واقعه عاشورا و شهادت حسین بن علی(ع) و یاران وی در صحرای کربلا، نقطه عطفی در تاریخ تحولات شیعه بهشمار میرود. این واقعه که نمادی از عزتمندی و تن ندادن به ظلم و ذلت محسوب میشود، در طول تاریخ همواره الهامبخش حرکتهای آزادیخواهانه و قیام علیه ظلم و استبداد حتی در میان غیرمسلمانان بوده است. علاوه بر آیینها و مناسک مختلفی که به منظور گرامیداشت این واقعه شکل گرفته، اندیشمندان علوم انسانی نیز تلاش کردهاند تا از منظرها و ابعاد مختلف، به بررسی و تحلیل این واقعه بپردازند. در سالروز قیام عاشورای سال 61 هجری، خبرنگار ایکنا در اصفهان گفتوگویی با محمدرضا یوسفی شیخرباط، مدرس درس خارج فقه حوزه علمیه قم و عضو هیئت علمی دانشگاه مفید در خصوص تحلیل جامعهشناختی واقعه عاشورا، چرایی عدم توجه به اهداف و فلسفه این واقعه، نقش آیینها و مناسک عزاداری در زنده نگه داشتن واقعه عاشورا و پیامهای این واقعه برای بحرانهای عصر مدرن داشته است که متن آن را در ادامه میخوانید:
بیشتر بخوانید:
ایکنا ـ آیا واقعه عاشورا را میتوان بر اساس فهم جامعهشناختی نیز تفسیر کرد؟ در این صورت، این واقعه چه دستاوردها و بازتابهای اجتماعی و جامعهشناختی داشته است؟
اینکه بر اساس جامعهشناسی، علوم سیاسی و حتی روانشناسی اجتماعی، واقعه عاشورا را تفسیر کنیم، بسیار لازم بوده و این اتفاق رخ داده است، قبل از انقلاب بهصورت ناقص و غیرعلمی مطالعاتی در این زمینه انجام شده و یکی از آنها، کتاب شهید هاشمینژاد است که بهطور ناقص از زاویه جامعهشناختی به مسئله نگاه کرده و اولین کتابی که بهطور علمی این موضوع را دنبال کرده، کتاب دکتر شهیدی با عنوان «پس از پنجاه سال» است. بعد از انقلاب نیز کتابهای متعددی از زاویه سیاسی و جامعهشناختی به موضوع پرداختهاند، خود من از زاویه اقتصادی مطالعاتی در این زمینه انجام دادهام و در واقع، امری است که انجام شده و لازم به نظر میرسد.
این نوع رویکرد، نگاهی عمیق است، یعنی از جامعه زمان واقعه عاشورا شناخت عمیقی به دست میآوریم و علل این واقعه را بهتر متوجه میشویم، مثلاً در تعبیرات سیدالشهدا(ع) آمده است که «آنها سنت پیامبر(ص) را کنار گذاشتند»، یا «میخواهم سنت پیامبر(ص) را احیا کنم». طبیعتاً هر چه از زاویه جامعهشناختی، سیاسی و حتی اقتصادی نگاه کنیم، این عبارت امام را بهتر میفهمیم که چه اتفاقاتی افتاد که سنت رسول خدا(ص) کنار گذاشته شد و این سنت چه بوده است. وقتی عمیقتر این مسائل را درک کنیم، به یک سری قانونمداریها و قانونمندیها میرسیم؛ مثلاً متوجه میشویم که واقعه کربلا و اعتراض مردم کوفه به حاکمیت یزید معلول چند مسئله بود. در واقع، این مردم بودند که از امام دعوت کردند و ایشان به سمت کوفه آمد و اگرچه جلوی امام را گرفتند و ایشان مجبور شد از مسیر کربلا برود، ولی به دعوت مردم کوفه آمد و نارضایتی بسیار زیادی در میان آنها وجود داشت، به این دلیل که آنها احساس میکردند استبداد وجود دارد، نشانههای جامعهشناختی آن را میتوان دید، چون فساد مالی گستردهای در آن زمان وجود داشت و حاکمیت بر اساس مناسبات شایستهسالاری به تعبیر امروزی تصمیم نمیگرفت.
