حجتالاسلام و المسلمین غلامرضا صدیق اورعی، عضو هیئت علمی گروه جامعهشناسی دانشگاه فردوسی مشهد، در گفتوگوی وبیناری با ایکنا از خراسان رضوی، در خصوص نقش و تأثیرگذاری اقتدار در نهاد خانواده اظهار کرد: یکی از مسائلی که در یک سازمان اگرچه آن سازمان، سازمانی کوچک باشد، بااهمیت جلوه میکند، مساله تصمیمگیری است، در مساله تصمیمگیری دو مساله «اقتدار» و «قدرت» مطرح هستند که باید تفاوت آن را به خوبی درک کنیم. اگر کسی دنبال هدفی باشد و اصرار بر آن هدف داشته باشد، در مسیر تحقق هدف خود با موانعی هم روبرو شود، به هر قیمتی علیه آن موانع اقدام کند و حتی اگر اشخاصی هم مانع آن شوند، با ابزارها و راههایی، آنها را تحتفشار قرار دهد تا از جلوی راه او کنار روند، به چنین فردی، انسان مقاوم در راه خواسته خود میگویند.
وی ادامه داد: حال اگر در گروهی که حداقل 2 متشکل از دو نفر باشد، هر دو شخص در موضعهای مختلف بوده و خواستههای متفاوتی داشته باشند، شاهد نزاع مداوم بین این دونفر خواهیم بود، یعنی در واقع دو شخصی هستند که خواستههای متفاوتی دارند و دو گزینه پیشرو بیشتر ندارند، یا تسلیم شوند و یا به وضعیت «پرخاشگریپرخاشگری» ادامه دهند که در مطالعات جامعهشناسی به این وضعیت «ساختار معمای زندانی» میگویند که در این وضعیت همیشه نزاع مداوم رخ میدهد.
عضو هیئت علمی گروه جامعهشناسی دانشگاه فردوسی مشهد تصریح کرد: اگر یکی از افراد راه مسالمتآمیز را در پیش گیرد و دیگری پرخاشگری را، آن کسی که گزینه پرخاشگری را انتخاب کرده و تا آخر ادامه داده است و طرف مقابل هم تغییر مسیر بدهد، آن فرد پرخاشگر به قدرت میرسد.
این جامعهشناس در خصوص تفاوت قدرت و اقتدار گفت: قدرت یعنی امکان اعمال اراده خود بر دیگری، برخلاف میل دیگری، که این، گونهای عمل اجتماعی سرد و نابرابر است. اما در بحث اقتدار، اگر دو نفر کاری را آغاز کنند و تعامل مثبت و مورد توافق بین آنها وجود داشته باشد، با رضایت طرفین همراه خواهد بود.
صدیقاورعی بیان کرد: اگر فردی بیش از طرف دیگری، اقدامات مثبت به نفع آن فرد انجام دهد و فرد مقابل هم نتواند کاری انجام دهد، اندازه امکانات خوبی کردن او بیش از طرف مقابل باشد و آن فرد نتواند جبران کند، بالطبع بیشتر احترام میگذارد و یا اطاعت از روی میل انجام میدهد و این اطاعت خودخواسته که منشا آن هم، جبران خوبیهای طرف مقابل است، «اقتدار» گفته میشود.
وی عنوان کرد: راه دیگر اقتدار این است که در یک تداوم تاریخی، توافقات ساختاری صورت گیرد، در یک سازمان تعریف هنجارها اینگونه باشد که اقتدار به موقعیت خاصی تعلق گرفته است، بهعنوان مثال، رییس در یک سازمان، اگر به نظام خانواده تاریخی در ایران نگاهی بیندازیم، یا اگر به نظام خانواده توصیه شده در اسلام توجه کنیم، مشاهده میکنیم که اقتدار خانواده برای شوهر و پدر است و این یک اقتدار قانونی است، همانند اینکه وارد سازمانی میشویم که پست مدیریت و ریاست براساس اساسنامه تعریف شده، وظایف و اختیارات سایر موقعیتها نیز تعریف شده است، افراد هم شاکله آن سازمان را میپذیرند و طبق مقررات آن را رعایت میکنند.
