گونه‌شناسی منجی موعود در فرق شیعه
کد خبر: 3962339
تاریخ انتشار : ۱۵ فروردين ۱۴۰۰ - ۱۲:۰۴

گونه‌شناسی منجی موعود در فرق شیعه

از نظر شیعه اثناعشری، واقفه، اسماعیلیه خالصه، اسماعیلیه نخستین، طیبیان، نزاریه الموت پیش از حسن دوم، مؤمن‌شاهیان، و برخی از کیسانیان مهدی متولد شده، غایب و زنده است و ظهور خواهد کرد.

به گزارش ایکنا، باور به منجی آخرالزمان یا بنا به اصطلاح اسلامی مهدی، در فرقه‌های شیعی باوری مسلم و قطعی است، اما از نظر مصداق، خاندان، کارکرد، زمان تولد و ظهور دارای تفاوت‌هایی است. مهدویت در اثناعشریه از بیشترین جایگاه و اهمیت و کارکرد برخوردار و بیش از همه مذاهب شیعی و سنی در مباحث کلامی و آثار روایی مورد اهتمام بوده است. در میان فرق شیعه، دیدگاه زیدیه درباره مهدویت به اهل‌سنت نزدیک‌تر است. در این‌جا، آموزه مهدویت در فرق شیعه، به اختصار گونه‌شناسی شده است.
 
۱. منجی موعود در مذاهب شیعه یا مهدی قائم، به لحاظ ماهوی «شخصی» است. یعنی فردی است با تبار قریشی، از نسل پیامبر اسلام، از فرزندان علی(ع) و فاطمه(س) و از فرزندان حسن(ع) یا حسین(ع) و هم‌نام پیامبر و بنا به باور مذهب زیدیه و برخی روایات پدر او نیز هم‌نام پدر پیامبر است. البته فرقه‌هایی همچون سبئیه و کیسانیه مهدی را لزوماً از فرزندان امام حسن و امام حسین و یا حتی حضرت علی و حضرت فاطمه نمی‌دانند، اما غالب مذاهب شیعه چنان اعتقادی دارند. او آخرین امام در سلسله امامان شیعه و «خاتم الاوصیاء» (آخرین وصی و امام) است.
 
مهدی فرزند امام عسکری، امام یازدهم شیعیان اثناعشری و خود دوازدهمین امام آنان خواهد بود. از نظر زیدیه او از یکی از سادات حسنی یا حسینی متولد خواهد شد. از نظر واقفه مهدی کسی نیست جز امام موسی کاظم(ع). از نظر اسماعیلیه خالصه، بنیان‌گذاران اسماعیلیه، او اسماعیل، فرزند امام صادق(ع) است. شاخه اکثریت مبارکیه که در ادامه به قرامطه اشتهار یافتند، محمد بن اسماعیل، نواده امام صادق(ع) را مهدی می‌دانند. فاطمیان ابتدا به مهدویت و قائم بودن عبیدالله مهدی، مؤسس سلسله فاطمیان، و دیگر امامان فاطمی پس از او معتقد شدند، اما پس از اصلاحات المعز، خلیفه چهارم فاطمی، کوشیدند میان عقیده اسماعیلیه نخستین (= اکثریت مبارکیه) و عقیده فاطمی در این موضوع، جمع کنند. از این رو معتقد شدند مهدی همان حقیقت محمدبن اسماعیل است که در سه حد متجلی می‌گردد:
 
الف) در حد جسمانی: محمد بن اسماعیل و خلفای راشد که عبارتند از خلفای مستور در دوره ستر پیش از فاطمیان و خلفای ظاهر فاطمی؛
 
ب) در حد حجت قائم: آخرین امام فاطمی در عالم جسمانی؛
 
ج) در حد قیامت و داوری.
 
