به گزارش ایکنا، سهیل محمودی، شاعر و پژوهشگر ادب پارسی در سیامین برنامه رمضانی «سوره تماشا» گفت:
آمد اما در نگاهش آن نوازشها نبود
چشم خواب آلودهاش را مستی رویا نبود
چه قدر این غزل را شنیدهایم؛ گاهی با دکلمه و گاهی با صدای خواننده به خصوص با صدای استاد بنان و پیانوی استاد زنده یاد جواد معروفی که در مایه بیات اصفهانی خواندهاند و این شعر بسیار معروف است.
در شبکههای اجتماعی مورد این شعر کلی داستان دروغ گفتهاند که مردم هم زیاد شنیدهاند. در این داستانها سخن از عاشقی استاد ابوالحسن ورزی، شاعر این غزل بوده که همه آنها دروغ است. یکی از توفیقات زندگی من این بوده که از دوران جوانی به خانه استاد ورزی راه پیدا کردهام و ایشان و همسر مهربانشان زنده یاد فرحدخت رکنی ما را پذیرفتند و چون فرزندانشان ایران نبودند ما مانند فرزندشان بودیم.
آقای ورزی و همسرشان از افرادی بودند که عشق حضرت امیر(ع) را داشتند؛ آن قطعه معروف استاد ورزی هست که میگوید:
لبیک خویش را زِ زبان خدا شنید
هر عاشقی که با دل و جان گفت یا علی
روزی اگر ولای تو گردد بلای جان
من میخرم به قیمت جان این بلا علی
نشان از همین ارادت دارد. استاد ورزی عاشق شخصیت حضرت امیر(ع) بود. مجموعهای از شعرهای مذهبی ایشان را هم همسرشان بعد از فوت ایشان منتشر کرد.
یک مثنوی از استاد ورزی در آنات و دقایق طبیعت با یک نگاه الهی و توحیدی سروده شده است با عنوان سرود آفرینش. استاد چون ادبیات فرانسه را میشناخته تحت تأثیر رومانتیستهای فرانسه است به خصوص در چهارپارهها این فضای رومانتیک را جاری کرده اما نگاه معرفتی، الهی و توحیدی در کار است.
در محتوای این شعر مفاهیمی که عرفا و پیشینیان ما به آن توجه میکردند نیز مشخص است. پیشینیان ما در شعر به این آیات توجه میکردند: «يُسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ؛ هر چه در آسمانها و هر چه در زمين است خدا را تسبيح مىگويند»(آیه اول سوره تغابن). یا آیه 191 سوره آل عمران که میفرماید: «الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِيَامًا وَقُعُودًا وَعَلَى جُنُوبِهِمْ وَيَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذَا بَاطِلًا سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ؛ آنان که همواره خدا را ایستاده و نشسته و به پهلو آرمیده یاد میکنند، و پیوسته در آفرینش آسمانها و زمین میاندیشند، [و از عمق قلب همراه با زبان می گویند:] پروردگارا! این [جهان با عظمت] را بیهوده نیافریدی، تو از هر عیب و نقصی منزه و پاکی؛ پس ما را از عذاب آتش نگاهدار».
عرفای ما این توجهات را داشتند وقتی میگویند:
جمله ی ذرات عالم در نهــان / با تو میگویند روزان و شبــان
ما سمیعیم و بصیریم و خوشیم / با شمـــا نامحـرمان ما ناخوشیـم
چون شما سوی جمادی میشوید / محرم جان جمادان کی شوید؟(مولانا، مثنوی)
در بطن شعر استاد ورزی با عنوان سرورد آفرینش نیز یک نوع وحدت وجود نهفته است و اینکه همه هستی روی به هستی آفرین دارد:
در این شعر آمده است:
بزم هستی را یکی دستان سراست
کز نوایش آفرینش پر صداست
چنگ ناپیدا و چنگی پرده پوش
لیک بانک دلکشش آید به گوش
هستی ما هم نوا با ساز اوست
رقص هر جنبنده با آواز اوست
گرچه در گیتی هزاران ساز هست
در دل هر ساز صد آواز هست
زندگانی را هوایی دیگر است
نای هستی را نوایی دیگر است
هر که پوشد رخت هستی را به تن
نغمهای خواند نه با لب نه دهن
چون دهد صهبای هستی مستیاش
نغمه گردد تار و پود هستیاش
بی نوای چنگ یک جنبنده نیست
هر که بیآهنگ باشد زنده نیست
گرچه رنگارنگ باشد سازها
نیست جز یک نغمه در آوازها
گر چه بسیار است بانگ زیر و بم
یک نواگردد چو آمیزد به هم
گوش هر کس جز به ساز خویش نیست
لیک هستی را سرودی بیش نیست
زین پریشان نغمهها بیچون و چنگ
یک سرود جاودان گردد بلند
این سرود از چنگی دستان سراست
آنکه از نایش جهانی پر نواست
منعکس گردیده این آهنگها
از نوای نای او در چنگها
انتهای پیام