به گزارش ایکنا از قزوین، مسعود جانبزرگی، استاد روانشناسی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، در وبینار تحلیل روانشناختی خطبههای امام حسین(ع) که شب گذشته، 25 مرداد به همت گروه درمان چندبعدی معنوی خداسو از مرکز خدمات مشاوره و روانشناسی «طلیعه سلامت» برگزار شد، اظهار کرد: گفته میشود همان شب که پیشنهاد بیعت امام حسین(ع) با یزید توسط والی مدینه مطرح شد امام حسین(ع) تا صبح کنار مزار حضرت رسول(ص) بودند.
وی بیان کرد: چرا انسانها با مذهب مشکل پیدا میکنند؟ چرا گاهی تقابل بین انسان و مذهب، برای انسان وحشتناک میشود؟ چرا انسانها در برابر دریافت مذهب مقاومت میکنند؟ هر کسی در هر مقام و موقعیتی که باشد نیاز به مذهب دارد چون مذهب برای زندگی چارچوب ارائه میدهد. روانشناسان میگویند انسانها وقتی به دنیا میآیند در سال سوم زندگی احساسی مبنی بر در مرکز دنیا بودن در انسان شکل میگیرد که از آن با عنوان «خودمیانبینی» یاد میشود؛ اعتقاد روانشناسان بر این است که خودمیان بینی بهواسطه تربیت به میانواگرایی تبدیل شود تا دیگران را ببینیم.
این استاد روانشناسی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه یادآور شد: برخی معتقدند که خودمیانبینی به خودشیفتگی تبدیل میشود؛ انسانها بهصورت طبیعی در خلال تحول خودشان خودشیفتگی دارند و عاشق خودشان میشوند، این خودشیفتگی باید در مسیر تربیت به حسی تبدیل شود تا در نهایت از آن عبور کنیم یعنی رشد ما به این مقوله وابسته است.
وی تصریح کرد: اگر والدین نقش خود را بهخوبی ایفا کنند فرد از حالت خودشیفتگی خارج میشود چون کنشهای آینهوار والدین باعث میشود کودک در عین حال که خود را میبیند دیگری را هم ببیند. اگر خودشیفتگی در زاویه قدرت قرار گیرد وضعیت متفاوت خواهد شد.
جانبزرگی تصریح کرد: مذهب زیربنای خودشیفتگی را از انسان میگیرد و ما از این امر وحشت داریم، روانشناسان بزرگ میگویند انسانها دو فکر هستهای با عنوان «قادر مطلق» و «دانای مطلق» دارند؛ تمایل انسان به دانایی و توانایی همواره با انسان همراه است و اگر بخواهیم مذهب خدامحوری را بگیرد اولین اتفاق این است که باید خود را از خدایی ساقط کند و خداوند متعال را بپذیرد، این برای انسان بسیار سنگین است چون ضد قادر و دانای مطلق بودن است.
وی اضافه کرد: برای مثال وقتی بیمار میشویم در برابر رفتن به دکتر مقاومت میکنیم و میخواهیم بگوییم که ما بیمار نیستیم و اینگونه توهم سالم بودن را حفظ و با نرفتن به دکتر آن را اثبات کنیم. بنابراین اولین چیزی که در پیوستن به مذهب واقعی اتفاق میافتد این است که انسان از خدایی میافتد و این ترسآور و اضطرابزا است.
این استاد روانشناسی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه اظهار کرد: امام حسین(ع) بهخاطر اینکه عبد مطلق در برابر خدای مطلق است تمام سیستمش درست کار میکند و نمیتوانند زیر بار ظلم بروند؛ به همین خاطر با قاطعیت روی ارزشهای خود میایستند یعنی ارزشهای پایه باعث میشود انسان با همه قوا زندگی کند؛ ارزشهای پایه به علایق انسان جهت میدهد و علایق و محبت و عشق ما جهتش به سمت موضوعات واقعی خواهد بود و راه را گم نخواهد کرد. عواطف و هیجانات ما زمانی تنظیم میشوند که ارزش پایه داشته باشیم.
وی اشاره کرد: با توجه به خطبه امام حسین(ع) در منا میبینیم اگر عقاید ما فاسد شود و نتوانیم با واقعیت ارتباط برقرار کنیم نخواهیم توانست افراد واقعی را از غیرواقعی تشخیص دهیم، شرط تشخیص پذیرش مذهب واقعی است تا هویت خود را با آن تعریف کنیم.
جانبزرگی تشریح کرد: امام حسین(ع) کنار مزار جدشان رسول خدا(ص) مینشینند و چند عبارت از آن لحظات باقی مانده که به ما رسیده است. «اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا رَسُولَ اللّهِ! أَنَا الْحُسَیْنُ بْنُ فاطِمَةَ، أَنَا فَرْخُکَ وَابْنُ فَرْخَتِکَ، وَ سِبْطُکَ فی الْخَلَفِ الَّذی خَلَّفْتَ عَلی أُمَّتِکَ، فَاشْهَدْ عَلَیْهِمْ یا نَبِی اللّهِ. أَنَّهُمْ قَدْ خَذَلُونی وَ ضَیَّعُونی وَ أَنَّهُمْ لَمْ یَحْفِظُونی، وَ هذا شَکْوای إِلَیْکَ حَتّی أَلْقاکَ؛ سلام بر توای رسول خدا! من حسین پسر فاطمهام؛ منم فرزند دلبند تو و فرزند دختر تو و من سبط تو هستم که مرا میان امّت به یادگار گذاشتی. ای پیامبر خدا! گواه باش که آنان دست از یاری من برداشتند و مقام مرا پاس نداشتند؛ این شِکوه من است نزد تو، تا آنگاه که تو را ملاقات کنم». در این سخن چندین نکته وجود دارد در ابتدا خود را معرفی میکنند، از رها کردن و عدم حفاظت شکوه میکنند و میگویند مشتاق شهادت هستند.
