ماجرای غمانگیز قتل «رومینا»، دختر 14 ساله گیلانی به دست پدرش، این روزها وجدان جمعی جامعه را جریحهدار کرده است و کارشناسان سعی کردهاند از زوایای گوناگون بر آن نظر بیفکنند. رئیس قوه قضائیه نیز در روزهای اخیر از کارشناسان خواسته است که به تحلیل اجتماعی این پدیده بپردازند. رومینا تنها قربانی خشونت خانوادگی و قتلهای ناموسی نبوده و موارد مشابه آن نیز در سالها و حتی روزهای اخیر در برخی روستاهای کشور دیده شده است. در راستای تحلیل چندبعدی این پدیده، با سیدجواد میری، جامعهشناس دین و عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، به گفتوگو نشستیم که حاصل آن از نظر میگذرد:
ایکنا ــ به نظر شما هر بخش از جامعه در بروز فاجعهای مثل قتل رومینا چه میزان سهم و نقش دارد؟
پیش از اینکه بتوانم به پرسش شما پاسخ دهم اجازه دهید یک نکته مقدماتی بیان کنم. نخست اینکه وجدان جمعی مردم ایران فارغ از اینکه چه کسی مقصر است، جریحهدار شده است. همه ناراحتاند و دوست دارند از منظر خود درباره آن صحبت کنند. یک عده به اسم دفاع از کودکان ورود میکنند، عدهای که مخالف اعدام هستند، ورود میکنند، عدهای که مدافع حقوق زنان هستند ورود میکنند و ... یعنی گروههای مختلف به شکلهای گوناگون وارد بحث شدهاند و فضایی ملتهب به وجود آوردهاند. در چنین فضای ملتهبی که ارائه تحلیل دشوار است، باید بدون اتهام زنی به هم، نظرات یکدیگر را بشنویم و درباره آن بحث کنیم.
طبق بررسیام، در این نمونه یک مثلث وجود دارد که یک ضلع آن، پدر و خانواده رومینا قرار دارد. در یک ضلع، خود رومینا و در ضلع دیگر، بهمن خاوری(خواستگار رومینا) وجود دارد. هر سه ضلع این مثلث، برای مدیریت موضوع پیشآمده، آموزش کافی ندیده بودند. یعنی فقدان آموزش از سوی آموزش و پرورش، خلأ نهادهای مردمی و یاریگر و حاشیهانگاری روستا، از عواملی بوده که این سه ضلع مثلث را به اشتباه واداشته است.
از بهمن خاوری شروع کنیم؛ بحثهایی در مورد سن او وجود دارد. خاوری را خودش را متولد 70 معرفی کرده است، یعنی اکنون 29 سال سن دارد. برخی از مسئولین نیز سن او را 35 اعلام کردهاند. به هر حال ما با یک شخص حدود 30 و حداکثر 35 سال مواجهیم. در حالی که رومینا 13 سال سن داشته و بنا بر صحبتهای موجود، از 9 سالگی با بهمن خاوری در ارتباط بوده است. خاوری در آن زمان که ارتباط خود را با رومینا آغاز کرده، حداقل 25 سال سن داشته است. شما با هر استانداردی که بخواهید لحاظ کنید، این اقدام ذیل پدوفیلی(کودکآزاری) تعریف میشود. من این رابطه را بر اساس معیارهای دنیای مدرن، اروپا، آمریکا و ایران خودمان، رابطه پدوفیلی میدانم. بعضی میگویند با معیارهای روستا، این اقدام، پدوفیلی نبوده و ازدواج در سنین پایین مرسوم است. قبول؛ بیایید فرض کنیم که در این روستا، ازدواج در سنین پایین عادی بوده است اما ازدواج، به خصوص در فضای روستا، آداب مخصوص به خود را دارد. حتماً باید با پادرمیانی بزرگترها، خواستگاری به طور کاملاً محترمانه از خانواده دختر انجام شود و بعد، ازدواج محقق شود.
اگر به این رابطهای که از نظر من، پدوفیلی است، از منظر روانشناسی عشق نگاه کنیم با دو فرد(یعنی رومینا و خاوری) مواجهیم که دچار آسیب اجتماعی شدهاند. یعنی شخصی با 25 – 30 سال سن، به دختری دبستانی ابراز علاقه کرده که این آسیب اجتماعی است، دختر نیز احتمالاً به دلیل خلأهایی که حس میکرده، ارتباط خود را با او آغاز کرده که این هم آسیب اجتماعی است. این موضوع نشان میدهد که هر دوی آنها، برای مدیریت مسائل عاطفی خود، آموزش مناسب ندیدهاند. فقدان آموزش کافی در این موضوع، به خوبی خود را نشان میدهد.
