به گزارش ایکنا از زنجان، حسین حجتپناه، دبیرگروه جامعهشناسی کشورهای اسلامی، شب گذشته، 26 مردادماه در نشست «عقلانیت عاشورا و بحران معنا در جهان معاصر» که به همت خانههای قرآن و عترت سیده نفیسه(س) و امام جواد(ع) در فضای مجازی برگزار شد، اظهار کرد: بحث مدرنیسم با خاستگاه غربی آغاز شد و این تفکر غربی دارای ویژگیهایی است. اگر ریشههای این تفکر غربی را واکاوی کنیم میتوانیم امام حسین(ع) را نماینده تفکر شیعی و یزید را نماینده تفکر غربی قلمداد کنیم.
وی با اشاره به اینکه این تفکر غربی ادعای جهان شمول بودن برای ایجاد توسعه و حل مشکلات بشری داشت، ابراز کرد: توسعه مفهومی ارزشی و چندوجهی است و نمیتوان گفت که توسعه در یک بخش محقق میشود، بلکه دارای ابعاد مختلف اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی است.از دهه 90 میلادی سازمان ملل مفهومی با نام «توسعه انسانی» را طرح کرد و ناظر بر این است که در این توسعه استعدادهای انسان امکان پرورش یافتن بیابد و پس از پرورش استعدادها امکان ارائه در سطح جامعه را داشته باشد.
این پژوهشگر جامعهشناسی با اشاره به اینکه در کشورهای آفریقایی برای تأمین نیازهایی که شأن انسانی را میطلبد لنگ هستند و اکنون شاهد هستیم مشکلات افغانستان دوباره مطرح شده است، بیان کرد: در یک دستهبندی جامعه شناسی جوامع به سه دسته تقسیم میشوند؛ نخست به «جوامع پیرامونی» مربوط میشود که در تأمین نیازهای اولیه ناتوان هستند. دومین گروه با نام «جوامع نیمه پیرامونی» میتوانند نیازها را برطرف کنند اما در توسعه همه ابعاد برطرف نمیشود و سوم «جوامع کانونی» که همان جوامع توسعهیافته مثل کشورهای اروپا، آمریکا، استرالیا و ژاپن هستند.
وی تصریح کرد: اگر به کشورهای کانونی نگاهی کنیم میبینیم که در این کشورها موفقیت به دست آمده است اما در آنها با بحران معنا مواجه هستیم. طبق آمار سازمان بهداشت جهانی بالاترین نرخ خودکشی در کشور سوئیس که یک کشور توسعهیافته و بیطرف بهشمار میرود، ثبت شده است، البته یک بخش از نرخ بالای افسردگی در این کشورها به دلیل وجود آمار دقیق است. حال با وجود یک چنین کاستیهایی باید دید آیا توسعه همه جانبه یک افسانه بود؟
حجتپناه ادامه داد: بسیاری از صاحبنظران و جامعهشناسان بزرگ دنیا از نیهیلیسم حاکم بر جهان امروز صحبت و جامعه مدرن را به قفس آهنین تشبیه میکنند که تولیدکننده معنا نیستند، به عبارتی در کشورهای توسعهیافته آب، نان و شغل هست اما در برابر سئوالات اساسی آنتولوژیک و هستیشناسی ناتوان هستند. همچنان که نیچه میگوید: خدا مرده است؛ این جمله بدان معنا نیست که ذات اقدس الهی مرده است، بلکه این معنی را میدهد که بشر امروز با امر معنوی رابطه جانی ندارد و این موضوع خاص کشورهای توسعهیافته نیست. مدرنیسم در اشکال گوناگون سراسر جهان را فرا گرفته است و ما با توجه به درک اجتماعی زندگی و تنفس میکنیم.
وی به آیینهای دینی اشاره کرد و گفت: ما در جامعه شاهد هستیم مراسم عاشورا برگزار میشود اما فردای عاشورا ما همان آدمهای سابق هستیم و این موضوع نشان میدهد رابطه ما با این مراسم، مناسکگرایانه است و رابطه جانی با آن نداریم، مراسم برگزار میشود بدون اینکه هدف اصلی محقق شود. ما در جهان معاصرت زندگی میکنیم که «ایسم»ها از تولید معنا برای اهداف زندگی عاجز هستند و نمیتوانیم رابطه خود را با جهان هستی مشخص کنیم.
دبیرگروه جامعهشناسی کشورهای اسلامی تصریح کرد: وقتی مواجهه با موضوع عاشورا ما را آدمهای بهتر و مشکلات اجتماعی ما را حل نمیکند، این یعنی برخوردمان با عاشورا بدون تفکر و تعقل است و باید در مفاهیم عاشورا بازنگری و تأمل داشته باشیم. چگونه میتوانیم ادعا کنیم ملتی امام حسینی هستیم اما امروز بالاترین نرخ تلفات کرونا با توجه به سرانه حمعیت را داشته باشیم یا بانکهای ما نرخهای ربوی داشته باشند، در حالی که ربا از سختترین گناهان است.
