به گزارش ایکنا، دین یکی از پدیدههای اجتماعی است که در فرایندی تعاملی با جامعه بر آن تأثیر میگذارد و از آن متأثر میشود. در جامعه دینی ایران که، قوانین و هنجارهای آن برگرفته از دستورات و ارزشهای دینی است، پژوهش و تحقیقات در حوزه دین و دینداری دغدغه بسیاری از پژوهشگران و اندیشمندان است. با وجود این نمیتوان به طور کلی از تغییرات وضعیت دینداری سخن گفت، بلکه باید با تفکیک گروههای مختلف اجتماعی، از کودکی گرفته تا نوجوانی، جوانی و میانسالی، ابعاد متفاوت دینداری و وضعیت آن را تشریح کرد و در شرایط ساختاری کنونی جامعه ایران نمیتوان بدون در نظر داشتن رویکرد دینی به بررسی و قضاوت درباره امر واقع پرداخت؛ خصوصاً در مورد دینداری جوانان و نوجوان،که واقعیت موجود در آن میتواند از جهات بسیاری از نگاه فهم دینی چالشبرانگیز باشد؛ بر همین اساس و با توجه به ضرورت بررسی روند اجتماعی و فرهنگی دینداری در حال و آینده ایران اسلامی، گفتوگویی را با سیدمحمود نجاتی حسینی، دینپژوه و مدیرگروه دین انجمن انسانشناسی ایران، انجام دادهایم که در ادامه از نظر میگذرد.ایکنا _ جوانی فصل آزادی، پیشرفت و دوره کسب تجربههای جدید است و قلههای پیشرفت مادی و معنوی فرد در این ایام فتح میشود. لذا از وضعیت تجربه دینداری نوجوانان و جوانان و مسیر در حال تحول آن سخن بگویید.
ابتدا به چند نکته مقدماتی مهم و مبنایی اشاره میکنم. نکته اول این است که موضوع گستره، شعاع و روند گذشته و آینده دینداری و دینگرایی در جامعه مدرن همیشه جزء مباحث جذاب و جنجالی مطالعات تئوریکی و پژوهشهای تجربی دانش جامعهشناسی دین بوده و هست و احتمالاً نیز خواهد بود. مباحث جامعهشناسی دین از حیث مباحث تئوریکی جذاب است؛ مطالعات جامعهشناسی دین طی چند دهه گذشته به پیروی از پیشاهنگان جامعهشناسی دین یعنی امیل دورکیم فرانسوی و ماکس وبرو گئورگ زیمل آلمانی پرورانده است و در ایران اسلامی ما نیز جاری است.
از لحاظ آمارهای تجربی و واقعی که از دینداری و دینگرایی در پژوهشهای تجربی جامعهشناسی دین به دست میآید، چند مقوله دینی مهم مورد تأکید است که شامل کمیت و کیفیت اعتقاد گروههای اجتماعی مختلف جامعه بشری به باورهای دینی پایه، انجام مناسک و عبادات فردی و جمعی، نحوه احساس مواجهه فرد دینگرا و دینباور با امور معنوی و خداوند و قدیسین، میزان اطلاعات و دانش دینی افراد از دین و شخصیتهای دینی و همچنین رخدادهای مذهبی و نهایتاً کم و کیف پایبندی دینباوران و دینگرایان به اخلاقیات جمعی در زندگی روزمرهشان که متأثر از دینداریشان است.
نکته دوم این است که برای هرگونه بحث از روند دینداری و دینگرایی در بین گروههای اجتماعی متنوع و مختلف و متکثر یک جامعه، از جمله جامعه ایران اسلامی و نیز ارزیابی تجربی واریانس این دینداریها و دینگراییها در بین نسلهای مختلف یک جامعه از جمله نسل نوجوان که در سن و کوهورت اجتماعی(همگروهی) دانشآموزیاند و جوان که در سن و کوهورت اجتماعی دانشجویی و نیز کارمندی و بازاری و کارگری واقع شدهاند، نیازمند لحاظ کردن کمیت و کیفیت تمامی این پنج مقوله دینداری اجتماعی گفته شده یعنی باورهای دینی، مناسک و شعائر عبادات دینی، تجربه دینی، آگاهی و دانش دینی و اخلاقیات دینی هستیم. ضمن اینکه برحسب جنسیت نیز، یعنی دینداری زنان، دینگرایی زنانه یا دینداری مردان و دینگرایی مردانه نیز، میتوان ارزیابی متفاوتی از کمیت وکیفیت این پنج مقوله دینداری به دست داد.