این عوامل به ما نشان میدهد که اگر جامعهای همین وضعیت را داشته باشد، به دنبال آن نارضایتیهای اجتماعی شکل میگیرد. این، قاعدهای کلی و بسیار مهم را در اختیار ما قرار میدهد. یا وقتی از سنت پیامبر(ص) صحبت میکنیم، یعنی سلامت دولت و حاکمیت و احترام به مردم که در رفتارهای اجتماعی خودش را نشان میدهد. بنابراین، اگر اینگونه به واقعه عاشورا نگاه کنیم، دستاورد آن برای ما این است که میتوانیم به قانونمداریهایی دست پیدا کنیم که این قوانین و به تعبیر قرآنی، سنتها، ما را به نتایجی میرساند که برای امروز نیز به کار میآید. یعنی در جوامعی که مثلاً فساد مالی کمتری دارند، یا استبداد در آنها وجود ندارد و شایستهسالاری بر این جوامع حاکم است، نارضایتی مردم نیز کمتر خواهد بود. از این میتوان استفاده کرد و به جامعه خود پیام داد که ما نیز باید این مسیر را در پیش بگیریم، اگر میخواهیم نارضایتی، نابسامانی و امثال اینها وجود نداشته باشد.
ایکنا ـ اشاره کردید که پژوهشهایی با رویکرد جامعهشناختی و سیاسی درباره واقعه عاشورا انجام شده است. آیا باز هم ظرفیت بیشتری برای انجام پژوهشهای تازهتر وجود دارد؟
بله، مثلاً در جامعهشناسی نظریات مختلف وجود دارد و گاهی برخی افراد از زاویهای خاص به بحث درباره موضوع میپردازند. جامعهشناسی، اقتصاد و امثال اینها نوعی علم هستند، ولی علم همه واقعیات را منعکس نمیکند، مثل عکاسی میماند که وقتی قرار است عکس چهرهای گرفته شود، اگر از زاویه کناری باشد، تمام چهره را منعکس نمیکند و اگر از زاویه مقابل عکس گرفته شود، باز بخشی از چهره را نشان میدهد. واقعیت اجتماعی نیز همینطور است، مثلاً وقتی بر اساس تئوریهای علوم اجتماعی میخواهیم واقعیت عاشورا را تحلیل کنیم، نمیتوانیم همه واقعیت را مورد تحلیل قرار دهیم، یعنی از زاویهای خاص این کار را انجام میدهیم. طبیعتاً محققان مختلف از زوایای مختلف میتوانند واقعیت را ترسیم کنند، مثل عکاسان مختلفی که از زوایای مختلف از واقعیت عکس میگیرند و وقتی همه این عکسها را کنار هم قرار دهیم، ذهن ما نسبت به واقعیت بازتر میشود و بهتر میتوانیم آن را درک کنیم. درباره واقعه عاشورا نیز همینطور است و کتابهایی که نوشته شده، به این معنا نیست که کار تمام است، بلکه زوایای دید متفاوت زیادی وجود دارد که هم تکمیلکننده و هم تکاملبخش واقعیت است.
ایکنا ـ چرا فلسفه و اهداف واقعه عاشورا در جامعه نهادینه نشده است و همواره در موسم عزاداری محرم، جنبه احساسی و عاطفی این واقعه بر جنبه باطنی آن غلبه دارد؟
عاشورا یک یادآوری و تلنگر به جامعه است که اهداف سیدالشهدا(ع) و جامعه آرمانی مدنظر وی چه بود. مثل همان نکتهای که اشاره کردم، چرا سنت رسول الله(ص) در جامعه نهادینه نشده است؟ آنچه این سنت را در جامعه جاری میکند، عدالت است و برای اینکه تحقق خارجی پیدا کند، نیازمند تغییر قواعد اجتماعی است؛ مثلاً یکی از اعتراضات بسیار شدید، فساد مالی گسترده در حکومت معاویه بود که در نامه بزرگان کوفه به سیدالشهدا(ع) آمده است. وقتی این فساد بهوجود میآید، اینطور نیست که با صحبت کردن مسئله حل شود، بلکه برای از بین بردن آن، حکومتها باید پاسخگو و شفاف باشند. بنابراین، فساد مالی به این برمیگردد که حکومتها پاسخگو و شفاف نیستند و قدرت مردم در برابر قدرت حاکم متوازن نیست. وقتی قدرت حاکم قوی باشد و مردم ضعیف باشند، نمیتوانند از حکومت پاسخگویی را مطالبه کنند و اگر ببینند حاکمی منحرف و فاسد است، نمیتوانند به صحنه بیایند و او را کنار بزنند. بنابراین، فساد ادامه پیدا میکند. اینکه چرا جامعه اهداف سیدالشهدا(ع) را عملی نمیکند، به این دلیل است که نهادهایی که قبلاً وجود داشته، تداوم دارد و برای اینکه اهداف سیدالشهدا(ع) عملی شود، باید در نهادها و قواعد اجتماعی و سیاسی اصلاحاتی صورت گیرد و این هم امر سادهای نیست، نیازمند درجهای از آگاهی، قدرت یافتن مردم و ابزار متعددی است که معمولاً ایجاد میشود.
