به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن (ایکنا)، آیتالله العظمی مظاهری، در بحثی با بیان سه روایت از سه معصوم(ع) عنوان کرد: علیرغم اعتقاد و شعار که به خوبی بین شیعیان رواج دارد، اما متأسفانه آنچنان که شایسته است، متابعت وجود ندارد و در عمل به دستورات حضرات معصومین«سلاماللهعلیهم» کوتاهی میشود؛ شیعه حقیقی کسی است که از نظر عقیده، ولایت داشته باشد، از نظر زبان و شعار، ولایت داشته باشد و از نظر عمل، بهترین متابعتها را از سیره اهلبیت«سلاماللهعلیهم» داشته باشد.
بنا بر این گزارش، متن کامل سخنان این مرجع تقلید و استاد اخلاق به شرح زیر است:
بسمالله الرحمن الرحیم
«رَب اشْرَحْ لِی صَدْرِی وَیَسرْ لِی أَمْرِی وَاحْلُلْ عُقْدَةً من لسَانِی یَفْقَهُوا قَوْلِی»
به تناسب اینکه در چند روز گذشته، سالروز شهادت سه معصوم بزرگوار یعنی پیامبر اکرم«صلیاللهعلیهوآلهوسلم»، امام حسن مجتبی«سلاماللهعلیه» و امام رضا«سلاماللهعلیه» را سپری کردیم، در این جلسه سه جمله اخلاقی از بیان مبارک آن سه نور مقدس ذکر میکنم. امید آنکه ضمن اظهار ارادت خدمت اهل بیت«سلاماللهعلیهم»، بتوانیم برداشت اخلاقی از آن بزرگواران داشته باشیم.
مردم و رسانهها قدر ایام آخر ماه صفر را ندانستند
هم مردم و هم رسانهها قدر ایام آخر ماه صفر را ندانستند و سالروز آن سه شهادت را کمرنگ برگزار کردند. با توجه به این کوتاهی، من از همه شما تقاضا دارم تصمیم بگیرید این سه جمله اخلاقی را از این سه بزرگوار اسوه کنید و در زندگی به آن عمل نمایید تا هم خیر دنیا و هم خیر آخرت نصیب شما شود و هم مشکلات زندگی شما حل شود. با توجه و عمل به سه روایتی که در ادامه بیان میشود، به سعادت دنیا خواهید رسید و در آخرت نیز مورد شفاعت آن سه معصوم بزرگوار واقع خواهید شد.
آخرین وصایای پیامبر اکرم(ص)
پیغمبر اکرم در آخرین روزهای حیات مبارک، به مسجد آمدند و بهخاطر وضعیت نامساعد جسمانی، نماز را نشسته خواندند و مأمومین ایستاده اقتدا کردند. سپس روی پله اول منبر نشستند و جملهای را که شاید بیش از هزار مرتبه در هر فرصتی برای مردم فرموده بودند، بازگو کردند. این سخن رسول خدا«صلیاللهعلیهوآلهوسلم» افتخاری برای شیعه است و علمای مسلمان، اعم از شیعه و سنی، آن را در کتابهای معتبر خود، نقل کردهاند[1]:
«إِنی قَدْ تَرَکْتُ فِیکُمْ أَمْرَیْنِ لَنْ تَضِلوا بَعْدِی مَا إِنْ تَمَسکْتُمْ بِهِمَا کِتَابَ اللهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی فَإِن اللطِیفَ الْخَبِیرَ قَدْ عَهِدَ إِلَی أَنهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتى یَرِدَا عَلَیَ الْحَوْضَ کَهَاتَیْنِ وَ جَمَعَ بَیْنَ مُسَبحَتَیْهِ وَ لَا أَقُولُ کَهَاتَیْنِ وَ جَمَعَ بَیْنَ الْمُسَبحَةِ وَ الْوُسْطَى فَتَسْبِقَ إِحْدَاهُمَا الْأُخْرَى فَتَمَسکُوا بِهِمَا لَا تَزِلوا وَ لَا تَضِلوا وَ لَا تَقَدمُوهُمْ فَتَضِلوا»[2].
من از میان شما میروم و دو چیز گرانبها برای شما میگذارم: یکی قرآن و دیگری عترت؛ قرآن منهای عترت ناقص است و عترت منهای قرآن ناقص است. دین شما وقتی تام و تمام است که به یک دست شما قرآن و به دست دیگر عترت باشد. پیامبر اکرم«صلیاللهعلیهوآلهوسلم» به طور مکرر عترت را نیز معرفی کرده و حتی آنان را با نام و نشان مشخص فرمودهاند. در بعضی از روایات، پیغمبر اکرم«صلیاللهعلیهوآلهوسلم» فرمودهاند: ائمه بعد از من دوازده نفر هستند. بعضی اوقات از ایشان با عنوان خلفای دوازدهگانه نام بردهاند. گاهی نیز اولواالامر در قرآن را عترت معنا کردهاند[3]: «أَطیعُوا اللهَ وَ أَطیعُوا الرسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ»[4].
