نهضت امام حسین(ع)؛ قیام برای حکومت یا حرکت استشهادی؟
کد خبر: 3991652
تاریخ انتشار : ۲۷ مرداد ۱۴۰۰ - ۲۱:۱۹
امداد توران تشریح کرد:

نهضت امام حسین(ع)؛ قیام برای حکومت یا حرکت استشهادی؟

عضو هیئت علمی دانشگاه ادیان و مذاهب اظهار کرد: تفسیر اول از قیام امام حسین(ع) تفسیری است که این حرکت را از ابتدا تا انتها یک حرکت دفاعی تلقی می‌کند، دیدگاه دوم معتقد است حرکت امام حسین(ع) یک ماهیت استشهادی دارد و براساس تفسیر سوم، این حرکت، یک حرکت فعالانه در جهت براندازی نظام حاکم است.

به گزارش ایکنا، در ادامه مجموعه درسگفتارهای عاشورایی که به همت موسسه آموزش عالی حوزوی امام خمینی استان فارس برگزار می‌شود، نشست «بررسی تعارض روش کلامی و تاریخی درسیره اهل بیت(ع) براساس قیام امام حسین(ع)» شب گذشته، 26 مرداد، با سخنرانی امداد توران، عضو هیئت علمی دانشگاه ادیان و مذاهب برگزار شد.

در ادامه متن سخنان وی را می‌خوانید:

دوگانه انگاری روش کلامی و تاریخی در تفسیر قیام امام حسین(ع)، یک نگاه جدید است و اگر از یک بازه زمانی به قبل‌تر برگردیم چنین دوگانه‌ای مشاهده نمی‌شود. ما در مقامی نیستیم که توضیح دهیم این دوگانه از کجا و تحت تاثیر چه چیزی پدید آمد اما یکی از زمینه‌های پیدایش این دوگانه انگاری، وجود و تقابل تفاسیر مختلف از واقعه عاشورا در چند دهه یا حداکثر در سده اخیر است یعنی اگر تاریخ کلام و اندیشه امامیه را که لحاظ کنیم چندان اختلاف نظری در تفسیر سیره اهل بیت(ع) بین علمای امامیه به چشم نمی‌خورد اما در چند دهه اخیر تحت تاثیر عوامل مختلف از جمله عوامل سیاسی، اختلاف تفاسیر درباره سیره اهل بیت، به ویژه امام (ع) حسین نمود زیادی در عرصه علمی، اجتماعی و سیاسی پیدا کرده است.

تفاسیر مختلف از قیام عاشورا

گزارشی از اختلافات این تفاسیر در منابع مختلف همانند کتاب «عاشورا شناسی» نوشته محمد اسفندیاری قابل مشاهده است. دسته بندی این اختلافات هم شاید کار آسانی نباشد اما بنده یک دسته‌بندی انجام داده‌ام تا مقدمه‌ای برای بحث از اختلاف روش کلامی و تاریخی و ارائه راه حل جایگزین باشد. شاید بتوانیم مجموع تفاسیر از قیام امام حسین(ع) را ذیل سه تفسیر جمع بندی کنیم؛ تفسیر اول از قیام امام حسین(ع) تفسیری است که این حرکت را از ابتدا تا انتها یک حرکت دفاعی تلقی می‌کند و می‌گوید امام حسین(ع) از بیعت با یزید امتناع کرد و در نتیجه جان وی به خطر افتاد، لذا لازم بود از خود دفاع کند و این دفاع در نهایت منتهی به شهادت حضرت شد.
دیدگاه دوم معتقد است حرکت امام حسین(ع) یک ماهیت استشهادی دارد، یعنی شهادت‌طلبانه بود و امام حسین(ع) آگاهانه به استقبال شهادت رفت و از ابتدا هدفش همین بود. تفسیر سوم معتقد است حرکت امام حسین(ع) یک حرکت فعالانه در جهت براندازی نظام حاکم و دستیابی به حاکمیت و قدرت و در واقع با هدف تاسیس حکومت بود گرچه در نهایت منجر به شهادت وی شد. البته می‌توان تفاسیر دیگری را نیز در اینجا گنجاند؛ مثلاً برخی معتقدند این یک راز است و نمی‌توانیم فهمی از آن داشته باشیم. هر کدام از این تفاسیر را می‌توان به تفاسیر فرعی‌تری نیز تقسیم کرد و مثلاً در ذیل دیدگاه استشهادی به شهادت عرفانی، شهادت فدیه‌ای یا شهادت سیاسی اشاره می‌شود.
سؤال این است که چرا چنین تفاسیر متفاوت و حتی متعارضی از واقعه عاشورا وجود دارد؟ یکی از علل این تفاوت یا تعارض این است که روش‌های مفسران برای تفسیر متفاوت بوده است و هر کدام براساس روش خود به نتیجه خاصی رسیده‌اند. تفاوت روش کلامی و تاریخی از جمله تفاوتهای روشی است. بر این اساس، برخی از نویسندگان گفته‌اند علت اختلاف تفاسیر این است که برخی روش کلامی و برخی روش تاریخی را برای تفسیر واقعه عاشورا در پیش گرفته‌اند. محمد اسفندیاری تلاش کرده است به تفصیل تفاوت روش کلامی و تاریخی را در تفسیر قیام امام حسین(ع) نشان دهد. وی معتقد است در تفسیر تاریخ باید روش تاریخی یعنی گزارش‌های عینی تاریخی را در پیش بگیریم و روش کلامی را در جایی که تعارض با روش تاریخی داردکنار بگذاریم.