خانواده رومینا نیز ضلع دیگر ماجراست که آنها هم برای مواجهه با چنین پدیدهای آموزش ندیده بودند. آموزش و پرورش و نهادهایی مثل سازمانهای مردمنهاد در زمینه آموزش، کوتاهی کردهاند. البته سازمانهای مردمنهاد با فشارهایی مواجهاند، در دهه اخیر کمکهای دولتی به آنها بسیار کم شده است و اساساً اهمیت سیاستگذاری اجتماعی درباره سمنها چندان جدی گرفته نمیشود، دوم تشکل از هر نوعش به مثابه امر مذموم تلقی میشود، مگر اینکه در ذیل نهادهای متصل به حاکمیت باشد. اگر جز این باشد، یک تشکل اجتماعی امکان بروز و ظهور نمییابد و حتی نسبت به مفهوم تشکل، گارد گرفته میشود.
ایکنا ــ حاشیهانگاری روستا در سیاستگذاریهای اجتماعی چه نقشی در بروز چنین فجایعی دارد؟
سانترالیزم و مرکزگرایی، بسیار تشدید شده است و شهرها و روستاهای کوچک، گویی فراموش شدهاند. به جای اینکه منابع اقتصادی و فرهنگی در شهرها و روستاهای کوچک هزینه شود، همه منابع و فرصتها به شهرهای بزرگ به خصوص تهران اختصاص مییابد. این امر باعث میشود که ساکنان روستاها انگیزه مهاجرت به کلانشهرها و تهران پیدا کنند اما چون نمیتوانند در شهر ساکن شوند، به حاشیه شهر پناه میبرند که همین مسئله، آسیبهای حاشیهنشینی را به دنبال دارد. عدهای از روستانشینان نیز که با وجود کمبود امکانات و منابع، در محل سکونت خود باقی میمانند، بیش از پیش شاهد آسیبهای اجتماعی هستند.
متأسفانه امروز روستا را فراموش کردهایم و حتی مفهوم روستا را به خوبی درک نکردهایم. فکر میکنیم روستا در حاشیه شهر و جایی است که امکانات کمتری دارد. این نگاه حاشیهای به روستا، بر تخصیص منابع و سیاستگذاریهای اقتصادی و آموزشی نیز تأثیر میگذارد. در حالی که در بسیاری از کشورهای توسعهیافته، روستا یعنی جایی که امکانات بیشتری دارد و محل تولید است. رابطه شهر و روستا، رابطه مرکز – حاشیه نیست. وقتی به روستا به دید حاشیه نگاه کنیم، آسیب اجتماعی در آن، زیاد میشود.
ما در جامعهای زندگی میکنیم که از مواهب مدرنیزم چندان بهرهای نبرده اما از مضار و وجوه منفی مدرنیزم تأثیر پذیرفته است. همانطور که اشاره کردم، بهمن خاوری از زمانی که رومینا 9 ساله بود، با او از طریق تلفن همراه ارتباط برقرار کرد. تلفن همراه از مواهب مدرنیزم است اما اگر استفاده از آن با آموزش کافی عجین نباشد، از مضرات مدرنیزم تلقی میشود. این یعنی دچار توسعه نامتوازنیم که باز با بحث حاشیهانگاری روستا هم پیوند دارد.
ایکنا ــ به زمینههای اجتماعی و اقتصادی اشاره کردید. چه سهمی برای بدفهمی دینی و برداشتهای ناصواب از دین در این قضایا قائلید؟
مسئله قتلهای ناموسی، موضوعی است که باید درباره آن تحقیق کرد که چرا در ایران و بعضی کشورهای اسلامی اینقدر تکرار میشود. قسمتی به ساختار حقوقی ـ فقهی در ایران بازمیگردد که ولی را فقط پدر یا پدربزرگ میداند و در مسئله ولایت، جنسیت را داخل میکند. آیا این برداشت مردسالار، مفهومی قرآنی است؟ اگر از منظر قرآنی نگاه کنیم، همه انسانها با هم برابرند و گرامیترین افراد نزد خدا، باتقواترین آنهاست. يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ(حجرات، 13) یا مثلاً جای دیگر میگوید: وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْض(توبه، 71)؛ مردان و زنان مؤمن بر هم ولایت دارند. یعنی اساساً بحث سرپرستی و ولایت در نگاه قرآنی ربطی به جنسیت ندارد اما سؤال بزرگ این است که چرا در ساختار فقهی ـ حقوقی، ولایت با جنسیت پیوند خورده است.