ایکنا ـ به تعبیر دیگر، آیا میتوان گفت یکی از عواملی که در طول تاریخ مانع تبیین فلسفه و اهداف واقعه عاشورا در جامعه شده است، برمیگردد به اینکه کسانی که قدرت و حاکمیت را در اختیار داشتند، اجازه ندادند این تبیین صورت بگیرد، زیرا اگر این اتفاق رخ میداد، به نفع آنها نبود و به همین دلیل ترجیح میدادند مردم به جنبههای عاطفی و احساسی واقعه عاشورا بپردازند، تا اینکه بر فلسفه و اهداف آن متمرکز شوند؟
یکی از علل آن دقیقاً همین است. در جوامعی که حکومتها شیعی نبودند و مردم شیعه این حکومتها را قبول نداشتند، جنبههای باطنی و حماسی عاشورا را بسیار تقویت میکردند؛ مثلاً در دوره ائمه اطهار(ع)، حکومتها در مقابل ایشان قرار داشتند و افرادی مثل دعبل در تقابل با حکومت اشعار بسیار حماسی میسرودند، حکومت نیز نمیتوانست کاری انجام دهد. این اتفاق زیاد رخ داد. در زمان صفویه که حکومتی شیعه بر سر کار بود، سعی کرد جنبههای عاطفی و احساسی را بیشتر تقویت کند و کتابهای زیادی در این زمینه نوشته شد. این روند تا زمان قاجار ادامه داشت. در زمان پهلوی، روضهخوانیها کمکم دوباره جنبه حماسی پیدا کرد. در چند سال آخر حکومت پهلوی، در روضهخوانیها و شعارهایی که مردم در راهپیماییها سر میدادند، جنبههای حماسی و اهداف سیدالشهدا(ع) پررنگ بود. ولی از دهه 70 به بعد، جنبههای احساسی عاشورا بسیار تقویت شد و تلویزیون کمک کرد تا این اتفاق بیشتر رخ دهد و جنبههای تحلیلی و حماسی و توجه به اهداف سیدالشهدا(ع) بسیار کمرنگ شد.
از طرف دیگر، باید به این نکته توجه داشت که مردم سطوح مختلفی دارند؛ بعضی از نظر سطح فکر بالاترند و طبیعتاً مدت زمان زیادی را صرف بحثهای علمی میکنند و تحت تأثیر فضای استدلالی قرار میگیرند، ولی بعضی از مردم اینطور نیستند و به لحاظ شخصی دوست دارند به مجلس روضهای بروند، کسی روضه بخواند، اشکی بریزند و با سیدالشهدا(ع) احساس قرابت کنند و بعد هم زندگی خودشان را داشته باشند. در واقع، عموم مردم همینگونه هستند.
اساساً عزاداریهایی که در طول تاریخ به مرور زمان بهوجود آمده، از جنبه واقعه عاشورا و اهداف سیدالشهدا(ع) فاصله گرفته است. در دوران گذشته، روضههای مساجد کوچک یا روضههای خانگی سه بخش داشت؛ یک بخش آموزش دینی محسوب میشد، یعنی شخص روحانی که به منبر میرفت، ابتدا چند مسئله شرعی را بیان میکرد، بعد به نقل یک داستان تاریخی یا بحث اخلاقی میپرداخت و در آخر نیز روضهای میخواند. در واقع، در زمانهای که تلویزیون وجود نداشت، یا آموزشهای دینی در تلویزیون کمرنگ بود، مردم آموزشهای دینی خود را اینگونه دریافت میکردند و عزاداریها از حالت تبیین فلسه عاشورا به دورههای آموزشی تبدیل شده بود. بنابراین، دلایل مختلفی برای این موضوع میتوان بیان کرد که چرا به جای توجه به اهداف سیاسی و اجتماعی عاشورا، بیشتر جنبههای احساسی و عاطفی و به علاوه، آموزشی پررنگ شده است. البته تعداد دلایل میتواند بسیار بیشتر از اینها باشد.
