حجتالاسلام و المسلمین مهدی جهان، پژوهشگر فلسفه و عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، در نشست جهاد تبیینی «آسیبشناسی پروژه عادی سازی روابط کشورهای اسلامی و رژیم صهیونیستی؛ توافقنامه صلح ابراهیمی» که به میزبانی ایکنا و با همکاری اندیشکده غربشناسی، اندیشکده راهبردی رسانهها و فضای مجازی، هسته پژوهشی پدافند رسانهای دانشگاه آزاد اسلامی واحد دماوند و اندیشگاه سیاستپژوهی و راهبردنگاری سازمان بسیج اساتید کشور برگزار شد، گفت: نگاه من اصلاً سیاستمحور نیست بلکه اسلاممحور است و اگر در جنبشهای اسلامی سیر کنیم و آنها را بررسی کنیم بهتر از آن است که در معاهدات سیاسی سیر بکنیم. همانطور که شهید مطهری بیان کردند ما باید چنین نگاهی داشته باشیم و هر چقدر از اندیشه اسلامی دور شویم در تحلیل مسائل جدیدی مانند همین پیمان صلح ابراهیمی دچار مشکل شویم.
وی افزود: باید بررسی کنیم و ببینیم ماهیت صلح ابراهیم چیست؟ آیا واقعا یک رشد و حرکت به سمت دنیای ایدهآل است؟ قرار است بنای ما جنگ و جهاد مطلق باشد یا صلح پایدار کانتی؟ نظریهای که در روابط بینالملل ارائه میشود صلح پایدار کانت است و نظریهای که در بعضی جریانات اسلامی خصوصا جریانات جهادی مطرح میشود نظریه جنگ است. اما در آموزههای اسلامی عنوان جدید دیگری به نام «سلم» وجود دارد که نه جنگ مطلق و نه صلح مطلق است.
حجتالاسلام جهان بیان کرد: از لحاظ فلسفی باید جنگی رخ دهد تا بعد صلحی پدید آید. در اندیشه غربی سیاستمداران اول جنگی ایجاد میکنند و بعد فیلسوفان و مصلحان را دعوت به برپایی صلح میکنند اما ما بنای جنگ نداریم که بعد به صلح برسیم؛ از همان ابتدا، بنای دین و مبنای فکری ما سلم است. اگر اینگونه نگاه کنیم پیمان صلح ابراهیم در قالب سلم قابل پذیرش است اما به شرطها و شروطها. یعنی شرایط را تعیین میکنیم و پیمان ابراهیم را طرح میکنیم.
این پژوهشگر فلسفه ابراز کرد: اگر بخواهیم با مفاهیم عمومی دشمنی کنیم مبتلا به مفهومگریزی میشویم. نباید مفهومگریز باشیم بلکه باید مفهوم را تحلیل کنیم و آنها را بومیسازی کنیم و به جای گریز از مفهوم و تحلیل تخیلی مفاهیم، مفهوم جدیدی را ابداع کنیم یا مالک مفهوم قبلی شویم و آن را تعریف و تنظیم کنیم و ما ارائهدهنده این مفهوم شویم.
وی افزود: بیانیه مشترک امارات، آمریکا و رژیم صهیونیستی در سال 2020 حاوی عنوانی بود که مدلی برای توافقنامه بعدی با بحرین و اردن شد. پیش از این سه توافقنامه هم متنی نوشته شد که بیان کردند که ادیان توحیدی مانند اسلام، مسیحیت و یهود میتوانند با هم دوست باشند. چون همگی از اولاد پیامبری به نام ابراهیم(ع) هستند و او فرزندانی داشته که این فرزندان ادیانی را به نام ادیان توحیدی ترویج دادند و لذا پیروان این ادیان میتوانند با هم ارتباط داشته باشند.