ایکنا ــ پیوند جنسیت و عدالت چه تبعات جامعهشناختی دارد؟
نتیجهاش این میشود که فرهنگ ما ذیل ساختار مردسالار تعریف شود، پدر سعی میکند به طور حداکثری بر فرزندش اعمال زور کند و اگر از آن فرزند خطایی سر بزند، چون میداند قصاص نمیشود، این اجازه را به خود میدهد که دست به قتل بزند. به نظر من پیوند میان جنسیت و ولایت، موضوعی مهم است و نباید آن را فقط در ساحت جامعهشناختی بررسی کنیم، بلکه باید بازخوانی الهیاتی نسبت به این مسئله داشته باشیم. مثلاً آقای سیدمحمدحسین فضلالله، فقیه مشهور لبنان، آیه «الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ» را اینگونه تفسیر و بازخوانی میکند که قوام بودن مرد نسبت به زن، در همه موضوعات نیست و به همه مردان و همه نسوان اطلاق نمیکند بلکه بستگی به این دارد که در کدام حوزه تخصصی باشد. به عقیده من، بازخوانی انتقادی الهیات اسلامی ضروری است. من حتی معتقدم نسبت به خود مفهوم ولایت نیز بازنگری جدی انجام شود. شاکله ولایت در اسلام و تشیع، محبت بوده است. 99 درصد ولایت، محبت است و یک درصد باقیمانده نیز هدایت است تا فرزند پیش از بلوغ دچار خطر نشود.
ایکنا ــ پس معتقدید اگر بازخوانی انتقادی از مفهوم ولایت و نیز پیوند جنسیت و عدالت انجام شود، آسیبی مثل قتلهای ناموسی کمتر میشود؟
اگر بخواهیم یک آسیب اجتماعی را صورتبندی کنیم نمیتوانیم بگوییم که با اصلاح اندیشه، آن آسیب هم از بین میرود. ساختار عینی با تغییر ساختار ذهنی از بین نمیرود چون ساختار عینی و ذهنی با هم پیوند خوردهاند. اگر بخواهیم نگاه اصلاحی داشته باشیم، باید اصلاح را در ساحتهای گوناگون پیگیری کنیم. یکی از اقدامات اصلاحی این است که نهادهای مردمیِ یاریگر را در شهرها و روستاها تقویت یا احیا کنیم. نه اینکه نهاد مردمی صوری ایجاد کنیم، بلکه واقعاً آنها را در امور اجتماعی مشارکت بدهیم. این اقدام اصلاحی به احیای روستا منجر میشود. همانطور که پیشتر گفتم وقتی به روستا به دید حاشیه نگاه کنیم، آسیب اجتماعی زیاد میشود. در همین قضیه رومینا، شاهدیم آسیبی که رنگ و بوی شهری دارد، در روستاها شایع شده است. یعنی ارتباط مخفیانه پسر و دختر از طریق تلفن همراه که به نظر میرسد قبلاً مختص فضای شهری بود الان به روستاها هم سرایت کرده است. آن هم برای سنین پایین. در این ارتباط، نه آداب زندگی روستایی لحاظ شده است و نه آداب زندگی شهری. در آداب زندگی روستایی، هرگونه اقدام برای ازدواج، با ورود بزرگترها و مراسم خواستگاری انجام میشود. در زندگی شهری نیز اساساً ازدواج در سنین پایین وجود ندارد و دختر و پسر در دانشگاه یا محل کار با هم آشنا میشوند. لذا معلوم نیست در قضیه رومینا، ارزشهای روستایی حاکم بوده است یا شهری یا وضعیتی آنومیک، شلخته و ناهنجار که به نظر من وضعیت آنومیک برقرار بوده است. اگر روستا احیا شود و اگر نهادهای یاریگر در روستا احیا شوند، این وضعیت آنومیک به ثبات و نظم میرسد.