وی تأکید کرد: اگر بخواهیم نسبت به عقلانیت عاشورا تأمل داشته باشیم، یاید روشمند عمل کنیم که روشها در قرآن مطرح شده است. در آیتالکرسی میخوانیم در دین هیچ اکراهی نیست و پس از آن میگوید که راه رشد و راه گمراهی تبیین میشود پس همه چیز برای بشر روشن است. در جهان امروز وقتی از عقلانیت صحبت میکنند، منظور رشنالیسم است که نسبت بین هدف و وسیله را میسنجد و یک عقلانیت محاسبهگرا است و وقتی این نسبت را نگاه میکنیم به یک معضل میرسیم و نمیتوانیم نسبت خود را با هستی بیابیم.
حجتپناه با اشاره به اینکه عاشورا یک گفتمان است که مفاهیمی در آن پیکربندی شدند، ابراز کرد: برای درک مفاهیم دینی باید به متون دینی و احادیث از جمله نهجالبلاغه، صحیفه سجادیه، زیارت جامعه کبیره و سایر موارد مراجعه کنیم. عاشورا یک واقعه تاریخی است که در 10 محرم سال 61 هجری قمری به وقوع پیوست، ولی روایتهای تاریخی مختلفی وجود دارد که گاهی با یگدیگر در تضاد هستند، بنابراین اگر به عاشورا فراتاریخی نگاه کنیم میبینیم فقط یک واقعه تاریخی نیست بلکه عبرتهایی دارد که امروز هم میتوانیم از آن درس بگیریم و اگر از این بعد نگاه کنیم میبینیم عاشورا چقدر عقلانی است.
وی حل همه مسائل و در ابعاد مختلف را دومین ویژگی عقلانیت عاشورا برشمرد و افزود: سومین ویژگی این عقلانیت را میتوانیم در حدیثی از امام حسین(ع) مبنی بر «عقل کامل نمیشود، مگر با پیروی از حق» جست و جو کنیم. این حدیث از حقیقتی در هستی صحبت میکند که تغییرناپذیر است و حقیقتمحوری در همه زمانها و مکانها جاری و ساری است. در جهان مدرنیسم امروز ما بر اساس حقیقت کار نمیکنیم بلکه بر اساس منفعت و مصلحت کار میکنیم و به جای حقیقت، واقعیت را میبینیم.
این پژوهشگر علوم جامعهشناسی با اشاره به اینکه بین عقلانیت اصیل و عقلانیت مبتنی بر محاسبات تفاوت وجود دارد، بیان کرد: اگر با نگاه محاسباتی به واقعه عاشورا نگاه کنیم، یاران امام حسین به مراتب بسیار کمتر از سپاه یزید بود و امام حسین(ع) نباید با این تعداد وارد کارزار میشد اما کار سیدالشهدا از درجات بالای عقلانی است و پیامی برای همه انسانها در همه اعصار دارد. عقلانیتی که عاشورا مدعی آن است میتواند به زندگی عشق داشته باشد و به هستی معنا دهد.
وی در توصیف اینکه چرا باید برای امام حسین(ع) گریه کرد، گفت: وقتی به عاشورا میاندیشیم به قسمتی میرسیم که فراتر از عقلانیت است و برای درک آن نه تنها قسمت خودآگاه مغز بلکه قسمت ناخودآگاه نیز باید تحریک شود و اینجا شروع تفکر است. در واقع نوع گریه و اشک برای امام حسین(ع) مقدمه تفکر است و باید باعث اندیشه شود. ما عزاداری امام حسین(ع) را به ذکر مصیبت محدود کردیم در حالی که باید بیشتر به درد عاشورا بپردازیم؛ چراکه که در عالم ممکن است مصیبتهایی بزرگتر از عاشورا هم وجود داشته باشد اما تاریخ دردی بیشتر از عاشورا به خود ندیده و سیدالشهدا در این حرکت تاریخساز درد دین محمد(ص) و درد تربیت انسان را دارد.
وی با اشاره به اینکه در دنیای مدرنیسم توسعه به معنای همه جانبه محقق نشده و رشنالیسم در حدی نیست که عشق تولید کند، اظهار کرد: جهان امروز عشق و دوست داشتن را فراموش کرده است در حالی که عاشورا سراسر معنا و عشق است و حتی عقلانیت آن برای جهان بعد از مرگ هم پاسخ دارد.
انتهای پیام