در بینش اسلامى، آفرینش انسان و جهان هدفمند است. آدمیان براى رسیدن به قرب الهى خلق شدهاند. در راستاى این هدف، خداوند متعال افزون بر حجت باطنى (عقل)، برگزیدگان خویش را به مدد انسان فرستاد تا راه وصول به حق را متذکر شوند و بندگان را در انجام فرائض و دورى از پلیدىها دستگیرى کنند.
پیامبر بزرگوار اسلام، مانند سایر پیامبران بزرگ الهى - تمام همت و توان خویش را صرف تحقق این هدف بزرگ نمود و نه تنها در عرصه تبلیغ پیام خداوند کامیاب بود، بلکه توانست در عرصه اجتماعى، حکومتى بر مبناى ارزشهاى دینى پایهریزى کند. هدف این حکومت، هدایت انسانها به سوى سعادت واقعى بود. سعادتى که در پرتو آن هم دنیایى آباد و توام با آرامش مهیا مىشود و هم آخرتى برخوردار از فیض الهى و رستگارى ابدى.
متاسفانه بعد از رحلت پیامبر اکرم، دیرى نپایید که نظام ارزشى جامعه دگرگون شد و افراد فاقد صلاحیت مانند معاویه و یزید بر مسند خلافت تکیه زدند و شرایط به گونهاى شد که امام حسین(ع) تنها راه مبارزه با آن همه مفاسد را حرکت اصلاحطلبانه و امر به معروف و نهى از منکر دانستند.
در زمان امام حسین(ع) اوضاع به گونهاى بود که آن حضرت چارهاى جز قیام اصلاحطلبانه نداشتند و راهکار رسیدن به اصلاح مطلوب را امر به معروف و نهى از منکر دانستند.
حضرت ابىعبدالله(ع) در سخن دیگرى ضمن تاکید بر اهمیت امر به معروف و نهى از منکر، مفاسد و منکرات رایج در زمان خویش را بر مىشمارد و قیام براى نابودى آنها را وظیفه خویش دانسته، مىفرماید: همانا رسول خدا(ص) فرمود: اگر کسى با سلطان زورگویى مواجه شود که حرام خدا را حلال نموده و پیمان الهى را در هم مىشکند و با سنت رسول خدا(ص) مخالفت مىکند و در میان بندگان خدا راه گناه و معصیت و دشمنى در پیش مىگیرد، اما در مقابل چنین سلطانى با عمل و یا با گفتار خود مخالفت نکند بر خداوند است که این فرد ساکت را به محل همان طغیانگر در آتش جهنم داخل گرداند و و شما مردم دانستید که بنى امیه اطاعت از شیطان را بر خود فرض کردهاند و از اطاعت خداوند سر باز زدهاند، فساد را ترویج و حدود خدا را تعطیل کرده و بیت المال را به خود اختصاص دادهاند. حرام الهى را حلال کرده و حلال خدا را حرام نمودهاند و من سزاوارترین کسى هستم که باید اینها را تغییر دهد.
بنابراین، براى جلوگیرى از ناراستىها، بدعتها و فسادها، اصلاحات یک ضرورت همیشگى است. جامعهاى که خواهان توسعه، پیشرفت، معنویت و عدالت است اگر به اصلاحات نپردازد با گذشت زمان دچار انحطاط خواهد شد و اندک اندک ارزشهاى اصیل دینى و فرهنگى خود را از دست خواهد داد. به طور کلى مىتوان دو قلمرو جداگانه براى اصلاحات ترسیم کرد. نخست لاحات فردى و همچنین اصلاحات اجتماعى.
اصلاحات اجتماعى هیچگاه به مرتبه مطلوب خود نمىرسد، مگر آنکه اصلاحگران در گام نخست مملکت وجود خویش را اصلاح کرده باشند. از منظر اسلام، خویشتنسازى و تزکیه درون بر دگرسازى تقدم دارد و مصلحان راستین پیش از دعوت به اصلاح و طرح شعار اصلاحات، به اصلاح واقعى خویش مىپردازند و خود به آنچه مىگویند عمل مىکنند.
در روایات اسلامى نیز به این امر مهم اشاره شده است. به عنوان نمونه، امام على (ع) مىفرماید: آن که خود را پیشواى مردم سازد پیش از تصمیم دیگرى باید به ادب کردن خویش پردازد و پیش از آنکه به گفتار تعلیم فرماید باید به کردار ادب نماید و آنکه خود را تعلیم دهد و ادب اندوزد، شایستهتر به تعظیم است از آن که دیگرى را تعلیم دهد و ادب آموزد.
بنابراین اصلاحات فردى، پیش شرط اصلاحات اجتماعى است و مدعیان فاسد اصلاحطلبى ثمرى جز فساد و گمراهى به بار نخواهند آورد.
اصلاحات در ساحت اجتماعى داراى ابعادى گوناگون است. اصل شایستهسالارى در اعطاى مناصب حکومتى مورد پذیرش همه عقلاى عالم است، زیرا قوانین حاکم بر جامعه هر چند از استحکام و انسجام بالایى برخوردار باشند، اما به تنهایى سامانبخش نیستند و نمىتوانند جامعه را به رشد و صلاح هدایت کنند.
سخنان امام حسین(ع) گواهى مىدهد که یزید داراى چنین شخصیتى بود: «و یزید رجل فاسق شارب الخمر قاتل النفس المحرمه معلن بالفسق...؛ و یزید، مردى فاسق، شرابخوار و آدمکش است که آشکارا گناه مىکند». در واقع تمام فسادهایى که مىتواند در یک حاکم جمع شود، در شخص یزید وجود داشت و از این رو امام (ع) خطاب به برادر بزرگوارش محمد حنفیه مىفرماید: «یا اخى والله لو لم یکن فى الدنیا ملجا و لاماوى لما با یعتیزید بن معاویه; برادرم، به خدا قسم اگر در دنیا هیچ پناهگاه و ماوایى نیابم، بازهم با یزید بیعت نخواهم کرد».
زیرا از منظر دین اگر انسان با حاکمى که وجودش گناه و فساد را به همراه دارد بیعت کند، در گناه او شریک است و در قیامت در آتش جهنم با او همنشین خواهد بود: «و کان حقیقا على الله ان یدخله مدخله، سزاوار است که خداوند او را به جایى برد که آن ستمکار را برده است».
به هر حال، امام حسین(ع) به منظور اصلاحات سیاسى در جامعه اسلامى آن روز چند برنامه محورى را در دستور کار خویش قرار داد: تبیین جایگاه امامت و ویژگىهاى امام، تبیین عدم صلاحیت دیگران براى تصدى این منصب، بیان شایستگىهاى خود براى امامت.
در مقام بیان شرایط امام مىفرماید: «به جانم سوگند، امام جز کسى که به کتاب خدا حکومت و داورى کند و قیام به قسط و عدل نماید و به دین حق گردن بنهد و خود را وقف راه خدا کردهباشد، نیست».
در بیان برنامه دوم مىفرماید: «ما از خداییم و بهسوى او باز خواهیم گشت. چه مصیبتى از این بالاتر که مسلمانان به سرپرستى همچون یزید دچار شوند! پس باید با اسلام وداع نمود . از جدم رسول خدا (ص) شنیدم که مىفرمود: خلافت بر فرزندان ابوسفیان حرام است .»
منابع: کتب تفصیل وسائل الشیعه و بحارالانوار و ensani.ir
انتهای پیام