به گزارش ایکنا، سهیل محمودی، شاعر و پژوهشگر ادب پارسی، در هشتمین برنامه رمضانی «سوره تماشا» گفت:
موجیم و وصل ما، از خود بریدن است
ساحل بهانهای است، رفتن رسیدن است
یکی از دغدغههای شعر از همان روزی که شعر در هر زبانی شکل گرفته این است که انسان جستجوگر خود است و در پی آن است تا بداند آغاز و انجامش به کجا ختم میشود.
ز کجا آمدهام آمدنم بهر چه بود
به کجا میروم آخر ننمایی وطنم
و این موضوع دغدغه همیشگی شعر بوده و شاعران روزگار ما نیز بدان پرداختهاند. زنده یاد قیصر امینپور میگوید:
***
در آغاز آینه بودیم و باز
بیابیم پایانی از آینه
این نگاه در حقیقت همان نگاهی است که در آیه 156 سوره بقره الَّذِینَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِیبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ به آن اشاره شده است. این آیه فقط برای ایام مصیبت نیست و یک نگرش هستی شناختی است، که از کجا آمدهایم و به کجا باز میگردیم و مولانا هم در شعر بشنو از نی هم دنبال همین امر است و به همین جهت میگوید:
من به هر جمعیتی نالان شدم
جفت بدحالان و خوشحالان شدم
قیصر امینپور، شعری دارد که بیان آن عاشقانه است. اما همین نگاه ازلی و ابدی همچون آیه 172 سوره اعراف «و أَلَسْتُ بِرَبِّکُمْ ۖ قَالُوا بَلَىٰ» در آن هویداست. این شعر مثل یک نیایش عاشقانه است.
من از عهد آدم، تو را دوست دارم
از آغاز عالم، تو را دوست دارم
چه شبها من و آسمان تا دم صبح
سرودیم نمنم، تو را دوست دارم
نه خطی، نه خالی! نه خواب و خیالی
من ای حس مبهم، تو را دوست دارم
سلامی صمیمیتر از غم ندیدم
به اندازهی غم تو را دوست دارم
بیا تا صدا از دل سنگ خیزد
بگوییم با هم: تو را دوست دارم
جهان یک دهان شد همآواز با ما
تو را دوست دارم، تو را دوست دارم
روح قیصر امینپور، شاعر بلند آوازه عصر ما با نیکان و پاکان محشور باد.
یا علی مدد