به گزارش ایکنا، سیدمجتبی حسینی، شب گذشته، 30 مرداد، در نخستین شب از مراسم عزاداری شهادت امام حسین(ع) در دهه دوم محرم، به شرح فقراتی از حدیث لوح حضرت فاطمه(س) پرداخت که در ادامه متن آن را میخوانید؛
داستان حدیث لوح فاطمه(س) این است که روز سوم تولد امام حسین(ع)، جبرئیل یک نوشته تبریکی برای پیامبر(ص) به عنوان مناسبت تولد سیدالشهداء(ع) میآورد. پیامبر(ص) همانجا آن را به حضرت زهرا(س) تقدیم میکنند و از آن بهبعد در مجامع روایی ما این لوح به نام لوح فاطمه(س) مطرح شد. خلاصهاش این است که به پیامبر(ص) خطاب میشود، این نامهای از طرف خداوند است و من هیچ پیامبری را نفرستادم مگر اینکه برای او وصیای قرار دادم و تو را بر انبیا(ع) فضیلت دادم و وصی تو را نیز بر همه اوصیا فضیلت دادم که مراد حضرت امیر(ع) است. سپس میفرماید توی پیامبر(ص) را به دو سبطت کرامت دادم که حسن(ع) و حسین(ع) هستند. حسن(ع) را معدن علم خودم پس از دوران پدرش قرار دادم و حسین(ع) را نیز خازن وحی خودم قرار دادم. در ادامه نیز عبارات، بیشتر مربوط به امام حسین(ع) است.
اما در اینجا باید به نکاتی اشاره کنم؛ ما این جمله را شنیدهایم که امام حسن(ع) و امام حسین(ع) هر دو امام هستند چه قیام کنند یا قعود کنند. معمولاً ما میگوییم امام حسن(ع) قعود کرد و امام حسین(ع) قیام کرد و این نهایت بیادبی ما است و این نهایت نفهمی ما از ولایت امیرالمومنین(ع) و اولادشان است که اینطور برداشت میکنیم. گاهی اوقات میخواهیم اصلاحیهای بین این دو بزرگوار برقرار کنیم و اینگونه تحلیل ارائه میکنیم که صحیح نیست. اما توجه نکردیم که در متن روایت، هردو عبارت قیام و قعود را تثنیه فرموده که هر دو قیام کنند یا قعود کنند. آنچه ما میگوییم این است که یکی قیام کند و یکی قعود کند، اما اینچنین نیست.
یکی از مشکلات اعتقادی ما در همه زمینهها این است که یک گزاره که خیلی تکرار میشود، از آیه قرآن هم برای ما محترمتر میشود. بعد برای آن سند، کتاب، خواب و ... ، گیر میآید که از این چیزها بسیار مفصل وجود دارد. این اعتقاداتی که در وجود ما است، باید پالایش شود. عامی و عالم نیز همین طور هستند و علمای ما نیز برخی اوقات با یک حرارت بیشتری اینها را میگویند، اما اینطور نیست و بسیاری از گزارههایی که ما به رسمیت میشناسیم نیازمند بررسی است.
حالا گاهی میخواهیم یک آبرومندیای برای امام حسن(ع) هم درست کنیم و تحلیلهایی ارائه میکنیم که درست نیست. اما در روایت فرمود هر دو چه قیام یا قعود کنند، امام هستند اما اینجا اگر بنا بود بر نظر ما باشد، قعود را باید اول میگفت که اینطور نیست. همچنین خیلی زشت است که 10 سال اول امامت امام حسین(ع) را نگاه نکنیم و بعد شش ماه آخر را بگوییم که قیام کرد. در صورتی که قیام ائمه(ع)، حضور آنها است و قیام در اصطلاح قرآنی آن، وجود موثر است. یکی از آنها نیز قیام برای نماز است که آن نیز فقط ایستادن نیست، بلکه بهپا داشتن است که معنای موثر بودن را میدهد. بنابراین، عبارت «قاما»، برای همان ابتدا است و تمام دوران اهل بیت(ع) دوران قیام آنهاست و فرمود همه ما قیامکننده هستیم. پس مراد از قیام، شمشیر به دست شدن نیست.
ما هم اگر بخواهیم کارمان درست باشد ابتدا قیام و بعد قعود میکنیم. اصل قعود ما نیز آنطرف است که فرمود: «فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِيكٍ مُقْتَدِرٍ»، همه این حرکات و نوسانات و هیجانات در آنطرف تمام میشود. یکی از تفاوتهای دنیا و آخرت هم این است که اینجا مزرعه آنطرف است و هنگام قیام و آنطرف هنگام قعود است. بنابراین روز قیامت دوران قعود است که نتیجه قیام انسان در دنیا است.