نکته سوم این است که از حیث سمانتیکی و معناشناسی اجتماعی، تفاوت معناداری میان معناهای مفاهیم و پدیدههای مهم مطرح در علوم اجتماعی مدرن است. این تفاوتها مانند تحول، تکامل، پیشرفت، تغییر، توسعه و رشد است؛ بنابراین وقتی از روند دینگرایی و دینداری و دینورزی در یک جامعه میپرسیم باید تمام این واریانسهای ظریف و حساس چند معنایی را نیز برای ارزیابی دینداری و دینگرایی لحاظ کنیم.
نکته چهارم این است که علاوه بر اینها باید به چند مقوله تاریخی اجتماعی مهم از جمله «روند»، یعنی مسیر عینی و منظمی که امور و پدیدهها از آغاز شکلگیریشان بهصورت طبیعی طی میکنند، «فرایند»، که شامل مراحل متوالی و منتظم و مرتبی که امور و پدیدهها به صورت اجتماعی فرهنگی طی میکنند، میشود و «بازتولید» یعنی استمراریافتگی پدیدههای اجتماعی، فرهنگی، حقوقی، سیاسی و اقتصادی در طول زمان توجه کرد. بر این اساس نیز وقتی از چند و چون دینگرایی و دینداری میپرسیم باید همزمان به روند، فرایند و بازتولید دینگرایی و دینداری نیز توجه داشته باشیم تا بتوانیم دریافت و تعبیر صحیح و کاملتری از واقعیت امر دینی در جامعه به دست آوریم.
نهایتاً پاسخ به این سؤالات را باید در پرتو این همه مقوله مطرح شده داد! لذا نیازمند یک پژوهش مستقل مفصل است. البته خوشبختانه برخی از دادههای آن در پژوهشهای تجربی جامعهشناسی دین در ایران فراهم شده است؛ اما وفق آخرین یافتههای تجربی در دسترس و البته با یک احتیاط تئوریک از منظر جامعهشناسی دین، دینداری و دینگرایی نسل نوجوان(تا ۱۸ سالگی) و نسل جوان(تا ۳۹ سالگی) در ایران اسلامی معاصر از حیث آماری نشان میدهد که میزان گرایش به باورهای دینی پایه یعنی اعتقاد به خداوند، آخرت، فرشتگان، معاد، نبوت و امامت حداکثری است و در مورد تجربه دینی هم چنین است؛ اما درصد و میزان انجام امور عبادی فردی و جمعی و شرکت در مراسم مذهبی مانند نماز خواندن، روزه گرفتن، زیارت رفتن و مناسک دینی حکومتی حداقلی است. این یعنی ذهنیتگرایی دینی قوی، اما عینیتگرایی دینی ضعیف است.
همچنین، دینداری نسلهای مختلف خصوصاً جوانان در کلیت حداکثری خود به سمت یک کنش عقلانی دنیوی دینورزی در حال شدن است. منظور از کنش عقلانی دنیوی دینورزی این است که نوجوانان و جوانان ایران اسلامی صرفاً در محدوده و ظرفیت برداشتهای شخصیشان از دین و دینداری و تأثیر آن در زندگی روزمرهشان عمل میکنند و لذا به سمت یک باور و رفتار معنوی اخلاقی گرایش پیدا کردهاند که توجیهکننده منطقی نسبت وسیله دینی و هدف دنیوی در زندگی روزمرهشان است؛ بهتبع این نوع دینورزی، یعنی باور و رفتار دینی که کاملا حساب شده و محدود و شخصی شده است، بعید است بتواند تابع هیچ الزام دینی سنتی و متأثر از هیچ ترویج دینی از سوی نهاد رسمی دینداری و هیچ تبلیغات دینی حکومتی هم باشد.