پس مهدی حقیقتی است شخصی که در هر حال در یکی از سه حد خود متجلی است. به باور طیبیان، مهدی از نسل آمر و به باور نزاریه الموت در دوره حسن صباح و دو جانشین بعدی او، نزار یا یکی از فرزندان او مهدی است؛ در حالی که نزاریه الموت از دوره حسن دوم به بعد معتقد به مهدویت حسن دوم‌اند که به ادعای خود او، از فرزندان نزار است. از اسماعیلیان پس از الموت، شاخه مؤمن‌شاهیان یکی از اعقاب امیر محمدباقر را مهدی می‌دانند، اما قاسم‌شاهیان هرکدام از امامان معاصر نزاری را مهدی قائم قلمداد می‌کنند. از نظر اینان مهدی همان اَوَتاره دهم است و از این‌رو تا حدی جنبه الوهی دارد. به هر تقدیر، در همه شاخه‌های اسماعیلی مهدی فردی از نسل امام حسین(ع) است. مهدی از نظر مذاهب شیعه فردی انسانی است که به جهت دارا بودن مقام امامت از اوصاف خاص سایر امامان برخوردار است. او انسان فوق‌العاده‌ای است که در نظام تکوین جایگاه خاصی داشته و بدون او قوام و دوام نظام هستی از هم خواهد گسیخت. مهدی از تأییدات و نصرت‌های ویژه الهی برخوردار است، اما این به معنی قول و جنبه الوهی برای او نیست. قول به جنبه الوهی برای امامان یک عقیده غیرمعمول و اصطلاحاً «غالیانه» و از نظر «راست‌کیشی» ناپذیرفتنی است. بنا به آن‌چه در پاره‌ای روایات، به‌ویژه روایات اسماعیلی و اثناعشری آمده است مهدی به هنگام ظهور در قیافه و هیبت یک فرد میان‌سال و دارای ویژگی‌هایی هم‌چون خالی بر شانه، پیشانی فراخ و درخشان، بینی کشیده، هیبتی خاص و… است.
 
از نظر شیعه اثناعشری، واقفه، اسماعیلیه خالصه، اسماعیلیه نخستین، طیبیان، نزاریه الموت پیش از حسن دوم، مؤمن‌شاهیان، و برخی از کیسانیان مهدی متولد شده، غایب و زنده است و ظهور خواهد کرد. از نظر زیدیه، به جز استثنائاتی هم‌چون برخی از «جارودیه نخستین» و «فرقه حسینیه»، مهدی متولد نشده، پس غیبت موضوعاً منتفی است. به باور فاطمیان و قاسم‌شاهیان، مهدی، یعنی محمد بن اسماعیل، در حد جسمانی، متولد شده و از دنیا رفته است و در حد یکی از خلفای راشد همواره زنده، حاضر و ظاهر است، اما در حد حجت قائم، هنوز متولد نشده است.
 
۲. موعود شیعی به لحاظ کارکرد، موعودی است که از نظر همه گرایش‌های شیعی «عدل‌گستر» است. منجی‌ای است که در درجه نخست بساط ستم را بر چیده و بر بسیط زمین عدل می‌گستراند. پس مهدی از نظر همه گرایش‌های شیعی نجات‌بخش جمعی است و در صدد حاکم ساختن عدالت در تمام جهان و در میان همه انسان‌ها با هر دین و گرایشی است.
 
مهدی پس از ظهور، نهضتی همه‌گیر و قیامی جهانی به‌پا و با هر شکلی از جور و ستم مبارزه خواهد کرد و نجات از ستم را برای همگان و بنا به مضمون روایات شیعی، در منابع زیدیه، اسماعیلیه و اثناعشریه زمینه هدایت معنوی همه انسان‌ها را نیز فراهم خواهد ساخت. به نظر می‌رسد هدایت و «نجات معنوی» به «نجات اجتماعی» یاری خواهد رساند و مکمل یکدیگر خواهند بود.
 