از اینرو، برای فهم روایتی که خوانده شد، نیازی نیست که به خودمان زحمت بدهیم و بخواهیم تعیین کنیم کدامیک از ائمه(ع) مهمتر هستند؛ چه اینکه این را نیز از ما نخواستهاند، هرچند که برخیها به چنین پرسشهایی جواب میدهند.
امام حسن(ع) و امام حسین(ع) دو برادر هستند و این دو بزرگوار میوههای پیامبر(ص) محسوب میشوند. حال باید توجه کنیم که این عالم، عالمی است که در آن ثنویت وجود دارد و بهقدری این ثنویت وجود دارد که برخیها به ثنویتپرستی روی آوردهاند. این دوئیت، بسیار حرف دارد و در منطق و فلسفه و جهانشناسی در این زمینه حرف وجود دارد. حسنین(ع) دو نماد از این دو قطب عالم هستند که هردو، تشعشعگرفته از وجود مقدس پیامبر(ص)، امام علی(ع) و حضرت زهرا(س) هستند. این دو بزرگوار هریک کاری را در این عالم دارند انجام میدهند و منشأ یک اثری هستند. همه چیز از یک جسم نیست و ما فقط میخواهیم مسئله را به نحوی جور کنیم اما اینطور نیست.
رسول خدا(ص) فرمود به حسن(ع) هیبت و علمم را دادم و به حسین(ع) جود و رحمتم را اعطا کردم. اینجا است که میشود ارتباط شاخهها و میوهها با اصل درخت را دید. حال دیگر قابل قیاس و توازن نیستند؛ چون هریک کاری را میکنند و از رسول خدا(ص) نیز هریک چیزی را گرفتهاند. ما همهچیز را ساده میگیریم و از آن استنتاج هم میکنیم و حتی یک مقدار که بگذرد از آن استفتا هم میکنیم، اما باید توجه کنیم که امام حسن(ع) و امام حسین(ع)، هرکدام یک نفر هستند و هر کدام یک قطب محسوب میشوند.
زوجیت امر مهمی است و وقتی در مورد ائمه(ع) آن را مطرح میکنیم، فوراً آن را تبدیل به روضه حضرت زهرا(س) میکنیم تا مسئله را جمع کنیم. یا میگویند یک روضه امام حسین(ع) بخوانیم و برویم، اما نباید مسئله را ساده دید و پروندهاش را بست. وقتی اینطور مسئله را ساده دیدیم، شبهه میشود که چرا محمد بن حنفیه امام نشد، چون او فرزند امام علی(ع) بود و امام سجاد(ع) نوه امام علی(ع) محسوب میشود. بنابراین ما نمیدانیم داستان از چه قرار است.
در این روایت که در لوح فاطمه(س) آمده خطاب به پیامبر(ص) فرمود من تو را به این نوههایت اکرام کردم. چه مدالی به پیامبر(ص) باید داده شود که به ایشان بیاید؟ تصور کنید یک سرباز صفر یک کار خوبی میکند و به او مدالی میدهند و شاید شش ماه بعد هم به درد کسی نخورد و از این قبیل اکرامها صورت میگیرد که مدال بالابرنده آن شخص است؛ یعنی قرار است این فرد بیشتر تحویل گرفته شود، حال یک چیزی در این عالم گیر بیاورید که بهدرد مدال شدن برای پیامبر(ص) بخورد. آیا کهکشان راه شیری یا خورشید خوب است؟ تصور کنید خدا همه اینها را یک مدال کند و روز قیامت روی سینه پیامبر(ص) بیندازد، اما آیا فکر میکنید این کار در این حد خوب است، یا این مدال کم است؟
در همه ستارگان عالم دو ستاره خداوند پیدا کرد و آنها حسن(ع) و حسین(ع) بودند و خدا با این دو بزرگوار، پیامبر(ص) را اکرام کرد. تصور کنید که پیامبر(ص) قرآن را دریافت کرده و سنگینی این پیام را تحمل کرده و سختیهای زیادی را نیز متحمل شده اما برای اکرام پیامبر(ص)، حسن(ع) و حسین(ع) در نظر گرفته میشوند.
در لحظاتی که پیامبر(ص) داشتند از دنیا میرفتند، حسنین(ع) روی سینه پیامبر(ص) افتادند. رسم بود که روی سینه محتضر را سبک میکردند. آمدند اینها را بردارند، اما فرمود بگذارید باشند تا من از اینها توشه بگیرم و اینها هم از من توشه بگیرند. بنابراین مسئله عمیقتر از چیزی است که ما تصور میکنیم.
انتهای پیام