ایکنا ـ چه آیندهای را میتوان برای این روند و نوع دینداری پیشبینی کرد و در این مسیر کدام گرایشهای دینی تقویت و کدام گرایشها تضعیف میشوند؟
با فرض ثابت بودن شرایط کنونی ceteric paribus که حاکم بر فضای دینداری و دینگرایی جامعه جهانی و جامعه ملی ما و بهتبع آن محیط دینورزی نسلهای نوجوان و جوان است، بهاحتمال قوی و براساس قواعد آیندهپژوهی دینی، چند سناریوی اجتماعی ممکن است رخ دهد. طبق سناریوی اول که آن را سناریوی خوشبینانه مینامم آینده دینورزی نسلهای نوجوان و جوان همچنان بر مدار کنش عقلانی دنیوی دینورزی، که در پاسخ به پرسش اول توضیح دادم، خواهد چرخید؛ یعنی این نسل همچنان با استفاده از عقلانیت ابزاری و نسبت برقرار کردن بین وسیله و هدف و تحلیل هزینه، فایده و نیز با اتکا به برداشتهای شخصیشده خود از دین و دیانت و به دور از هرگونه تبعیت از تبلیغات دینی نهادهای رسمی و نیز فارغ از سیاستهای ترویج دینداری حکومتی صرفاً از دین بهعنوان امری در جهت براوردن نیازهای دنیوی در زندگی روزمرهشان بهره خواهند برد؛ البته قاعدتاً نباید چندان متوقع بود که این نوع دینورزی دربند آرمانهای اخروی و جهانی آن باشد.
طبق سناریوی دوم که میتوان آن را سناریوی بدبینانه نامید، این احتمال وجود دارد که به خاطر تأثیرگذاری جریان علمگرایی فزاینده و پیشرفتهتر آینده یعنی دهههای منتهی به ۲۰۳۰ تا ۲۰۵۰ میلادی، این جریان قوی و جذاب برای همه نسلهای جامعه آینده، خصوصاً نسلهای کودک، نوجوان و جوان، روند معنویتگرایی کاهنده و پسرفتهتر را تشدید کند و به تبع آن مسیر دینورزی جامعه را به سمت دنیاگرایی حداکثری سوق دهد که در این صورت وفق این سناریوی بدبینانه، دهههای آینده باید دهههایی از جنس پرهیز از معنویتگرایی اخروی باشد.
اما این همه رخدادهای دینی آینده مفروض نیست. در سناریوی سوم که آن را سناریوی واقعبینانه، اما ایدئال مینامم، این احتمال هست که جامعه و بهخصوص اجتماعات دینورز تلاش کنند تا میان دو عامل سازنده تمدن بشری و دو عامل مهم بقای جامعه جهانی یعنی علمگرایی و دینگرایی مصالحهای معقول، منطقی و متوازن برقرار کنند؛ به این معنی که هم علم را به خدمت تبلیغدینگرایی درآورند و هم دین را به خدمت ترویج علمگرایی بیاورند. اگر چنین شود، یحتمل تمام آن نزاعها و مناقشات پر حرارت بر سر مسئله مهم دنیا و آخرت، ماده و معنا و جسم و روح، هم صورت منطقیتر و علمیتر و هم محتوای الهیاتیتری به خود خواهد گرفت؛ در نتیجه هم دین علم مبنا و هم علم دین مبنا پاسخهای قانع کنندهای برای مصالحه علمگرایان دینگریز و دینگرایان علمستیز و مسامحه این اجتماعات نسبت به هم به دست خواهند داد؛ البته سناریوی سوم را دوست دارم، چون هم به نفع علمگرایی منطقی و هم دینگرایی اخلاقی است.