افزون از آن، بنا به روایات شیعیان دوازده امام مهدی(عج) که از دیده‌ها نهان است، بر احوال همگان آگاه است و از سالکان و اهل معنا دست‌گیری نموده و آنان را به مقامات بلند معنوی و باطنی هدایت می‌کند. او سبب و حلقه «اتصال» میان زمین و آسمان است و اشخاص مستعد را در وصول به مقامات باطنی و شهود حق و حقیقت هدایت مدد می‌رساند. مهدی به هنگام ظهور، حقیقت اسلام را آشکار خواهد ساخت و زوائد و خرافه‌هایی را که به نام اسلام شناخته شده، کنار می‌زند.
 
او با آشکار ساختن حقیقت اسلام و عرضه کردن این حقیقت سبب هدایت مردمان به سوی آن و باعث به‌کمال رسیدن خرد و درک آنان می‌گردد. از نظر اسماعیلیه، مهدی باطن دین اسلام را عیان و حقیقتش را آشکار می‌سازد. به این ترتیب، به نظر می‌رسد نمی‌توان حکم واحدی در مورد همه مذاهب شیعی کرد بلکه می‌توان گفت: از نظرگاه شیعیان دوازده امامی، مهدی هم یک نجات‌بخش اجتماعی است، هم نجات‌بخش فردی و هم نجات‌بخش معنوی، از نظر برخی مذاهب اسماعیلیه و دیگر مذاهب که قائل به غیبت مهدی هستند نیز علاوه بر کارکرد نجات‌بخشی اجتماعی، نجات‌بخشی فردی و معنوی دارد، هرچند در اسماعیلیه برای بسیاری از پیروان این امر ممکن است با چند واسطه صورت گیرد.
 
اما در نظر برخی از مذاهب شیعه هم‌چون زیدیه که به تولد و غیبت مهدی قائل نیستند، تنها کارکرد نجات‌بخشی جمعی قابل تصور است. با وجود این، به نظر می‌رسد، همه کارکردهای یاد شده در زمان ظهور وجود داشته باشد، چون در هر حال مهدی، یک امام است و مانند سایر امامان افزون بر نجات‌بخشی جمعی، نجات‌بخشی فردی و معنوی نیز دارد. مهدی امامی است که به پشتوانه تأیید و نصرت الهی با برقراری امنیت، آسایش، رفاه و عدالت اجتماعی، دینِ حق و حقیقتِ دین را معرفی و حاکم خواهد ساخت و از این طریق مردمان را به اخلاق نیکو، ایمان راستین و زیست دین‌دارانه و موحدانه هدایت خواهد کرد.
 
۳. به لحاظ شمول و گستره نجات‌بخشی منجی موعود شیعی باید گفت: هرکدام از گرایش‌های شیعی مهدی را امامی بر مذهب خویش قلمداد کرده و حاکمیت جهانی مذهب خویش را در نتیجه ظهور و قیام او انتظار می‌کشند. با وصف این، به مقتضای این حدیث مورد وفاق همه مذاهب شیعی و بلکه همه مذاهب اسلامی که مهدی جهان را پر از عدل و داد خواهد کرد و نیز احادیث دیگری در این موضوع، انقلاب، امامت، حاکمیت و نجات‌بخشی او جهانی خواهد بود و بنابراین، مهدی از منظر شیعه به دنبال نجات قوم و نژاد و ملت خاصی نبوده و «قوم مدار» نیست.
 
