به گزارش ایکنا، ساعد باقری، شاعر و پژوهشگر ادبی، در بخش سیزدهم «ملکوت آرامش» با اشاره به وجود ایهام در شعر خواجه شیراز حافظ، میگوید: ایهام در شعر حافظ صرفاً تکنیک و صنعت نیست، بلکه به این سبب به او لسان الغیب میگوییم که پردهای از راز معمولاً به شیوههای گوناگون بر ابیاتش افکنده شده است. برای نمونه:
قومی به جد و جهد گرفتند وصل یار
قومی دگر حواله به تقدیر میکنند
یعنی حافظ دو گروه را معرفی کرده که یک عده تلقیشان این است که با جد و جهد میتوانند به وصل یار برسند و قومی دیگر هم میگویند باید خدا بخواهد. در واقع با یک تغییر تأکید یا به قول امروزیها آکسان منظور خواجه کاملاً آشکار میشود. این مورد در متون کهن فراوان است و همان خواجهای که میگوید: «راهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش» با این نگاه که کار به عنایت است، نباید محملی برای تنبلی باشد که پیران روشنضمیر اجازه ندادهاند.
از حدیقةالحقیقه سنایی بشنوید که میتوان آن را سرآغاز منظومههای عرفانی و اخلاقی به شمار آورد. او میگوید»
گفت روزی مرید با پیری
که در این راه چیست تدبیری
کار این راه با مجاهده نیست
در رهِ جهد خود مشاهده نیست
کار توفیق دارد اندر راه
نرسد کس به جهد سوی اله
پیر گفتا: مجاهدت کردی
تا بدانستهای که نامردی
جهد بر توست و بر خدا توفیق
زانکه توفیق و جهد هست رفیق
کار کن کار، بگذر از گفتار
کندرین راه کار دارد کار
علم با کار سودمند بود
علم بیکار پایبند بود
نظامی هم داستانی را در مخزنالاسرار نقل میکند که متضمن همین معنی است.
مسجدیی بسته آفات شد
معتکف کوی خرابات شد
می به دهن برد و چو میگریست
کای من بیچاره مرا چاره چیست
مرغ هوا در دلم آرام کرد
دانه تسبیح مرا دام کرد
طالع بد بود و بد اختر شدم
نامزد کوی قلندر شدم
تنگ جهان بر من مهجور باد
گرد من از دامن من دور باد
گر نه قضا بود من و لات کی
مسجدی و کوی خرابات کی
همت از آنجا که نظر کرده بود
گفت جوابی که در آن پرده بود
کاین روش از راه قضا دور دار
چون تو قضا را بجوی صد هزار
بر در عذر آی و گنه را بشوی
آنگه ازین شیوه حدیثی بگوی
چون تو روی عذر پذیرت برند
ورنه خود آیند و اسیرت برند
سبزه چریدن ز سر خاک بس
نیشکر سبز تو افلاک بس
انتهای پیام