حرکت سیاسی یا غیر سیاسی

محمد اسفندیاری تاکید و اصرار دارد که گزارش‌های تاریخی، ما را به این نتیجه می‌رساند که حرکت امام حسین(ع) یک حرکت سیاسی و براندازانه برای تاسیس حکومت بوده است و نظریات دیگر برآمده از مبانی کلامی برگرفته از روایات است و چون ما می‌خواهیم روش تاریخی داشته باشیم، براساس داده‌های عینی تاریخی پیش می‌رویم و بر این اساس به این نتیجه می‌رسیم هدف ایشان تاسیس حکومت بوده است و شواهد تاریخی نیز برای آن وجود دارد. البته در اینجا تا حدودی وامدار نعمت‌الله صالحی نجف آبادی در کتاب «شهید جاوید» است که در دهه چهل شمسی وارد موضوع هدف حرکت امام حسین(ع) شد و مقاطع مختلفی را ترسیم کرد و معتقد شد که هدف امام حسین(ع) در یک مقطع مهم از حرکتش تشکیل حکومت بوده است.
البته لازم است اشاره کنم در همان زمان، در نقد این تفسیر از واقعه عاشوا آثار زیادی نوشته شد و از جمله یکی از کسانی که با یک قلم ادبی این دیدگاه را نقد کرد مرحوم سیدرضا صدر در کتاب «پیشوای شهیدان» بود که سعی می‌کند همه ماجرای کربلا را به سبک بیان داستانی بازگو کند و جا‌به جا نشان که این حرکت براندازانه و معطوف به تشکیل حکومت نبوده است.
در همین‌جا اشاره کنم که همه این تفاسیر تنها قادر به تبیین برخی از گزارشهای تاریخی هستند و در نهایت مجبور می شوند که بخش دیگری از گزارشهای تاریخی را توجیه و تاویل. در همین کاری که آقای اسفندیاری انجام داده، ناچار است در برخی از جاها اقدام به توجیه آن دسته از رفتارهای حضرت کند که با نظریه تشکیل حکومت جور در نمی‌آید. لذا باید گفت فراتر از تفاوت روش‌ها، یک علت دیگر اختلاف در تفاسیر عاشورا، ناهمگونی گزارشها و داده‌های تاریخی است، چراکه این داده‌ها بعضاً فرّار هستند و در قالب یک نظریه نمی‌گنجند.

اما آنچه در اینجا می خواهم، فراتر از تفاوت روشها و ناهمگونی داده‌های تاریخی، به عنوان عامل اختلاف یا تعارض تفاسیر عاشورا مطرح کنم تفاوت در مبانی یا جهان‌بینی یا اعتقاد است. از مصداق واضح‌تر شروع کنیم؛ فرض کنیم چند تاریخ پژوه می‌خواهند سیره پیامبر را تفسیر کنند؛ منابع و روششان هم یکی است: لکن یکی مسلمان است و دیگری ملحد یا مسیحی مثلا. مسلما ماحصل تفسیر ایشان متفاوت و بلکه متعارض خواهد بود. علت این تفاوت یا تعارض در اینجا اختلاف در مبنای الهیاتی و اعتقادی است. چراکه یکی سیره پیامبر(ص) را به عنوان یک پیامبر و دیگری با نفی پیامبری او تفسیر می‌کند. آن کسی که سیره پیامبر(ص) را براساس نبوت ایشان تفسیر می‌کند مجبور است در تفسیری که از سیره پیامبر ارائه می‌کند روح نبوت را بدمد و شخص دیگر ناچار است انکار نبوت را در تمام تفسیر خود بدمد؛ چراکه مبنای آنها متفاوت است حتی اگر روش یکسانی داشته باشند. لذا نمی‌توانیم بگوییم تفاوت تفسیر یک مسلمان و یک ملحد از سیره پیامبر(ع) به روش آنها مربوط است، بلکه باید علاوه بر آن و مهمتر از آن، اختلاف مبنای اعتقادی را عامل مهمتری دانست.

