به گزارش ایکنا، حجتالاسلام والمسلمین محسن الویری، استاد دانشگاه باقرالعلوم(ع)، امروز، هشتم آبانماه، در نشست «نقش علوم عقلی در تمدن نوین اسلامی» در مجمع عالی حکمت اسلامی، گفت: یکی از عرصههای مهم و چالشی برای فلسفه، ترکیب عناصر چندگانه یعنی دستاوردها و سرمایههای سخت و نرم در بحث تمدن است. اینکه آیا مراد از این عناصر، ترکیب حقیقی، مکانیکی و ... است یا خیر؟ بنابراین این چهار مقوله همجنس هم نیستند؛ زیرا دستاوردهای سخت، دریا، کوه و جنگل است، ولی دستاورد نرم، هنر، علم، فرهنگ و ... است.
وی با بیان اینکه باید بررسی شود که این چند مؤلفه جمع جبری مجازی غیرواقعی دارند یا مانند ترکیب اجزای یک دوچرخه است که فقط کنار هم هستند یا مانند ترکیب شکر و چای است، تصریح کرد: در تعریف تمدن هم این بحث وجود دارد؛ اینکه جامعه آیا وجود اصیل است یا غیراصیل و اینکه جامعه اصالت دارد یا ندارد؟ یا تعریف انسان به عنوان کنشگر اصلی تاریخ و تمدن و اینکه چه تعریفی از او پایه قرار داده شود تا با جهتگیری تمدن همراستا باشد.
استاد حوزه و دانشگاه با بیان اینکه الهیات به شدت میتواند در تعریف انسان و تمدن پا به میدان بگذارد و مطالعات تمدنی باید دست بر شانه مطالعات الهیاتی بگذارد، اظهار کرد: بدون تردید تمدن یک فرایند و پروسه و نه پروژه تمام عیار است؛ اما این فرایند دولایه دارد؛ برخی لایهها خارج از اراده انسان است مانند سنتهای الهی حاکم بر جوامع بشری و دیگری قوانین بشری حاکم بر جامعه است و ربطی به دین هم ندارد.
وی افزود: در نوع اول، مثلاً اگر انسانها ایمان و تقوا داشته باشند، از آسمان نعمت بر آنها میبارد و اگر کسی از خدا روی بگرداند زندگی دشواری خواهد داشت. در لایه دیگر انسانها به شدت مؤثرند و ارادههای همافزا معنای زیادی دارد؛ مثلاً نقش خودآگاهی ما در ایجاد تمدن خیلی مهم است، چون شاید قبل از آن تمدنی نیابیم که پدیدآورندگانش گفته باشند که میخواهیم در صد سال آینده تمدن درست کنیم.
استاد دانشگاه باقرالعلوم(ع) اضافه کرد: برخی میگویند تمدن ساخته میشود نه اینکه کسی بخواهد آن را بسازد، ولی این حرف درست نیست؛ زیرا ما میتوانیم با خودآگاهی هزینه و سرعت رسیدن به تمدن را کاهش دهیم، لذا علوم عقلی در هر دو لایه میتواند نقش داشته باشد؛ در اینکه سنتها و ارادهها چه نقشی دارند حتماً با کمک فلسفه و الهیات میتوان تعبیر عالمانه از آن ارائه کرد.
وی با بیان اینکه تمدن حتماً باید بنیان اندیشهای داشته باشد، گفت: نظام اندیشگی تمدنساز نظام اندیشهای است که جامعیت داشته باشد و به همه پرسشهای اصلی بشر برای زیست فردی و اجتماعی در ساحت نظری و عملی و هست و نیست و باید و نبایدها را پاسخ دهد. با این فرض علوم عقلی متولی قسمتی از این نظام اندیشهای هستند.
الویری با طرح این سؤال که آیا در تمدن پیشین اسلامی ابتدا دانشهای عقلی شکل گرفتند و بعد تمدن درست شد یا اینکه علوم عقلی خودشان برآمده از تمدن اسلامی بودند، افزود: این مسئله برای تمدن نوین اسلامی معمانما و پارادوکسیکال است. البته در هر تمدنی از کهن تا معاصر غرب ابتدا بنیان اندیشهای را شاهدیم، چون فکری شکل میگیرد و در جامعه به خصوص با همدلی و همراهی نخبگان نهادهای اجتماعی اثر میگیرند و این تفکر در تار و پود جامعه منعکس میشود.
وی افزود: برای مثال منطق اقتصاد را در نحوه ساخت خانهها در غرب میبینیم. چون این نگاه اقتصادی سبب شد تا مثلاً حریم خصوصی در خانهها چندان معنا ندارد، دستشوییهای که فاصله چند ده متری از فضای زندگی داشت، وارد محیط آپارتمان شده است؛ در فیلمهایی که ساخته میشود تفکر اقتصادمحوری در همه اجزای آن مشاهده میشود؛ از سالهای اول ابتدایی به بچهها تمرین پول درآوردن را میآموزند؛ ولی در تمدن اسلامی، در بعد فردی و جمعی و ... همه چیز رنگ قدسیت دارد؛ با شروع غذا بسمالله میگویند و با صلوات و حمد بیرون میرود و باز میگردد و ساختمان طوری ساخته میشود که حریم محرم و نامحرم حفظ شود.
