اساساً هنر و ادبیات هر قوم و ملتی آیینهای پیش روی آن جامعه است که ما میتوانیم کیفیت زیست، احساسات و عواطف و در یک کلمه فرهنگ مردم آن جامعه را به تماشا بنشینیم. کسانی که در حوزه مطالعات فرهنگی و هنری یک جامعه هستند به خوبی میدانند که میتوانیم ادوار پیشین تاریخی را در آیینه فرهنگ و هنر و ادبیات ببینیم و در جوامع مختلف بسنجیم و ببینیم که چگونه فکر میکردند و چه جهانبینیای داشتند.
امروزه یکی از بهترین و مهمترین ابزار مطالعه تاریخی ابزاری است که از گذشتگان برجای مانده و ما میتوانیم با نگاه کردن بر این آیینهها وضعیت جامعهای که هنرمند در آن میزیسته را مطالعه کنیم. اگر به زمان حال برگردیم شعر و هنر ما از جمله نوحههایی که امروز خوانده میشود نیز آیینهای است که میتوانیم جامعه خود را در آن ببینیم. اگر در نوحهها حماسه و شکوه میبینیم؛ این نمایانگر شکوهی است که در جامعه وجود دارد و اگر نمیبینیم یعنی شکوهی در جامعه نیست.
اگر در نوحهها عواطفی را میبینیم که موج میزند، نشان از غلبه عواطف در جامعه است و اگر نمیبینیم نشانگر این است که ما در بحث عواطف و در حوزه نگاه به مراثی ضعف داریم. اگر در نوحهها؛ عظمت، شکوه و پیام بزرگ اباعبدالله (ع) و پیام انسانی و فراگیر آن را میبینیم، نشان از توفیق نوحهها است و اگر نمیبینیم پیداست که ما هنوز به عظمت حسین بن علی (ع) پی نبردیم و او را با معیارهای خودمان میسنجیم؛ در یک کلام نوحههای ما آیینههایی در پیش روی جامعه کنونی ما است و بیتردید نوحه در روزگار ما قوتها و ضعفهایی دارد.
در روزگار ما نوحه بیشتر فرمگرا شده است تا معناگرا. نوحههای امروز از نظر فرم، تکنیک اجرا، تنوع ضرب آهنگها و گوناگونی ملودیها نسبت به گذشته از قوتهایی برخوردار است اما از نظر معنا، حماسه و معنویت نسبت به نوحههایی که در گذشته خوانده میشد؛ ضعفهایی را در نوحههای امروزی میبینیم.
این نکته را باید توجه داشته باشیم که ما در دوران گذار هستیم. در دورانی هستیم که تکنولوژی از هر سو وارد زندگی ما شده و رسانه همه چیز را تحتالشعاع خود قرار داده و جذابیتهایش همه را مسحور خود کرده است. معنویت در رسانه دارد از بین میرود یا تبدیل به شکل دیگری میشود؛ چون رسانه معیارهای خودش را دارد. رسانه میگوید اگر میخواهی از دریچه من دیده بشوی باید خودت را منطبق بر خواست من کنی و در این تعارف هم ندارد.
بنابراین میبینیم که نوحهها و مرثیهخوانیها عمدتاً به گونهای در این روزگار تولید میشود که متناسب با رسانه و عرضه در بازاری باشد که مخصوصاً رسانههای صوتی و تصویری درست کردهاند. در این عصر گذار باید مراقب باشیم که معنویت و شکوه گذشته خودمان را به خصوص در مباحث مربوط به عاشورا و سوگواریها در میدان رسانه به قتلگاه نبریم. باید مراقب باشیم تا اندیشه فاخرمان، تفکر متعالی شیعی و اعتقادات شکوهمند خودمان را در این بازار از دست ندهیم. این بازار شوخیبردار نیست. چه بسیار کسانی که مجذوب رسانه و جذابیتهای آن شدند و چون بازار را نمیشناختند داراییهای معنوی خود را از دست دادند و کارشان تبدیل شد به یک کار رسانهای که از روح و معنویت خالی است.
این دغدغه را بسیاری از کسانی که در روزگار ما در حوزه مباحث مرتبط با عاشورا فعالیت میکنند دارند. سال به سال شاهد تحولاتی هستیم و دلشورهها و دغدغههایی را میبینیم که باعث به وجود آمدن کارهای بهتر شده است. امسال وقتی ما به فضای مجازی نگاه میکنیم، آنچه که از نوحهخوانی و مرثیهخوانی عرضه میشود؛ نسبت به سال گذشته گویی اندکی بهتر شده است به این معنا که افرادی که این متاع را در این بازار آوردهاند، سعی کردهاند رسانه را بشناسند و از تکنیکهایی استفاده کنند که متناسب رسانه باشد اما در مجموع با همه تلاشهایی که میکنیم و دغدغههایی که داریم ما باید بسیار نگران باشیم و باید مراقب باشیم تا معنویت، نورانیت و اندیشه بلندی که در اعتقادات و مناسک آیینی ما بوده است در فضای جدید دچار ابتذال نشوند.