پر واضح است که با فرض تحقق این سناریوها ممکن است برخی گرایشهای دینی تقویت و برخی نیز تضعیف شوند. با این وجود و فارغ ازاین که کدام سناریوی گفته شده، فرصت بروز و ظهور تحقق بیشتری داشته باشد، از دو واقعیت اجتماعی مهم و مؤثر نمیتوان صرف نظر کرد. یکی اینکه، گرایشهای دینی رسانه مبنا، تقویت و پررنگ خواهند شد. دوم اینکه گرایشهای دینی مردمپسند هم تقویت خواهند شد؛ این به این معناست که به احتمال قوی گرایشهای دینی غیر از اینها نیز تضعیف و یا کم رنگ خواهند شد. منظور از گرایشهای دینی یعنی کارشناسان متخصص نهاد دین رسمی مانند روحانیون؛ نهادهای رسمی نیز مانند مدرسه، دانشگاه و مسجد و گرایشهای دینی که نهاد خانواده انتقال میدهد و نگرش گرایشهای دینی که ارگانهای دینی، فرهنگی و سیاستگذار حکومتی مانند شورای عالی انقلاب فرهنگی، شورای فرهنگ عمومی، شورای اجتماعی کشور، سازمان تبلیغات و مدیریت حوزههای علمیه، صدا و سیما، ستاد اقامه نماز جمعه و گروههای مرجع سنتی مانند مراجع تقلید بازتاب میدهند به احتمال قوی اگر محو نشوند کمرنگتر خواهند شد.
ایکنا_ روند دینداری در ابعاد جهانی چگونه است؟ تجربه دیگر کشورها در این باره چیست و چه نوع گرایشهای دینی در حال رشد است؟
تجربه دیگر کشورها یک دست نیست و چندفرهنگی و چنددینی است، بهویژه زمانی که منظور غیر جهان اسلام است. میدانیم که این غیرجهان اسلام از حیث فرهنگی بسیار پهناور و متنوع از حیث معنویت گراییاست. بنابراین وقتی میخواهیم از تجربههای مربوط به دینگرایی در غیر جهان اسلام صحبت کنیم لازم است که همه این تنوعات جغرافیای فرهنگی ادیان را لحاظ کنیم. براین مبنا با جهان متکثری از دینگرایی هند و بودیستی، کنفوسیوسگرایی و تائوگرایی و شینتوییزم و نهایتا مسیحیت در جهان غربی، آمریکای شمالی و آمریکاهای لاتین، مرکزی و جنوبی مواجهیم که هرکدام از ظرفیتهای دینگرایی و سکولارگرایی خاص خود برخوردارند. با وجود این تنوع و تکثر در جغرافیای فرهنگی ادیان جهانی و اینکه هرکدام از سه دین بزرگ اسلام و مسیحیت(ادیان ابراهیمی) و هندو بودیزم و کنفوسیانیزم و شینوتوییزم(ادیان اسیایی) سهمی تقریباً برابر از جمعیت معتقدان جهان را به خود اختصاص دادهاند؛ اما براساس مهمترین یافتههای پژوهشهای ادیان جهانی اکنون نیز دو روند مهم از تجربههای مرتبط با دینداری و سکولارگرایی بهصورت موازی هم جریان دارد. به صورت کلی و در حال حاضر نیز سه جریان موازی هم درجهان مدرن کنونی ما در جریان است که شامل جریان دینگرایی سنتی، جریان سکولارگرایی مدرن و جریان بازگشت به معنویتگرایی نو است.