عضو هیئت علمی گروه جامعهشناسی دانشگاه فردوسی مشهد ابراز کرد: از آثار اقتدار اطاعت همراه با احترام، اطاعت همراه با پذیرش درونی است و نه از باب اینکه چون زورت نمیرسد، در این جا مساله زور نیست، بلکه فرمانبردار منشا انگیزه و عمل این اطاعت است، حال خانواده میتواند اقتدار داشته باشد یا نداشته باشد و این اقتدار میتواند برای شوهر و یا برای بانو باشد و هرکسی که اقتدار داشته باشد، میتواند نماد قانون و قاعدهگذاری در خانواده باشد.
صدیقاورعی با بیان اینکه در نظام خانواده پیشنهادی در اسلام و در وضع گزارش شده از گذشتههای ایران، شوهر و پدر منشا اقتدار و مادر منشا مهربانی است، عنوان کرد: پدر منشا نظم و انشاء هنجار و رعایت قاعدههاست و همه اعضای خانواده شامل مادر و فرزند این اقتدار را میپذیرند و رعایت میکنند، مادر منشا مهربانی و تعدیلها، چانهزنیها و وساطت بین فرزندان و پدر است، این امور را هماهنگی میکند و این موضوع، شاکله یک خانواده قدیمی که در اکثر جوامع وجود داشته است.
وی با اشاره به تنوع موضوعی فراوان در جامعهشناسی، «ریمون بودون» و «کوزر» را از جمله جامعهشناسانی عنوان کرد که در کتابهای «منطق اجتماعی» و «مبانی جامعهشناسی» به مباحث قدرت و اقتدار و موضوعاتی چون پدر یا مادر مقتدر و قدرتمند در خانواده پرداختهاند، خاطرنشان کرد: براساس این دو کتاب، مادر قدرتمند فرمان میدهد و انتظار اطاعت از فرزندانش در عمل را دارد، بدون اینکه آنها بخواهند در ذهنشان این موضوع را بپذیرند، مادر مقتدر یا اقتدارطلب، فرمان و مبانی هم برای فرمانهایش ارائه میدهد و انتظار دارد که فرزندان این مبانی فکری و توجیهات نظری فرمانها و پیشنهادات مقتدرانه را بپذیرند.
عضو هیئت علمی گروه جامعهشناسی دانشگاه فردوسی مشهد ادامه داد: در جامعه ما نیز بهدلیل اینکه با آنومی گسترده مواجه شدهایم و اقتدار هنجاری در کل جامعه متزلزل شده است، این آنومی و نابسامانی اجتماعی طبیعتا در سازمان خانواده آشکار شده است، لذا وقتی که هنجارهای گذشته حجیت خود را از دست دادهاند، انسانها در یک وضعیت خودمختاری نسبی تصمیم میگیرند که چگونه عمل کنند، لذا نزاع مدیریت در خانه پیش میآید که دیگر به اقتدار منتهی نشده، بلکه به قدرت منتهی میشود.
این جامعهشناس یادآور شد: تحقیقی چند سال پیش در مشهد انجام دادهایم، مبنی بر اینکه، که آیا در خانواده مشهدی قدرت و نه اقتدار به شوهر تعلق دارد، یا به بانو و یا به فرزندان، که مطالعات میدانی نشان داد که خانه به خانه این داستان متفاوت است، به دلیل اینکه این موضوع از یک حجیت هنجاری قاعدهمند و اجتماع کل منشا نمیگیرد و این به نبردی که در هر خانه رخ داده، وابسته است، لذا ما بر این اساس به فرمولی رسیدهایم که در یک گروه کوچک اگر فردی هدفی داشته باشد، بر آن هدف به شدت اصرار ورزد، هزینههایی که دیگران برایش تحمیل میکند را تحمل کند، قدرت مجازات منازعهکنندگان را هم داشته باشد، روحیه و اهلیت عاطفی اعمال مجازات را هم داشته باشد، یا در آنجا نزاع مداوم رخ خواهد داد، طرف مقابل عقبنشینی میکند و او به قدرت خواهد رسید.