الویری با بیان اینکه در تمدن، نظام اندیشهای باید به جریان فرهنگی تبدیل شود، اضافه کرد: گرچه در تمدن کهن اسلامی، علوم عقلی هیچ نقشی در شکلگیری آن نداشته بلکه محصول آن بوده است، ولی در دوره جدید نظام اندیشگی، علوم عقلی در بحث خودآگاهی میتوانند برای بازخوانی علوم دینی و الهیاتی به میدان بیایند و تبیین عقلی از آیات قرآن و ساختن جامعه ارائه دهند؛ به عبارت دیگر علوم عقلی در تمدن پیشین اسلامی سهم ایجادی نداشتند ولی وجودی داشتند، کار بزرگ آن دوره گرفتن علوم عقلی یونان و بازخوانی و بومیسازی آن برای مسلمین است.
الویری اظهار کرد: نقش اندیشهای تودههای مردم را هم نباید در تمدن نادیده گرفت گرچه رهاشدگی در بین مردم هم میتواند آسیبهای زیادی ایجاد کند؛ الان متأسفانه نقش اندیشگی را در بین مردم نادیده میگیریم و همین مشکلاتی ایجاد میکند؛ زیرا اشراف نخبگانی در شکلدهی اندیشگی توده مردم وجود ندارد.
وی در انتقاد از فلاسفه بیان کرد: فیلسوفان باید مقداری تاریخ بخوانند و بدانند این طور نیست که یک مسئله عقلی را بیان کنند و تمدن درست شود؛ گرچه میتوانند تقریرهای خوبی از بنیان نظام اندیشیگی یعنی قرآن و روایات ارائه دهند. نظام اندیشه تمدنساز، قرآن و پیامبر(ص) و روایات نبوی بود نه اینکه فلسفه مشاء و ... بتواند تمدن درست کنند، بلکه خود آنها قرائتی از نظام اصیل اندیشگی بودند و کمک به تبیینهای عاقلانه و عالمانهتر کردند.
همچنین حجتالاسلام والمسلمین مسعود آذربایجانی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، گفت: در مورد چرایی بحث آن را در چند نکته میتوان ذکر کرد؛ مجمع عالی حکمت اسلامی برای ترویج عقلانیت و حکمت در بیان آحاد مردم وظیفه دارد؛ لذا باید نقش علوم عقلی را با نگاه آیندهنگرانه در تمدن نوین اسلامی تبیین کند. همچنین گفتوگو از عقلانیت و علوم عقلی و روش حکمی قطعاً یکی از پایهها و پیشنیازهای حرکت به سمت جامعه متمدن است؛ زیرا جامعهای که براساس عقلانیت تصمیم گرفته و عمل میکند میتواند تصمیمات درستی بگیرد و آیندهنگری داشته باشد.
آذربایجانی تصریح کرد: نکته دیگر این است که عقلانیت ما را به سمت نگاه آیندهنگرانه و بلندمدت حرکت میدهد و از نگاههای کوتاهمدت و مقطعی پرهیز میدهد؛ لذا علوم عقلی یاور خوبی برای ایجاد تمدن اسلامی است.
آذربایجانی در تبیین مفهوم علوم عقلی تصریح کرد: علوم عقلی، روش استدلال عقلی پدیدهها را مطالعه میکنند و در یک طبقهبندی به علوم عقلی در ذیل فلسفه، علوم الهیاتی (که با روش عقلی، مباحث دینشناسی و اخلاقیات دینی و اصول فقه را پیگیری میکنند) و علوم عقلی مانند ریاضی تقسیمبندی میشوند.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه افزود: تمدن، بالاترین مفهوم اجتماعی و برایند دستاوردهای سخت و نرم یک واحد بزرگ و مستقل اجتماعی متشکل از جوامع گوناگون به صورت جغرافیایی و تاریخی در یک بازه زمانی و فرایند تاریخی است. بنابراین تمدن با دو دسته سرمایهها و دستاوردها سروکار دارد؛ هر کدام از این دستاوردها میتواند سخت باشد مانند مواهب طبیعی، جادهها و امور تاریخی یا میتواند مانند روحیه ملتها، علم و هنر و دانش، نرم باشد.
آذربایجانی در پایان بیان کرد: در تمدن با 4 عنصر سرمایهها و دستاوردها که هر کدام سخت یا نرم است سر و کار داریم؛ لذا میتوانیم از مناظر مختلف به خصوص با دو نگاه تاریخی و پدیدارشناسانه آن را بررسی کنیم.
انتهای پیام