حجتالاسلام جهان با بیان اینکه با این تحلیل ماهیت پیمان ابراهیم از یک بنای سیاسی و دینی محض فراتر میرود، گفت: در واقع این پیمان با این تحلیل ماهیت فکری پیدا میکند، لذا باید فهمید این پیمان قرار است چه کار کند و دارای چه عناصری است و پیشینه و پسینه آن را باید بررسی کرد.
این پژوهشگر فلسفه درباره ریشههای پدید آمدن پیمان صلح ابراهیم گفت: اگر سخنرانی سه مقام یهودی اسرائیلی، مسیحی آمریکایی و مسلمان عرب اماراتی را در نشسست امضای توافقنامه بررسی کنیم متوجه قضیه میشویم. از نظر آنها این یک راه جدید ناشی از سرخوردگی از سیاستهای اجتماعی و سیاسی در دنیاست و میخواهیم حرف جدیدی را بزنیم.
وی ابراز کرد: رهبر معظم انقلاب فرمودند من از سیاستمداران جهان اسلام ناامید هستم زیرا آنها دائما در حال معامله کردن هستند.
حجتالاسلام جهان در پاسخ به این سؤال که چرا با وجود اینکه طرف مقابل اسرائیل، فلسطینیها هستند اما فلسطینیها در این توافقنامه صلح جایی ندارند، گفت: اعتقاد من این است که عناصر فکری معاهده ابراهیم نشان میدهد که به طور مستقیم جریان روشنفکری را در کشورها هدف قرار داده است. اسرائیل متوجه شده با سیاستمدارها نمیتواند ارتباط برقرار کند چون آنها دنبال معامله هستند و از طرفی سیاستمدارها تغییر پیدا میکنند و جریانات انتفاضه و انقلابها که در چند سال اخیر در کشورهای عربی پدید آمده در حال تغییر معادلات سیاسی است.
وی افزود: در واقع اسرائیل میخواهد با این معادلات سیاسی کاری انجام دهد و از طرفی فیلسوفی مانند کانت هم نیست که برای او فلسفه جدید تدوین کند. تمام نگاه اسرائیل به عملگرایی محض منفعتطلبانه آمریکاست که میگوید یا با مایی یا بر مایی. در واقع آمریکاییها واقعگرایی عجیب و غریبی در فلسفه خودشان دارند.
حجت الاسلام جهان در ادامه به پدید آمدن جریان روشنفکری در جهان اسلام پرداخت و گفت: پدید آمدن این جریان در جهان اسلام علتهایی دارد که باعث میشود این جریان پیمان صلح ابراهیم را بپذیرد. اول سیر حکومت صفویه به قاجار و پهلوی است که حاوی نوعی تجدد سیاسی و اجتماعی بود. یک حکومت کاملاً مذهبی مانند صفوی به قاجار تبدیل شد که گرچه آن هم مذهبی بود اما قدرت در آن وجود نداشت. در واقع شمشیر صفویه متعلق به خدا بود اما شمشیر قاجار متعلق به خدا نبود. در مرجله بعد که پهلوی پدید آمد دیگر پادشاه، نماینده خدا نیست و این سیر تجدد از اخوندزاده تا شجاعالدین شفا به عنوان روشنفکران ادامه پیدا کرد.
وی دومین دلیل پدید آمدن جریان روشنفکری در جهان اسلام را جنگ جهانی اول و تجزیه عثمانی خواند و گفت: عثمانی نه در 1920 بلکه در 1916 تجزیه شد. در 1916 ، دو سال پیش از پایان جنگ جهانی اول، پیمانی به نام «سایکس ـ پیکو» بین بریتانیا و فرانسه نوشته میشود که دربردارنده تجزیه عثمانی است. اما چرا باید عثمانی تجزیه شود؟ چون قرار است بعدا همراه غرب باشد و انگلستان به عنوان بازیگردان اصلی منطقه و هدایتگر اصلی جریان روشنفکری در جهان اسلام این کار را انجام داد. تجزیه عثمانی جهان عرب مدرن را پدید آورد. در واقع جهان عرب مدرن زاییده تجزیه عثمانی است.
انتهای پیام