صدیقاورعی به یکی از تئوریهای بازی اشاره و بیان کرد: براساس یکی از این تئوریها، فرض کنیم که جاده آسفالتهای به طول چند کیلومتر کشیده شده، اما عرض جاده 2 متر و 20 سانتیمتر است و حاشیههای این جاده به اندازه 12 متر با شیب تند به بیابان کشیده شده است. دو ماشین با دو راننده در دو طرف این جاده قرار دادهاند و از آنها خواستهاند تا رو به هم حرکت کنند، با آگاهی از اینکه این جاده عرض باریکی دارد و شیب تندی هم در کنار آن وجود دارد و به آنها هم میگوییم هرکسی که در جاده بماند پیروز است. هرکس از جاده منحرف شود، شکست خورده است. اگر هر دو نفر مصمم به پیروزی باشند، هر دو نفر در یک تصادف شدید فوت خواهند کرد و اگر کسی در آخرین لحظات تصمیم به انحراف از جاده بگیرد و ممکن است با سرنگون شدن ماشین او فوت کند یا زخمی شود، طرفی که در جاده میماند پیروز است و طرف دیگر شکست خورده است و این بازی ترسیم آن چیزی است که در خانواده ایرانی رخ داده و یا در حال رخ دادن است.
این پژوهشگر دینی در خصوص دیدگاه اسلام در این مورد اظهار کرد: در کتاب «ساختار نظام اجتماعی در اسلام» در سال 80 به عنوان طرحی پژوهشی، براساس روایات کتاب وسائلالشیعه در جهاددانشگاهی مشهد توسط بنده نوشته شده است، همه نکاتی که به عنوان وظایف الزامی یا مستحباتی که اعضای خانواده باید انجام دهد، گردآوری شده است که به نظر میرسد اگر این هنجارها در یک خانواده شوهر-همسری رعایت شود، در آنجا علاوه بر اقتدار شوهر، احترام بانو و پایبندی به قانون برای هر دو طرف برقرار میشود و روابط بسیار خوبی با هم خواهند داشت و باید گفت عدول از آن هنجارها به میزانی که صورت گیرد، ساختار خانواده را با چالش مواجه میکند.
وی افزود: در جامعه فعلی ما در مشهد، براساس مطالعات زیادی که صورت گرفته در درجه اول تنازعات، جداییها و شکافهای ارزشی وجود دارد که این موضوعات همبستگی وسیعی با دیگر ناهنجاری و کجرویهای اجتماعی دارد.
عضو هیئت علمی گروه جامعه شناسی دانشگاه فردوسی مشهد در خصوص عوامل پدید آوردن این مسائل، ادامه داد: به نظر من آن عاملی که ساختار خانواده را از تعادل خارج کرده و به شکل مورد به مورد، از این خانواده به خانواده دیگر متفاوت و در عین حال خانوادهها را نامتعادل کرده، وضعیت کلان و گسترده آنومی عمومی است که باعث شده حجیت هنجاری در همهجا تحتالشعاع جدی قرار گرفته شود. در خانوادهای که قاعده و هنجاری حاکم نباشد، طبیعی است که افراد به خواستههای خود اصرار بیشتری بورزند و یکی از عوامل مهم طلاق هم این است، جدا از اینکه نهاد همسرگزینی هم مضمحل شده و چیزی به جای آن ننشسته است.
صدیقاورعی در پاسخ به اینکه ادامه مسیر به کجا منجر خواهد شد، ابراز کرد: در این وضعیت یا انسانها آنقدر با مشکلات مواجه می شوند که به این نتیجه میرسند که باید قاعدهها را دگرگون کنند و تغییر اجتماعی رخ دهد و به توافقات جامعی برسند، تا مشکل حل شود یا اینکه همین مسیر طی شود و بسیاری از انسانها از ازدواج کردن فرار کنند، یا آنهایی هم که ازدواج میکنند با آمار بیشتری، طلاق بگیرند.
وی تاکید کرد: وقتی مشکلی زیاد و زیادتر شد، امکان بازاندیشی اجتماعی وجود دارد و البته هنوز در سطح کلان این اتفاق تشخیص داده نشده که چارهای اندیشیده شود. اگر جامعهای متعادل باشد، بایستی نظام هنجاری مسلطی داشته باشد و خواستههای افراد را در یک چارچوب و قالب قرار دهد و گرنه هر فرد، هر روز هنجار خودساختهای تولید خواهد کرد.
انتهای پیام