ایکنا ـ فکر نمیکنید واقعه عاشورا از بار محتوایی، معرفتی و معنوی خود فاصله گرفته و بیشتر به شکل یک مناسک درآمده است؟
همینطور است. از دهه 70 بهطور خاص به سمت هیئتها و تقویت آنها حرکت کردیم، لذا کسانی که تحلیلهای علمی ناب از اهداف سیدالشهدا(ع) ارائه میدادند، تقویت نمیشوند و بهطور خودجوش این کار را انجام میدهند. در مجموع، بار محتوایی و معنوی عاشورا بسیار کم شده و بیشتر جنبههای احساسی پیداکرده است.
ایکنا ـ این آیینها و مناسک چقدر در زنده نگه داشتن واقعه عاشورا نقش داشته است؟ برخی معتقدند اگر این آیینها و مناسک نبود، عاشورا تازگی و طراوت اکنون خود را نداشت.
مرحوم مطهری در زمان پهلوی راجع به این موضوع زیاد صحبت میکرد که عدهای بر گریه کردن بر سیدالشهدا(ع) تأکید میکنند و به نقل یک سری روایات جعلی و ضعیف میپردازند که مثلاً اگر کسی به اندازه بال مگسی اشک بریزد، تمام گناهانش بخشیده میشود. در مقابل، گروهی نیز بودند که اینها را زیر سؤال برده و میگفتند چه معنایی دارد برای کسی که 1400 سال پیش از دنیا رفته است، اشک بریزیم و باید بحث علمی و عقلانی داشته باشیم. مرحوم مطهری در آن دوره میگفت واقعیت این است که هر دو لازم محسوب میشود، به این معنا که باید تحلیل علمی داشت و برای زندگی فردی و اجتماعی از این واقعه درس گرفت، مثلاً وقتی نقل میشود که مسلم میتوانست ابن زیاد را غافلگیرانه بکشد، ولی این کار را نکرد، بحث خیانت و ناجوانمردی را نشان داده و به ما درس میدهد، یا خود واقعه عاشورا که هزاران مسئله آموزنده برای ما دارد.
اما نکتهای که وجود دارد اینکه، اگر صرفاً بحث عقلانی مطرح باشد و به احساس انسان کاری نداشته باشیم، قابل ادامه نخواهد بود و بار عاطفی است که به تداوم بسیاری از مسائل کمک میکند. خود مردم نیز میبینند این بار عاطفی بوده که آنها را به سمت عاشورا و محرم کشانده است. در همین شرایطی که اکنون قرار داریم و کرونا پیش آمده و برخی افراد دلشان میخواهد دوباره برای عزاداری دور هم جمع شویم، به همین دلیل است، بار عاطفی به آنها فشار میآورد و این علت ماندگاری است. بنابراین، نه افراط و نه تفریط، بلکه ترکیب معقولی از این دو لازم است. نباید راه تفریط را پیموده و بگوییم هر کس به اندازه بال مگسی گریه کند، همین کافی است. نه، اینطور نیست و این اشک باید ما را با سیدالشهدا(ع) و اخلاق و اهداف ایشان پیوند دهد و وقتی با سیدالشهدا(ع) همدلی میکنیم، در واقع خودمان را به طیف ایشان نزدیک میسازیم. طبیعتاً سیدالشهدا(ع) از گناه به دور بود و ما نیز باید تلاش خود را در این زمینه انجام دهیم. در مجموع، نفی مناسک بهطور کلی را نمیتوان قبول کرد. این مناسک حتماً تقویتکننده بار عاطفی عاشورا بوده و علت تداوم آن نیز میتواند همین باشد، وگرنه مثل بحثهای علمی دیگری میشود که دور هم جمع میشویم، چند تا تحلیل ارائه میدهیم که به چند جلد کتاب تبدیل شده و همه چیز تمام میشود. بار عاطفی حتماً در زنده بودن عاشورا نقش دارد.