جریان بازگشت به معنویتگرایی نو در حقیقت نوعی گرایش دینی جدید در حال رشد است و هر چند از حیث پیرو و جمعیت معتقدان در مقایسه با دو گرایش دیگر پرشمار و پر پوشش نیست؛ اما به لحاظ جذابیت رو به رشد در همه جوامع کنونی میتوان بیش و کم با واریانسهایی بینافرهنگی و بینا دینی شاهد آن در کل جهان بود. این گرایش دینی جدید از شرق تا غرب و از مسیحیت و یهودیت تا اسلام و ازهند و بودیزم تا کنفوسیوسی و تائوئیزم و شینتوئیزم به صورتهای مختلف خود رانشان داده است و به صورتهای متنوع نیز در جامعهشناسی جدید دین مورد تحلیل قرار گرفته است. مهمترین نمونههای نامگذاری این نوع گرایش دینی جدید، که برحسب محتوای متنوع آنها و شکلهای متفاوت ظهور آنها صورت گرفته، عبارتند از جنبشهای دینی جدید، معنویت گراییهای نو؛ دینگراییهای شخصی، کیشهای نوظهور، عرفانهای جدید. البته باید به این نکته مهم جامعهشناختی دینی هم اشاره کرد که مخالفان این معنویتها، آنها را ذیل عنوان ادیان کاذب، ادیان ساختگی، کیشهای قلابی، فرقههای انحرافی و ضاله نامگذاری کردهاند و به هیچ وجه آنان را به عنوان انشعابات اصلی از ادیان و مذاهب رسمی مستقر نمیشناسند.
در این زمینه و در پژوهشی برای تحلیل شکلبندی اجتماعی این گرایشهای دینی جدید در ایران کنونی و پیامدهای فرهنگی اجتماعی انجام شده است که در آن به چند داده یافته مهم جامعهشناختی پرداخته شده است. اول، معنویتهای نو؛ که دینداریهای جدیدی هستند که مخالف جریان دینداری سنتی و سکولارگراییاند. دوم، معنویتگرایی نو که به عوض رستگاری اخروی به دنبال خوشبختی در این جهان خاکیاند. سوم، معنویتگراییهای، نو مانند آگاهی چهل تکهاند و نوعی دینداری شخصی شده و خصوصی و رمزی و مخفیاند. چهارم، هدف معنویتگراییهای نو تقویت تجربه دینی شخصی به جای انجام مناسک و عبادات سنتی فردی و جمعی است. پنجم، معنویتگراییهای نو، چون خارج از حوزه ادیان رسمی مستقر شکل گرفتهاند دائم در حال ستیز با ایدئولوژیهای دینی رسمی و سنتهای دینی کهن و جاافتاده هستند. ششم، برخی معنویتهای نو، کیشهای مذهبی هستند که رهبر کاریزماتیک در حد گور و و مرشد و مراد دارند، با مغزشویی پیروانشان سر و کار دارند، آنان را وادار به انجام عملیات عجیب و غریب گاه درحد کشتار مردم میکنند و نهایتاً باورها و مراسم نامتعارفی هم دارند.
مهمترین پدیده دینگرایی پستمدرنی در عصر حاضر، حضور دین هیبریدی-پیوندی است؛ یعنی نوعی دینگرایی که همه عناصر اعتقادی مناسکی آن از دینهای مختلف گرفته شده و در کنار هم چیده شده است. در ایران البته هرچند تعداد کمی پژوهش درباره معنویتگراییهای نو وجود دارد، اما آمار رسمی دقیقی از تعداد و پیروان کیشهای نو در دست نیست. در پژوهش مورد اشاره میتوان با جمعبندی آمارهای موجود از منابع موجود به یک سنتز آماری برسیم. طبق این سنتز میتوان به دو آمار اجتماعی مهم در خصوص وضع معنویتهای نو درایران کنونی اشاره کرد. اول حدود ۲۴۳ متن تخصصی مربوط به معنویتهای نو درایران طی سالهای ۱۳۷۴ تا ۱۳۹۰ منتشر شده است که متعلق به کیشهای نویی شامل اشو، بودا، سای بابا، پائولوکویلیو، دالایی لاما، کاستاندا، اکنکار، کریشنامورتی و یوگا بوده است.