امروز نه تنها نهادهای یاریگر در روستا وجود ندارند، بلکه ریشسفیدی و پادرمیانی نیز کمرنگ شده است. یکی از دوستان تعریف میکرد که پیش از انقلاب، در یکی از روستاهای مراغه، پسری، دختری را میخواست اما پدر دختر موافقت نمیکرد. بعد این پسر و دختر با هم فرار کردند زیرا فرهنگی برای فراری دادن وجود دارد که به آن «قاچیرتدیرماخ» میگویند. پاسگاه محلی بنابر شکایت خانواده دختر، پسر را پیدا کرد و دختر را تحویل پدرش داد. یکی از روحانیون منطقه که بسیار مردمدار بوده است، پادرمیانی میکند و با دخترهای خود به پاسگاه میرود. چون وجاهت اجتماعی داشته است به پدر میگوید: اجازه دهید که دخترتان، چند روز کنار دخترهای من بماند. این اقدام موجب شد که طی آن چند روز، عصبانیت پدر فروکش کند و بعد با پادرمیانی همان روحانی، ازدواج انجام شد. مواردی از دست، در زندگی این روحانی و روحانیون دیگر به وفور یافت میشود. نکته جالب در قضیه رومینا این است که در فاصله بین بهمن خاوری و خانواده رومینا اشرفی، هیچ سپر میانی وجود نداشته است. یعنی جز یک پاسگاه محلی که دختر را با خانوادهاش بازگرداند، هیچ نهاد حاکمیتی و دولتی قوی وجود نداشت و هیچ نهاد مردمی یاریگر و هیچ روحانی و ریشسفیدی نقشی ایفا نکرده است. یکی از انتقادات اصلی در این قضایا به روحانیت وارد است. روحانیت به جای اینکه فاصله خود را با مردم کم کند، بخشی از ساختار حکومت شده و گویی از آنها دورتر شده است. قبلاً روحانیون در میان نهادهای رسمی و غیر رسمی و بین بخشهای مختلف جامعه به مثابه یک مَفصَل نقش ایفا میکردند.
ایکنا ــ این روزها درباره مجازات قاتل نیز سخن به میان میآید. دورکیم جوامع متقدم را واجد نظام حقوقی زاجره و تنبیهی میداند و جوامع مدرن را واجد نظام حقوقی ترمیمی. به نظر شما نظام حقوقی ما زاجره است یا ترمیمی؟ و اینکه نظام حقوقی در مقابل چنین جرمهایی چه رویکردی باید از خود نشان دهد؟
علامه جعفری درباره مجازاتی مثل قطع ید میگوید قبل از اینکه شما بخواهید به عنوان قاضی یا حاکم، دست دزد را قطع کنید، حداقل باید 50 شرط محقق شده باشد. اینطور نیست که هر کسی دزدی کند، مصداق قطع ید شود. در مورد نمونه رومینا و نمونههای مشابه آن، فکر میکنم نمیتوان به راحتی حرف از قصاص به میان آورد و باید همه شرایط و جوانب در کنار یکدیگر سنجیده شود. همچنین ساحات روانشناختی مجرم باید بررسی شود که آیا در حالت جنون دست به این کار زده یا نه. چه از لحاظ ساختار حقوقی مدرن و چه از لحاظ فقه شیعی بخواهیم به موضوع نگاه کنیم، کاری بسیاری تخصصی است. نمیتوانیم بگوییم رویکرد مجازاتی لازم است یا رویکرد ترمیمی. به عقیده من شاید هر دو رویکرد در کنار هم لازم باشد. هم مجازات و هم ترمیم. اما باید این سؤال را مطرح کنیم که سیستم قضایی در مقابل جرم و بزه، چه راهکاری دارد؟ آیا صرفاً راهکار مجازات را مد نظر دارد و یا برای پیشگیری هم برنامه دارد؟ به نظر من تمام دستگاههای کشور باید برای پیشگیری از بزه و ترمیم بزهکار با هم همکاری کنند. نهادهای مدنی و مردمی هم باید در این موضوع فعال باشند و نقش ایفا کنند. امروز صحبت از تحول در قوه قضائیه مطرح میشود، یکی از بسترهای تحول قضایی میتواند این باشد که در مواردی مثل دزدیهای کلان یا قتلهای ناموسی، نه فقط خود مصداق بلکه ریشهها و زمینه اجتماعی آن نیز بررسی شوند.
ایکنا ــ اگر قانون محکم و با ضمانت اجرایی درباره حمایت از حقوق کودکان و زنان وضع شود، تأثیری بر کاهش خشونت خانوادگی و قتلهای ناموسی دارد یا اینکه چون برخی ذهنیتها در خانوادهها مردسالار است، تأثیری ندارد؟
به نظر من اگر قانونی در این زمینه تصویب شود، اقدام ایجابی، مثبت و رو به جلوست. آنهایی که میگویند تصویب قانون تأثیری ندارد مثل این میماند که بگوییم وجود یا عدم وجود قانون در زمینه برخورد با دزدی، تأثیری در میزان دزدی ندارد. واضح است که اگر برای برخورد با دزدی قانون وجود نداشت، دزدی بیشتر بود. اتفاقاً تعللی که در کشور ما نسبت به تصویب قوانین حمایتی از کودکان به خصوص کودکان دختر صورت گرفته، در بروز چنین فجایعی دخیل است. لکن تصویب قانون، شرطِ لازم است اما کافی نیست.