ایکنا ـ با توجه به اینکه انسان عصر مدرن با بحران هویت، اخلاق و معنویت مواجه است، آیا واقعه عاشورا میتواند انسان این عصر را از این بحرانها نجات دهد؟ در این صورت، چه نوع قرائتی از عاشورا میتوانیم داشته باشیم تا این کارکرد و قابلیت تحقق پیدا کند؟
واقعه عاشورا بهعنوان صرف یک واقعه نه، سیدالشهدا(ع) را نباید با یک تکه بریده از تاریخ نگاه کرد، ایشان تربیتیافته پیامبر(ص) و امیرالمؤمنین(ع) است و در یک پکیج کامل باید ملاحظه شود. باید ببینیم آموزهها و تعالیم اسلام که در وجود پیامبر(ص)، امیرالمؤمنین(ع) و سیدالشهدا(ع) تجسم خارجی پیدا کرده، آیا میتواند بحران انسان مدرن را حلوفصل کند یا خیر؟ بحرانهایی که برای انسان معاصر مطرح میشود، یکی بحران مرگ بهعنوان نقطه پایان زندگی است که برای انسان عاری از معنویت همیشه و نه فقط اکنون یک مسئله بوده؛ بحران دیگر، حس تنهایی است. اگرچه انسانها به ظاهر شاد هستند، ولی وقتی تنها میشوند، غمی وجودشان را دربر میگیرد و احساس تنهایی به آنها دست میدهد. آخرین بحران نیز احساس بیمعنا بودن زندگی است.
طبیعتاً آموزههای دین به معنای کامل آن که مثلاً در وجود سیدالشهدا(ع) تجسم یافته، میتواند به انسان مدرن کمک کند تا درک بهتری از مرگ داشته باشد و آن را پایان زندگی نبیند. امیرالمؤمنین(ع) در خطبه 132 نهجالبلاغه، انسانهایی که زندگی را فقط همین دنیا میبینند، به مثابه افراد کور قلمداد میکند و انسان بینا را کسی میداند که ماورای این دنیا و افقهای گستردهتر را نیز ببیند، آن وقت رفتارش نیز کاملاً تغییر میکند. یا درباره حس تنهایی و بیمعنا بودن زندگی، خوبی کردن و کمک به دیگران، به انسان آرامش میدهد، او را از حس تنهایی خارج و حس خوبی به او منتقل میکند، میتواند برای آخرتش مفید باشد و خدا را در زندگیاش میبیند. آیه قرآن که میفرماید: «الَّذِينَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللَّهِ أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ؛ همان كسانى كه ايمان آوردهاند و دلهايشان به ياد خدا آرام مىگيرد، آگاه باش كه با ياد خدا دلها آرامش مىيابد»، همان چیزی است که سیدالشهدا(ع) دنبالش بود و آن را نشان داد.
منظور آیه این نیست که تکرار ذکر الله به انسان آرامش میدهد، ممکن است مرتباً اسم خدا را بهکار ببریم، ولی آرامش نداشته باشیم، آنچه مهم است، یاد خداست، یعنی حس کنیم خدا ما را میبیند، حضور دارد و ناظر بر رفتار ماست. اگر این حس را داشته باشیم، یعنی بدانیم کسی در این جهان هست که دیده نمیشود، ولی میتوان با او درددل کرد، حامی ماست و جایی دستمان را میگیرد که شاید متوجه نشویم، آن وقت حس تنهایی و بیمعنا بودن زندگی از ما زدوده میشود. بنابراین، دین که سیدالشهدا(ع) نیز جزئی از آن است، میتواند بحران هویت و معنویت انسان مدرن را حل کند. به تعبیر امیرالمؤمنین(ع)، اگر در این دنیا چیزی برای انسان جای شک نداشته باشد، مرگ است. ممکن است افراد راجع به وجود خدا، بروز یک واقعه تاریخی و نسبت به یک تحلیل اجتماعی شک داشته باشند، ولی اینکه مرگ سراغ همه میآید، کسی تردیدی راجع به آن ندارد و این بسیاری از افراد را آزار داده و میدهد. طبیعتاً احساس معنویت میتواند به انسان در هضم بهتر این واقعیت کمک کند. قرائت معنویت از عاشورا و پیام معنوی دین میتواند بحرانهای انسان مدرن را حلوفصل کرده و به وی کمک کند تا درک بهتری از هستی و خودش پیدا کند.
انتهای پیام