اگر بخواهیم منصفانه نگاه کنیم امروزه آثار خوب هم تولید میشود ولی تعداد آن بسیار اندک است و بیشتر آنچه را که میبینیم و میشنویم بایسته دستگاه اباعبدالله (ع) نیست. باید کسانی که متولی این امور هستند آگاهانه و با دقت در روزگاری که روزگار گذار است؛ مراقبت بیشتری داشته باشند. هر روز زاویه ما با پدیدهها تغییر میکند. باید سخت مراقب میراث خودمان باشیم که مبادا در شلوغی این بازار گوهرهای فراوانی که پدران و تاریخ و فرهنگ گذشته به دست ما سپردهاند در این بازار شلوغ گم شود و از دست برود.
بله، در گذشته روضهخوانها، نوحهخوانها و مرثیهخوانها که تاریخ از آنها یاد کرده؛ دانش گستردهای داشتند. یعنی مجموعهای از هنرها در آنها جمع شده بود. علاوه بر اینکه بر تاریخ اسلام و به خصوص تاریخ عاشورا اشراف داشتند؛ با ادبیات فارسی و متون بزرگان ادب پارسی نیز آشنا بودند و در اثنای مرثیهخوانی خود، جابهجا از آثار شاعران بزرگ پارسیگوی استفاده میکردند.
گذشته از همه این مطالب، موسیقی ایرانی را میشناختند و خوب درک کرده بودند که اگر میخواهند در کار خودشان توفیق داشته باشند باید در حوزه موسیقی از الحان و نغماتی استفاده کنند که مخاطبان آنها با این الحان و نغمات زندگی کردهاند و با دل و جان آنها آشنا است. یعنی بین خود و مخاطبانشان، زبان موسیقایی مشترک داشتهاند.
بنابراین همگونه که زبان گویش مشترک داشتند؛ یعنی مخاطب فارسیزبان بود و آنها هم فارسی حرف میزدند و بنابراین چون از یکسو مخاطبان، ذهن و روحشان سرشار از نغمات و ملودیهای دستگاهها و آوازهای موسیقی ایرانی بود و از سوی دیگر قابلیتهایی که دستگاهها و آوازهای موسیقی ایرانی دارد را درک کرده بودند؛ کار خود را با ترکیب و تلفیق از نغمات و گوشههای دستگاهها و آوازهای موسیقی ایرانی ارائه میکردند و در این کار توفیقات فراوانی داشتند.
شما وقتی میخواهید برای کسی که غمگین و داغدار است مرثیه بخوانید؛ طبیعتاً از الحانی و نغماتی استفاده میکنید که با دل او آشنا باشد و کار شما آسانتر است تا اینکه نغمههایی انتخاب کنید که او نشنیده و خاطرهای با این نغمهها ندارد.
تاریخ شهادت میدهد که خوانندگان مذهبی آنچنان به موسیقی ردیف دستگاهی ایران آشنا بودند که نام آنها در زمره اساتید بلندآوازه موسیقی زمان خودشان ثبت و ضبط شده است. آنها مربیان موسیقیدانها بزرگ نسل بعد از خود بودند. اگر شما خوانندگان و موسیقیدانان عصر پس از قاجاریه را مرور میکنید؛ میبینید تمام آنها شاگرد روضهخوانها و نوحهخوانها بودند. به عنوان مثال: جلال تاج اصفهانی شاگرد تاجالواعظین اصفهانی، پدر خود که از واعظان و مرثیهخوانهای بزرگ بود. ادیب خوانساری شاگرد عندالیبالذاکرین گلپایگانی و غلامحسین بنان شاگرد ضیأالذاکرین رسایی، مرثیهخوان بزرگ تکیه دولت و مرحوم روحالله خالقی موسیقیدان بزرگ عصر معاصر، شاگرد میرزاعبدالرحیم تعزیهخوان بودند.
میبینیم که تعزیهخوانها، مرثیهخوانها و نوحهخوانها بزرگان موسیقی زمان خودشان هستند و حتی کسی که میخواهد آوازخوان یا ترانهخوان بشود به نزد این اساتید بزرگ روزگار که نوحهخوان و روضهخوان بودند تلمذ میکرد. این را شما با روزگار ما مقایسه کنید که بسیاری، نه همه، برخی از ذاکران و مداحان از موسیقی علمی بیاطلاع هستند و آهنگهایی را از موسیقی غربی و موسیقی پاپ استفاده میکنند و روی آنها که بعضاً بسیار هم مبتذل است، شعرهای مرثیه میگذارند و در مجالس میخوانند و این بایسته و شایسته دستگاه امام حسین (ع) نیست.