مهمترین مضمونهای جذاب این متون عبارت است از هدف خلقت و زندگی، تناسخ، تجسم خدا، آرامش، مراقبه، نیایش، جادوگری، روح گرایی، علم، معنویتگرایی و رابطه جنسی؛ اما در مورد جهان اسلام به صورت خاص آن باید به یک جریان دینگرایی سنتی سازمانی جدید هم اشاره کرد؛ که هرچند شکل غالب، قالب نیست، عمومی و همهگیر نیستند، و کمپیرو هستند، اما تأثیرات سیاسی نظامی مخرب آنها فارغ ازحد تصور بوده است؛ منظوراسلام گرایی سیاسی است از نوع سلفیگری، وهابیگری، تکفیری که در جهان اهل سنت شکل گرفته است و خود را به شکل سازمانهای نظامی سیاسی تروریستی مانند طالبانیزم و القاعده و داعشیزم و بوکوحرام والشباب مانند آن بروز داده است و متأسفانه جغرافیای فرهنگی سیاسی خونینی برای دینگرایی سنتی در جهان اسلام به ارمغان آورده است.
در جهان اهل تشیع نیز اسلامگرایی سیاسی خود را به شکل جریان مقاومت اسلامی و حکومت اسلامی نشان داده است؛ مانند جریان اصولگرایی ولایت فقهی در ایران، حزبالله در لبنان، انصارالله در یمن و حشدالشعبی در عراق و مانند آن؛ اینها نیز در جریان فعالیتهای خود متاسفانه با نظامیگری منجر به ایجاد بدبینی نسبت به تشیع در جهان اسلام شدهاند و به تبع مقابله با گسترش شیعهگرایی در جهان اسلام را هم ایجاد کردهاند. روی هم جریان اسلامگرایی سیاسی درست یا نادرست به خاطر غربستیزی که مدعی و عامل به آن هستند منجر به ایجاد سه پدیده مهم جامعهشناختی دینی شامل دینهراسی، اسلامهراسی و شیعههراسی شدهاند که هرکدام بحث مستقلی را میطلبد.
ایکنا ـ با این شرایط سیاستهای تشویقی و یا تنبیهی را چقدر در میزان دینداری جوانان مؤثر میدانید؟ ارزیابی شما از عملکرد صدا وسیما و نهادهای دینی و روحانیت برای بهبود این امر چیست و چه وظایفی را در این مسیر برعهده دارند؟
هرگونه برنامهریزی رسمی سازمان یافته نهادی برای کنترل و تغییر جهتدادن دینگرایی که معمولا در فرمت و در قالب سیاستگذاری فرهنگی حاکمیتی و از بالا به پایین و بدون لحاظ فرهنگ مورد علاقه مردم و مقتضیات مدرنیته جهانی و حتی الزامات جهانی محلی شدن انجام میشود به سختی میتواند از عهده اهداف پیشبینی شده براید. بیشتر به این دلیل که فضای جامعهشناختی حاکم بر دینگرایی در دوران جدید عمدتاً فرهنگ مردمپسند و فضای رسانههای اینترنتی و محیط شبکههای ماهوارهای هستند که مهمترین پلتفرمهای تعیینکننده نرمافزاری (محتوای دینگرایی) و سختافزاری (شکل دینگرایی) محسوب میشوند و میتوانند بر کمیت و کیفیت دینگرایی و سکولارگرایی مؤثر واقع شوند؛ اتفاقاً همین جریان رسانهای و مردمپسند نیز برای پیشبرد اهداف دینی متصور شده نهاد سازمان رسانهای رسمی مانند صداوسیما نیز بیشتر عامل بازدارنده بوده است تا پیش برنده و به نوبه خود نیز بر کمیت و کیفیت اثرگذاری برنامههای دینی دیداری شنیداری این رسانه رسمی عریض و طویل نیز مؤثر واقع شده است.
منظور جریان و گرایش دینی جدیدی است که در سطح جهانی ظهور نموده است و همانا متأثر از فضای مجازی و اینترنتی و شبکههای اجتماعی است. به این معنی که نگرش و گرایش به سمت دینداری از طریق فضای مجازی و از طریق تبلیغات و ترویج دین در شبکههای ماهوارهای این نوع دینداری به لحاظ ظرفیتهای فنی، هنری و ادبی منحصربهفردی که تلویزیون و اینترنت دارد و همچنین قابلیتهای نامحدود و فرامرزی و فرافرهنگی و فرادینی که رسانههای مجازی جدید دارند از حیث کمی و کیفی گسترش و توسعه بسیار یافتهاند.