ایکنا ــ این روزها بسیاری از کارشناسان از جمله شما بر ضرورت وجود آموزش کافی در زمینه مدیریت مسائل جنسی و عاطفی تأکید میکنید. اما در این بحث دوگانگی و اختلاف نظر جدی وجود دارد. عدهای از کارشناسان، راه مدیریت مسائل جنسی و عاطفی را برای نوجوانان و نوبالغان ازدواج میدانند. شما چه راه حلی را برای مدیریت مسائل جنسی و عاطفی نوجوان قائلید؟ با نیاز عاطفی دختر 10 ساله که تازه به بلوغ رسیده و نیاز به ازدواج دارد چه باید کرد؟
ازدواج یک امر فرهنگی است و صرفاً فیزیولوژیک نیست، کسانی که میگویند دختر در سنین پایین هم میتواند ازدواج کند، تنها از منظر فیزیولوژیک نگاه میکنند. ازدواج یک مفهوم چندبعدی فرهنگی است. یک بخشی از آن فیزیولوژی اما بخشهای دیگر آن، خودآگاهی، رشد فرهنگی و توان مدیریت خانواده است. فروید نکتهای دارد و میگوید خلق آثار هنری و ادبی بزرگ، بخاطر این بوده است که انسان توانسته قدرت شهوت خود را کنترل کند و آن را به حوزههای دیگر، استعلا دهد. انسان باید بتواند شهوت، غضب و عاطفه خود را آرام آرام کنترل کند و تحت عقلانیت در بیاورد. ممکن است بچه 10 ساله نتواند این کار را انجام دهد اما من که بزرگتر او هستم باید راهنمایی و هدایت کنم. جامعه باید او را هدایت و راهنمایی کند. اگر باشگاههای ورزشی، کتابخانه، فعالیتهای عقلی و هنری و ... در روستاها گسترش پیدا کند و با هزینهای حداقلی در دسترس همه اقشار جامعه باشد، نوجوانان میتوانند شهوت خود را کنترل کنند و آن را تحت عقلانیت قرار دهند. بعضیها به جای مطالبه این زیرساختها، صورتمسئله را پاک میکنند و امر مهم ازدواج را به عمل جنسی تقلیل میدهند. راهکارشان فقط این است که نوجوان به محض بلوغ و محتلمشدن، عمل جنسی انجام دهد. واقعاً چرا امکانات هنری، موسیقایی و ورزشی در جامعه ما، دسترسپذیر نیست؟ نوجوان به این امکانات نیاز ندارد؟
بعضی نیز تلاش میکنند ازدواج در سنین پایین را به عشق ربط بدهند. به فرض که عشق واقعی باشد، مگر هر عشقی باید به ازدواج و وصال منجر شود؟ اتفاقاً عشقهای ماندگار، عشقهایی بودهاند که به جدایی ختم شدهاند. اگر این پسر واقعاً عاشق این دختر بوده و عشق را میفهمیده است، صبر میکرد تا دختر به سن مناسب و عرفی برای ازدواج برسد و بتواند آن زمان خانوادهاش را راضی کند. در جامعه ما، بین کسانی که خود را متدین میدانند، نگاهی وجود دارد که رابطه زن و مرد را تنها در رابطه فیزیولوژیک خلاصه میکنند و رشد عقلی و فرهنگی را لحاظ نمیکنند. در حالی که سن بلوغ فرهنگی برای دختران، 25 سال و برای پسر حدود 30 سال است. برای اینکه پسر باید درس بخواند، سربازی برود، کار پیدا کند و ... مگر در نوجوانی کسی میتواند شغل مناسب و پایدار داشته باشد؟ آن هم در شرایط فعلی ایران که آمار بیکاری بسیار بالاست. اگر دختری در سن 13 سالگی صاحب فرزند شد و طلاق گرفت، چه کسی برای ادامه زندگی از او حمایت میکند؟ امر ازدواج، امری عرفی است و در هر زمان و مکانی، معیارهای خاص خود را دارد.
گفتوگو از مجتبی اصغری
انتهای پیام