وی افزود: در شب بعد امام حسین(ع) مجدداً بر مزار جدشان حاضر میشوند و میگویند «اَللّهُمَّ! إِنَّ هذا قَبْرُ نَبِیِّکَ مُحَمَّد وَ أَنَا ابْنُ بِنْتِ مُحَمَّد وَ قَدْ حَضَرَنِی مِنَ الاْمْرِ ما قَدْ عَلِمْتَ، اَللّهُمَّ! وَ إِنِّی اُحِبُّ الْمَعْروُفَ وَ أَکْرَهُ الْمُنْکَرَ، وَ اَنَا أَسْأَلُکَ یا ذَالْجَلالِ وَ الاِکْرامِ بِحَقِّ هذَا الْقَبْرِ وَ مَنْ فیهِ مَا اخْتَرْت مِنْ أَمْری هذا ما هُوَ لَکَ رِضی؛ بار الها! این قبر پیامبر تو محمد(ص) است و من فرزند دخت محمدم. از آنچه برای من پیش آمده است آگاهی. خدایا! من معروف را دوست دارم و از منکر بیزارم. من از توای خداوند صاحب جلال و بزرگواری میخواهم به حق این قبر و کسی که در آن است راهی را که خشنودی تو در آن است برایم مقرّر داری.»
این استاد روانشناسی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه تصریح کرد: اینجا میبینیم که تکلیف عشق و نفرت امام حسین(ع) معلوم است. باید بتوانیم هیجانات خود را تنظیم کنیم، در درون خود دو هیجان بزرگ عشق و نفرت داریم که همه سرمایههای ما را به خود جلب میکند تمام سرمایه زندگی ما به وسیله این دو هیجان تنظیم میشود. تنظیم این دو بزرگترین جریان زندگی ماست و این را از سخنان امام حسین(ع) میآموزیم. اگر موضوع عشق ما «معروف» باشد و موضوع تنفر ما «منکر» باشد بهترینها رقم خواهد خورد.
وی تأکید کرد: امام حسین(ع) به راهی که خدا را خشنود میکند راضی هستند و آن را از خداوند متعال طلب میکنند، اینجا میبینیم که مذهب باعث قربانی شدن منیت میشود و باید هر چه خداوند راضی به آن باشد را بخواهیم.
جانبزرگی مطرح کرد: شرایطی که امام حسین(ع) برای ما از چگونگی معنادهی ترسیم میکنند در کجا میبینیم؟ امام حسین(ع) وقتیکه همه خاندانش در روز عاشورا شهید شدند و کسی جز امام سجاد(ع) و زنها و کودکان باقی نمانده بود؛ با صدای بلند فریاد زدند «هَلْ مِنْ ذَابٍّ یذُبُّ عَنْ حَرَمِ رَسُولِ اللَّهِ ص هَلْ مِنْ مُوَحِّدٍ یخَافُ اللَّهَ فِینَا هَلْ مِنْ مُغِیثٍ یرْجُو اللَّهَ بِإِغَاثَتِنَا هَلْ مِنْ مُعِینٍ یرْجُو مَا عِنْدَ اللَّهِ فِی إِعَانَتِنَا؛ آیا دفاعکنندهای هست که از حرم رسول خدا دفاع کند؟ آیا یگانهپرستی هست که درباره ما از خدا بترسد؟ آیا فریادرسی هست که با فریادرسی از ما به خدا امید داشته باشد؟ آیا مددکاری هست که با کمک به ما امید به آنچه نزد خداست داشته باشد؟»؛ اینجا امام حسین(ع) حجت را تمام میکنند و در آن وضعیت وظیفه امامت خود را انجام میدهند.
وی ادامه داد: وقتی اهل بیت صدای امام حسین(ع) را میشنوند صدای گریه و ناله آنان بلند میشود، امام حسین(ع) به سمت خیمهها میروند و به آنان میگویند علیاصغر را برای وداع به او بدهند، فرزندش را به او میدهند وقتی امام حسین(ع) علیاصغر را میبوسند به او میگویند بدا به حال این گروه ستمگر آنگاه که جدت رسول خدا(ص) با آنان به مخاصمه برخیزد.
این استاد روانشناسی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه در پایان با بیان اینکه باور یقینی، قلب را محکم نگاه میدارد و میتوان مصیبت را تحمل کرد، یادآور شد: در عاشورا شقاوت به نهایت خود میرسد گفته میشود علیاصغر در حال حرکت بوده است که تیر به گلوی او برخورد و گلویش را پاره میکند، اما امام حسین(ع) با صلابت از اسب پیاده میشوند و با غلاف شمشیر قبر کوچکی حفر میکنند و موقع گذاشتن علی اصغر در قبر این جمله را میگویند «هَوَّنَ عَلَی ما نَزَلَ بی أَنَّهُ بِعَینِ اللّهِ؛ این مصیبت بر من آسان است، چرا که در محضر خداست.»
انتهای پیام