قابلیتهای بومیسازی این رسانههای دینی موجب شده که ما اکنون با پدیده دین رسانهای مواجه باشیم، یعنی بازتولید دینداری از طریق رسانههای جدید در فضای اینترنتی و ماهوارهای. گسترش سایتهای دینی، تلویزیونهای دینی، رادیوهای معارف دینی و مانند آن نمونههایی است از رسانه دینی و دین رسانهای در ایران کنونی؛ البته پژوهشهای گستردهای نیز در خصوص توصیف کارکردهای متنوع و جذاب دین رسانهای و رسانه دینی و همچنین چالشها و مناقشات و مسایل و مشکلات آنها انجام شده که موضوع بحث مستقلی است.
با توجه به این توضیحات پیداست که سازمان نهاد دینی رسمی و پر پیشینها مانند روحانیت نیز نمیتواند از تبعات دین رسانهای، دین مردمپسند و رسانه دینی در امان باشد. فارغ از قضاوت درباره میزان توفیق و شکست روحانیت در این عرصه و در مواجهه با دینگراییهای نو و دین رسانهای و دین مردمپسند، مهم و ضروری این است که روحانیت منطقاً باید هم سیاست دینی مدرن را اتخاذ کند و هم سیاستگذاری دینی مدرن را مبنای تبلیغات و تعلیمات اسلامی و آموزش و ترویج معارف دینی قرار دهد. البته همه اینها از جنس توصیههای سیاست پژوهی دینی است که خاستگاه آن هم مطالعات اسلامی مدرن است و هم مطالعات دینی جدید و هم فلسفه اجتماعی دین و جامعهشناسیهای جدید دین به علاوه مطالعات فرهنگی دین است. به طوری که حتی واتیکان مدرن مسیحی نیز به عنوان بزرگترین تشکیلات روحانیت رسمی جهانی خود را به استفاده از نظریهها و دادههای این دانشهای دین پژوهی ملزم کرده است.
خوشبختانه به تأسی از جریان روشنگری دینی مدرن، بخشی از بدنه روحانیت دانشگاهی در ایران کنونی به لحاظ آشنایی علمی با این مطالعات و علاقهمند شدن به سردرآوردن از رمز و راز دین رسانهای، دین مردمپسند و رسانه دینی بر آن هستند تا هم به سیاست دینی مدرن و هم به سیاستگذاری دینی مدرن روی آورند؛ به این منظور که بتوانند همچنان سنت حسنه و فرهنگ مؤثر و سازنده دینگرایی اجتماعی و دینباوری اخلاقی را در پرتو مقتضیات مدرنیته و جهانی شدن فرهنگی و جهانی محلی شدن بازتولید کنند. آنان به تأسی از الگوی جریان روشنگری دینی و نوگرایی و نوسازی دینی سابقهدار پیش از خود، نیک میدانند سازمان نهاد روحانیت در جهان مدرن کنونی نمیتواند با ابزار سنتی به مصاف آسیابهای بادی غولپیکر علم و تکنولوژی مدرنیته برود! لذا بقای فرهنگی معنوی جامعه جهانی کنونی و آینده در گروی مصالحه و مفاهمه متوازن و منطقی علم و دین، تعامل سازنده دینگرایان و علمباوران و گفتوگوی تفاهمی توافقی دینگرایان و سکولارگرایان است. نمونه توازن منطقی و مصالحه زیست جهانهای علم و دین را میتوان در زمینه و زمانه کرونایی شده کنونی دید و این که چگونه زیست جهانهای دینی و اجتماعات دینی برای انجام شعایر و مناسک دینی خود تحت تأثیر رعایت پروتکلهای استاندارد بهداشت جهانی در مقابله با کرونا هستند. در جهان اسلام نمونه بارز آن محدود شدن مراسم حج و در زیست جهان تشیع محدود شدن مراسم عاشورا و محرم است.
انتهای پیام