۴. مهدی موعود در مذاهب شیعه، به لحاظ آرمان، در صدد حاکمیت‌بخشی دین اسلام است. اما گویا دین اسلام در جریان تاریخی خود از آغاز تا زمان ظهور مهدی دچار کژی‌های فراوان شده و جامه‌های خرافه و انحراف بسیاری به تن کرده و حقیقت آن نهان و حقانیتش مخدوش گشته است. رسالت مهدی آن است که این جامه‌های ناصواب را برکنده، خرافه‌ها را بزداید و حقیقت ناب اسلام را برملا و حقانیتش را آفتابی کند. این امر به گونه‌ای جلوه خواهد کرد که مردمان گمان می‌برند که مهدی، اسلامِ جدید و غریبی عرضه کرده است. این نه فقط به جهت آن است که مهدی گردوغبار خرافه‌ها و ناراستی‌ها را از چهره اسلام می‌زداید بلکه فرصتی برای او فراهم می‌شود که تفسیری کامل و صحیح از اسلام به دست داده و اسلام را در همه ابعاد حکومتی، اجتماعی، اخلاقی و معنوی حاکمیت بخشد؛ فرصتی که حتی برای پیامبر اسلام(ص) به نحو کامل فراهم نگردید.
 
بنابراین، می‌توان گفت، مهدی موعود در مذاهب شیعی اگرچه از جهت اصل اسلام، «رو به گذشته»، اما از جهت معرفی و حاکمیت بخشی اسلام ناب و حقیقت آن و به کمال رساندن عقول و ادراک آدمیان و فرصتی که برای تحقق همه‌جانبه دین اسلام در اختیار خواهد داشت «رو به آینده» است. اما بنا به روایات متعدد و مشهور، مهدی، در «آخرالزمان» ظهور می‌کند و پس از او عمر این جهان رو به پایان گذاشته و قیامت برپا می‌شود. به همین جهت، در مذهب اسماعیلیه، یکی از القاب او «قائم القیامه» است و از این رو باید گفت موعود شیعی «موعود پایانی» است.
 
۵. به لحاظ کیهان‌شناختی، به نظر می‌رسد موعود شیعه دو کارکرد دارد: نخست آن‌که چون امام و حجت است و واسطه فیض از عالم عُلوِی به سُفلِی است و بدون وجود او سامان عالم از هم خواهد گسیخت، پس در سلسله اسباب نظام عالم از جایگاه کیهان‌شناختی مهمی برخوردار است. او امام است و جانشین پیامبر و «ولی» و «صاحب ولایت» و «صاحب الامر» است. او نه تنها جایگاه کیهان‌شناختی و تکوینی دارد و واسطه فیض تکوینی است که یاری‌گر عقول و نفوس مستعد در سیر صعودی به سوی کمال مطلق است و از این‌رو، واسطه فیض تشریعی نیز هست. به‌ویژه، در مذهب اثناعشری عقیده بر آن است که غیبت امام مهدی کلی نیست و فقط از حشر و نشر ظاهری و محسوس با مردمان غایب است که «غیبت جزئی» و غیبت در یکی از شئون ولایت و امامت است. این‌گونه از غیبت «غیبت شأنیه» نام دارد. اما، او در سایر شئون ولائی و وجودی خود نافذ، حاضر و فعال است.
 
دیگر آن‌که، با ظهور منجی موعود شیعی و تحقق حکومت و آرمان‌های او جهان از نشئه مادی به نشئه دیگری منتقل خواهد شد. این امر به‌ویژه، در اسماعیلیه مورد تأکید است. مهدی در اسماعیلیه، امام ناطقِ «دور نهایی» عالم است و پس از او قیامت برپا خواهد شد. در شیعه اثناعشری نیز، اگر چه روایات اختلافاتی در مورد مقدار فاصله زمانی ظهور مهدی و ظهور قیامت وجود دارد، اما به نظر می‌رسد، در این که وضع و شرایط این عالم رو به پایان خواهد گذاشت در روایات مربوط وجود اختلافی نیست. البته دقیقاً روشن نیست که پایان جهان پس از حکومت مهدی (ع) و جانشینان او مربوط به کارکرد کیهانی وجود و فقدان مهدی است یا صرفاً اراده الهی بر این امر تعلق گرفته است که پس از ظهور مهدی و تحقق اهداف و آرمان‌های الهی توسط او، این جهان به فرجام خود برسد.
 
یادداشت به قلم محمدجاودان به نقل از دانشگاه ادیان و مذاهب
انتهای پیام
captcha