گوهر امامت از منظر علامه طباطبایی

آنچه درباره تفسیر سیره پیامبر(ص) گفتیم عینا درباره تفسیر سیره اهل بیت نیز صدق می‌کند. در اینجاست که بنده می‌خواهم نظریه جایگزین را ارائه کنم که هم امامت امام را لحاظ کنیم و هم به روش تاریخی پایبند باشیم تا در نتیجه بتوانیم تمام داده‌های تاریخی را همزمان تفسیر کرده و از تعارض خارج کنیم. مقصودم از امامت که در سیره امام حسین(ع) لحاظ می‌کنیم تقریبا همان معنایی است که علامه طباطبایی بیان می‌دارد: امامت، همان نبوت، یا وصایت یا خلافت یا ریاست در امور دین و دنیا نیست بلکه امامت در گوهر خود عبارت از هدایت به امر خداوند است. امام کسی است که به موجب آیاتی از قبیل وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا به امر مستقیم خداوند فرد و جامعه را سوی خداوند هدایت می‌کند. بدین ترتیب تمام سیره سیاسی و اجتماعی امام باید به امر خداوند رقم بخورد و معطوف به هدایت امت به سوی خداوند باشد.

امامت یا امام به وصف امامت چند ویژگی دارد: از جمله آنکه که امام در سیره خود و در مقام جاری کردن امامت در جامعه کعبه‌وار عمل می‌کند یعنی سر جایش می‌ایستد تا جامعه سراغ وی برود، نه آنکه وی سراغ جامعه برود. در سیره امام حسین(ع) نیز می‌بینیم که حضرتش بدوا نمایندگانی به اقصی نقاط جهان اسلام در راستای یک حرکت سیاسی براندازانه یا یک حرکت نظامی گسیل نمی‌دارد و منتظر می ماند تا زمانی‌که عده‌ای از وی دعوت می‌کنند تا رهبری ایشان را بر عهده بگیرد. چنین شیوه‌ای، یعنی انتظار تا اعلام بیعت و اطاعت از سوی جامعه، در سیره امیرالمومنین نیز عیان است. این در حالی است که امام خود را محق و خلیفه وقت را نامشروع می‌داند. در عین حال، امام تا وقتی که مردم سراغش نیایند اقدامی انجام نمی‌دهند. بدین ترتیب، به آسانی نتیجه می‌گیریم که اگر مردم کوفه از امام حسین(ع) برای تصدی حاکمیت دعوت نکرده بودند، آنحضرت ابتدا به ساکن اقدام سیاسی یا نظامی‌ای در جهت تاسیس یک نظام سیاسی انجام نمی دادند. کعبه‌وار بودن امام در ارتباطش با امت به معنای رها‌کردن امت یا رها کردن امامت بر امت نیست؛ بلکه امام در عین سکون سیاسی و نظامی، اولا حق و حقیقت و از جمله حق امامت الهی خودش را بیان می‌دارد تا امت بر اساس معرفت و مودت، به اختیار خود، و نه با تطمیع یا تطمیع، از امام تبعیت و اعلام تبعیت کنند. این ویژگی یعنی بیان حقیقت و انتظار کعبه‌وار برای اقبال اختیاری جامعه به سوی امام در سراسر سیره امام حسین علیه السلام مشهود است.

ویژگی دیگر امامتِ اهل بیت(ع) اولویت انکشاف حقیقت اولا و اولویت اخلاق ثانیا بر کسب و حفظ قدرت و اقتدار است. در سیره امیر المومنین به وضوح مشاهده می‌کنیم که حضرتش برای آنکه چهره حقیقت مخدوش نشود، به هنگام پیشنهاد شدن خلافت به ایشان در شورای شش نفره از پذیرش سیره شیخین امتناع می‌ورزد و نیز در جنگ با معاویه، لشکر دشمن را برای دستیابی به آب آزاد می‌گذارد در حالیکه آنها از دستیابی اصحاب حضرت به آب ممانعت کرده بودند.
ویژگی فوق العاده مهم دیگر برای امامت یعنی برای امام از حیث امامتش عبارت است از اینکه امام هم زمان را لحاظ می‌کند و هم فرازمان را؛ هم موقعیت را لحاظ می‌کنند و هم فراموقعیت را؛ هم از افق زمینی به قضایا می‌نگرد و هم از افق آسمانی.

انتهای پیام
captcha