اینکه ما موسیقیای که در یک فضای دیگری ساخته شده و فضای آن فرسنگها با فضای مقدس حسینی و عاشورایی فاصله دارد و این موسیقی را بیاوریم، روی آن شعر بگذاریم و در این مجالس بخوانیم به هیچ وجه درست نیست.
بله، علاوه بر اینکه در موسیقی ملی ما اسامی برخاسته از تعزیهای وجود دارد که نشاندهنده ارتباط موسیقی ایرانی با تعزیه است؛ نام برخی از نوحهخوانها و واعظان روی گوشههای موسیقی ملی ما است. یکی از این گوشهها صدری است که برگرفته از نام شیخ عبدالحسین صدر اصفهانی است که او این نغمه را ابداء کرده بود و در مجالس میخواند. مرحوم صدر اصفهانی یکی از شگفتیهای روزگار خود بوده است. در برخی منابع گفته شده مردم ساعتها از صبح تا ظهر، پای منبر او مینشستند و خسته نمیشدند. به قدری کاری که این مرد ارائه میکرده از نظر محتوا و قالب، جذابیت داشته که مردم زمان و مکان را فراموش کرده و مسحور هنر این مرد میشدند.
نمیتوان نهاد یا شخصی را مقصر دانست. در تحولات اجتماعی همگان نقش و تاثیر دارند؛ کاری است که یک فرایند جمعی دارد. البته ممکن است که از یک نقطهای شروع شود یا عدهای به آن دامن بزنند اما در تحولات از این دست نهایتاً هم عرضه و هم تقاضا با هم تناسب و همگونی پیدا میکنند. نمیشود تنها یک نهاد را مقصر دانست.
چه در رشد و ارتقای و چه در تنزل، کسانی که باید بیندیشند به تعالی سوگواری عاشورایی مسئول هستند. نخست باید از بانیان این مجالس نام برد. آنها باید مراقب باشند که در مقام رقابت با هیئتها و مجالس دیگر، پیشنهادهایی به مداحان ندهند که آنها را از معنویت دور کند. این هیئتداران و بانیان مجالس هستند که مداحان را دعوت میکنند و رسانه در اختیار آنها میگذارند. در مرتبه بعد خود مداحان باید مراقب باشند و گوهری را که دارند، پاس بدارند. در مرحله بعد شاعران و نوحهسرایان که به مداحان شعر و نوحه میدهند نیز باید پاس بدارند. اگر زیربنا درست شود میبینیم که کار رفته رفته تغییر میکند.
اگر بنای بانی هیئت بر معنویت و اخلاص باشد پیرو این نگاه مداحی را دعوت میکند؛ مداحی هم که دل او سرشار از معنویت و صفا باشد اشعار و نوحههایی را از شاعران میگیرد که با آن اخلاص و معنویت تناسب داشته باشد و این سیر به مخاطبان منتقل میشود اما اگر این چرخه معیوب باشد و از بنیان این دیوار دچار مشکل باشد خواهیم دید که به مشکلاتی برمیخوریم.
بیتردید نهادهایی که متولی این امور هستند مانند: صدا و سیما، سازمان تبلیغات اسلامی و نهادهای دیگری که در این حوزه فعالیت دارند؛ باید سعی کنند از دلسوزان عالم و عالمان دلسوز، همینطور کسانی که نگاهی فاخر دارند و افرادی که هم از نظر محتوا و قالب اشنایی با این عرصه دارند؛ زیر نظر متخصصان و کارشناسان امر، حمایتهای فراگیر کنند. نگاهها باید ایجابی باشد تا سلبی. نگاهها و برخوردهای سلبی کارساز نیست. باید با حمایت از جریانهای علمی و هنری سعی کنیم که شکوفایی و بالندگی ایجاد کنیم و به کسانی که در این حوزه زحمت کشیدند امکان فعالیت دهیم تا به تدریج بازار ابتذال بیرونق شود. اگر ما متاع خوب و فاخری را عرضه کنیم کمکم ستاره ابتذال کمنور خواهد شد.
مخاطبزدگی بلای جان هنرمند است و در بخش مداحی و ذاکری هم این بلا دیده میشود به عنوان مثال به برخی از مداحان که شعر سست میخوانند وقتی گفته میشود که چرا شعر فاخر نمیخوانید؟ میگویند که مخاطب ما اینگونه میپسندد و من باید بگونهای کار خود را ارائه بدهم که مخاطب با آن ارتباط برقرار کند. به آنها باید گفت که وظیفه شما نیست که خود را در سطح فهم مخاطب اگر پایینتر از شما است تنزل بدهید. اساساً وظیفه شما آگاهی بخشی و تلاش در جهت ارتقای درک مخاطب است؛ شما باید محکم سر جای خود بنشینید و کار فاخر ارائه بدهید و دست مخاطب را بگیرید و بالا بیاورید. نه اینکه خود را در سطح مخاطب بیاوریم و از همه مهمتر کمکاری و کمدانشی خود را به گردن مخاطب بیاندازیم و این کار رفته رفته به ابتذال کشیده میشود.