به گزارش ایکنا، سهیل محمودی، شاعر و پژوهشگر ادب پارسی در بیست و نهمین برنامه رمضانی «سوره تماشا» گفت:
سلام و بسیار سلام درود و فراوان درود
شعر فارسی ریشههای محکم و بنیانهای استوار فرهنگ ماست یعنی به یک معنا، ادبیات و شعرمان نماد و نشانه فرهنگ ما بوده است.
اگر بخواهیم بخشی از زوایای تاریخمان را بسنجیم، باید به سراغ شعر برویم. بخش مهم شعرمان که تاریخ معرفتی ما را نشان میدهد، رویکردهای معرفتی و عرفانی در شعر است. نوعی الهیات خاص که ما در شعر عرفا و متصوفان میبینیم، بسیار با اهمیت هستند. زیباییشناسی الهیاتی شعر شاعرانی مثل سنایی، عطار، مولوی و تا همین روزگار خودمان مثل شهریار بسیار با اهمیت است. یعنی بنیانهایی که مبانی اندیشهای و نظام فکری در شعر فارسی خود را نشان داده، عرضه کرده و تا به امروز رسیده است.
شد مبدل آب این جو چند بار
عکس ماه و عکس اختر بر قرار (مثنوی مولانا)
این هویت، هویت الهیاتی و نوع نگاه هستیشناسی شعر بسیار عمیق است و اینگونه نیست که در سطح بگذرد. بلکه مبناست و یک نظام اندیشهای را سامان داده است و کسی که به این ادبیات، سنت شعر و فن شعر تکیه میکند، طبعاً از این عوالم و فضا برخوردار میشود.
یک شاعر بزرگ غزلسرا در روزگار ما که تحت تأثیر شخصیتهای شهریار و نیما بوده، این دو را با هم جمع کرده بود، استاد هوشنگ ابتهاج، «ه . الف. سایه» است. استاد ابتهاج به این تکیهگاه و پشتوانه شعر فارسی تکیه کرده و شعرش سرشار از لحظات معرفتی است.
چندین نسل به شعر استاد ابتهاج توجه داشتهاند؛ یک نسل توجهاتی سیاسی اجتماعی داشتهاند، یک نسل توجه ذوقی ادبی و نسل ما به دلیل همین غنا توجه معرفتی به آن داشته است. مثلاً در شعر استاد ابتهاج نکتههای مرگآگاهانه وجود دارد مثل:
ندانمت که چو این ماجرا تمام کنی
ازین سرای کهن راهیِ کجام کنی!
زمانه کرد و نشد، دستِ جور رنجه مدار
به صد جفا نتوانی که بیوفام کنی
استاد کسی است که یک نگاه «سیزیف»وار به هستی انسان دارد که همین نگاه سیزیفوار را در متون دینی دیدهایم؛ مثلاً خداوند در آیه چهارم سوره بلد میفرماید: «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِي كَبَدٍ؛ براستى كه انسان را در رنج آفريدهايم» بعد سایه در شعرش میگوید:
ای کوه تو فریاد من امروز شنیدی
دردی است در این سینه که همزاد جهان است
یا غزل معروفش:
امروز نه آغاز و نه پایان جهان است
ای بس غم و شادی که پس پرده نهان است
و در نهایت یک غزل از استاد ابتهاج که راز و نیاز و نیایش اوست با دانایی مطلق، با هستی محض، با شعور جاری در لحظه لحظه و آنات هستی، با کمال مطلق:
خداوندا دلی دریا به من ده
در او عشقی نهنگآسا به من ده
حریفان را بس آمد قطرهای چند
بگردان جام و آن دریا به من ده
ز مجنونان دشت آشنایی
منم امروز، آن لیلا به من ده
تن آسایان بلایش بر نتابند
بلی من گفتم، آن بالا به من ده
البته این بیت را چون اشاره است به «أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قَالُوا بَلَى» (آیه 172 سوره اعراف)، میتوانیم آن را اینگونه هم بخوانیم:
تن آسایان بلایش برنتابند
بلا من گفتم، آن بالا به من ده
غم دنیا چه سنجد با دل من
از آن غم های بیدنیا به من ده
به جان سایه و دیدار خورشید
که صبری در شب یلدا به من ده
عمر شاعر بزرگ هم روزگار ما استاد هوشنگ ابتهاج افزون باد.
انتهای پیام