نزدیک به هزار و چهارصد سال از شامگاه نوزدهم ماه رمضانی که فرق مظهر عدالت و دین، امیرالمؤمنین علی(ع) با ضربت شمشیر ابنملجم مرادی شکافته شد، میگذرد تا این داغ برای سالها و قرنهای متمادی دل شیعیان و مریدان وصی پیامبر(ص) را بسوزاند.
بررسی تاریخ و وقایع صدر اسلام به ویژه دوران اندوهناک پس از رحلت رسول گرامی اسلام(ص) نشان میدهد که مسلمین به سرعت درگیر انحرافات و اختلافات شده و اغلب در مسیری جز حق و عدالت قدم نهادند، اما راه روشن بود و شاید برخی دوست نداشتند در مسیر آن گام بردارند.
پیامبر اکرم(ص) در حدیث ثقلین که حدیثی متواتر بوده و تمامی مسلمین جهان اعم از شیعه و سنی بر صحت آن تأکید دارند، فرمودند: «انِّی تَارِكٌ فِیكُمُ الثَّقَلَیْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا كِتَابَاللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی وَ إِنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّى یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ؛ میان شما دو چیز سنگین و گرانبها مىگذارم، اگر بدان چنگ زنید، هرگز پس از من گمراه نشوید. قرآن و عترت من اهل بیتم(ع) و این دو از هم جدا نشوند تا در کنار حوض بر من درآیند»، راه را برای همه مشخص کرد و قرآن و اهل بیت(ع) خود را همسنگ یکدیگر و تنها راه نجات مسلمین از تفرقه و اختلاف عنوان کرد.
پیامبر(ص) حتی به این بیان نورانی نیز بسنده نکرد و در روزهای پایان عمر گرامی خود با ذکر حدیثی نورانی دیگر در غدیر خم، راه را برای همیشه تاریخ پیش روی مسلمانان نهاد و علی بن ابیطالب(ع) را وصی و جانشین بعد از خود معرفی کرد، ولی با تمامی این تفاسیر، باز هم مسلمانان منحرف شده و راه خود را گم کردند. طبق بیان شریف پیامبر اکرم(ص)، قرآن و اهل بیت(ع) در کنار یکدیگر و همسنگ یکدیگر هستند و تک تک معصومان(ع) در دوران امامت و زعامت خود قرآن ناطق و مفسر حقیقی آیات الهی قرآن کریم بودند، اما چه شد که مسلمانان راه گم کرده و وجود مبارک امیرالمؤمنین علی(ع) که جانشین بر حق پیامبر(ص) و قرآن ناطق زمان خود بود را درک نکردند.
بررسی حوادث سالهای پس از حیات پیامبر(ص) تا دوران خلافت امیرالمؤمنین(ع) که نزدیک به بیست و پنج سال به طول انجامید، بیانگر انحرافی عمیق در دل جامعه مسلمین است که چهره خود را در سه شعبه خطرناک ناکثین، قاسطین و مارقین طی دوران خلافت امیرالمؤمنین(ع) علی(ع) نشان داد.
یکی از این سه شعبه انحرافی که خون به جگر مولا علی(ع) کرد و هرچه علی(ع) کرد تا دوباره به آغوش اسلام راستین بازگردند، نشد، مارقین یا خوارج بودند. اینها کسانی بودند که در دل جنگ صفین ابتدا علی(ع) را مجبور به پذیرش حکمیت کردند و سپس، از کار خود توبه کرده و پشیمان شدند و خواستار جنگ دوباره امیرالمؤمنین(ع) با معاویه و یارانش شدند، اما علی(ع) که حکمیت را به زور ایشان پذیرفته بود، به عهد خود تا اعلام نتیجه حکمیت پایبند ماند.
خوارج کسانی بودند که پس از توبه از پذیرش حکمیت از سپاه امام علی(ع) جدا شدند و و با شعار «لا حکم الا لله» به عبادت و ریاضتی سخت پرداختند به طوری که اغلب آنها حافظ قرآن بودند و نماز شب میخواندند و پیشانی ایشان پینهبسته بود. اینها کار را به جایی رساندند که علی(ع) که در راه نبرد دوباره با معاویه بود، راه کج کرده و در نهروان با آنها پیکار کرد تا ریشه این خشک مغزها و مقدسمآبان را برکند.
یکی از این خوارج خشک مغز و مقدسچهره، عبدالرحمن ابنملجم مرادی بود که از جنگ نهروان جان به در برده بود و به همراه دو تن از همفکرانش در کنار خانه خدا عهد بسته بود که امیرالمؤمنین(ع) را در شب نوزدهم ماه مبارک رمضان ترور کند. این ملعون چنان چهرهای از دیانت خود نشان میداد که هرکه او را میدید، گویی از مقربان درگاه الهی است.
ابنملجم حافظ کل قرآن بود و نماز شبش ترک نمیشد. حال چه شد که او فرق عدالت را شکافت؟ و شمشیر بر فرق قرآن ناطق زد؟ جای بسی بررسی و موشکافی دارد. نگاهی به احوال این ملعون و همفکران او نشان میدهد که اینان هیچ بویی از مغز دین نبرده بودند و از اسلام ناب و حقیقی تنها به نشخوار کلمات عربی آن بسنده میکردند.
حافظ قرآنی که تنها آیات را حفظ کند و معنا و مفهوم نشانههای الهی را درک نکند و نداند که قرآن ناطق همان معصوم زمان اوست که پیامبر اسلام(ص) نیز او را در حدیثها مختلف و متواتری همچون ثقلین برای همگان مشخص و معین کرده است، تنها لغات قرآن را حفظ کرده که این امر برای هدایت و دوری از گمراهی اصلا کافی نیست. وجود مبارک امیرالمؤمنین(ع) قرآن ناطقی بود که درک و فهم سیما و سیره او در کنار درک حقیقت قرآن تنها راه نجات بود که امثال خشک مغزهایی همچون ابنملجم مرادی و یارانش آن را درک نکردند.
البته علتیابی این موضوع که چرا چنین افرادی با چنین تفکراتی در جامعه اسلامی بروز و ظهور کردند و سد بزرگی بر سر راه اسلام ناب منجمدی شدند، باید در دوران پس از حیات پیامبر(ص) و سه خلیفه اول بررسی شود که چگونه شد که اسلام راستین محمد(ص) تنها با گذشت بیست و پنج سال از رحلت او به انحراف و کجروی کشیده شد.
مجتبی افشار
انتهای پیام