه صدرایی همچون اصالت وجود که دوگانههای دنیا و آخرت، ظاهر و باطن، نفس و بدن و ... را رفع کرده و چه بسا بتواند با تأمل و خوانشی نو و عمیقتر، در مسیر سازگاری الهیات و علم مدرن نقش ویژه ایفا کند تأکید بیشتری مییابد. آیا نظریه حدوث جسمانی انسان او نمیتواند به معنای درهم تنیدگی سلامت روحی و جسمی باشد به طوری که تیمارگری بدن که با رجوع به طبیب رخ میدهد ضرورتی باشد که روحانیت وجود انسان تا حد زیادی در گرو آن است.
انتهای پیام