بنابراین پیغمبر اکرم«صلیاللهعلیهوآلهوسلم» فرمودند: مسلمان کسی است که به یک دست قرآن و به دست دیگر عترت دارد؛ اگر تمسک به این دو باشد، سعادت است؛ اما اگر تمسک به هر دو نباشد و یا یکی از این دو نباشد، آنگاه شقاوت و گمراهی است.
پس از آن، رسول خدا«صلیاللهعلیهوآلهوسلم» به خانه آمدند و همه خواص جمع بودند و اطاق پر بود. خاصه و عامه مینویسند که پیامبر اکرم«صلیاللهعلیهوآلهوسلم» فرصتی به دست آوردند و فرمودند قلم و دوات بیاورید تا برای شما جملهای بنویسم که گمراه نشوید. پیغمبری که در تمام مدت عمر مبارکشان چیزی ننوشته بودند، الان میخواستند بنویسند؛ اما نگذاشتند، بلکه برخی به پیغمبر اکرم«صلیاللهعلیهوآلهوسلم» جسارت کردند. آن حضرت همه را به جز امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه» و حضرت زهرا«سلاماللهعلیها» از اطاق بیرون کردند. سپس امام حسن و امام حسین«سلاماللهعلیهما» آمدند و روی سینه پیغمبر اکرم«صلیاللهعلیهوآلهوسلم» بودند و آنگاه آن حضرت از دنیا رحلت فرمودند.
این مطالب، حرفهایی نیست که فقط شیعیان بگویند، بلکه کتابهای معتبر اهل سنت، پر از بیان این وقایع است. خلاصه آنکه رسول خدا«صلیاللهعلیهوآلهوسلم» رستگاری ما را مرهون متابعت از قرآن و عترت میدانستند و تمسک به هردو را وظیفه مسلمانان خواندند. همراهی قرآن و عترت همیشه بوده است و تا زمان ظهور که همه ظلمها نابود میگردد و جهان پر از عدل و داد شده و اسلام به دست حضرت ولی عصر«ارواحنافداه»، سراسری میشود و پس از آن تا قیامت و وارد شدن بر رسول اکرم«صلیاللهعلیهوآلهوسلم» با هم و در کنار یکدیگرند.
توصیه امام مجتبی(ع) هنگام شهادت
یکی از یاران امام مجتبی«سلاماللهعلیه» در آخرین لحظات حیات مبارک آن حضرت خدمت ایشان رسید و دید حال آن حضرت وخیم است. از فرصت استفاده کرد و برای افزایش معرفت دینی، از ایشان خواست نصیحتی به او بفرمایند. امام«سلاماللهعلیه» در یک روایت، سه نصیحت به او فرمودند:
«اسْتَعَد لِسَفَرِکَ وَ حَصلْ زَادَکَ قَبْلَ حُلُولِ أَجَلِکَ وَ اعْلَمْ أَنهُ تَطْلُبُ الدنْیَا وَ الْمَوْتُ یَطْلُبُکَ... وَ اعْمَلْ لِدُنْیَاکَ کَأَنکَ تَعِیشُ أَبَداً وَ اعْمَلْ لِآخِرَتِکَ کَأَنکَ تَمُوتُ غَداً وَ إِذَا أَرَدْتَ عِزاً بِلَا عَشِیرَةٍ وَ هَیْبَةً بِلَا سُلْطَانٍ فَاخْرُجْ مِنْ ذُل مَعْصِیَةِ اللهِ إِلَى عِز طَاعَةِ اللهِ عَز وَ جَل»[5].
در نصیحت اول فرمودند: پیش از آنکه شب اول قبرت برسد و زاد و توشهای نباشد، مهیای مرگ باش. یاد مرگ، در روند زندگی انسان بسیار تأثیرگذار است و علمای علم اخلاق دستور میدهند در هر روز هفت هشت مرتبه به یاد مرگ باشید.
جمله دوم آن بود که فرمودند در زندگی باید کوشا و جدی و فعال باشید و هم برای دنیا و هم برای آخرت کار کنید. در دنیا چنان جدی و فعال و محکمکار باشید که گویی میخواهد آن کار تا قیامت باقی بماند، راجع به آخرت نیز باید چنان جدی باشید که گویا امشب، شب اول قبر شماست. اگر بدانید امروز از دنیا میروید، چگونه زاد و توشه تهیه میکنید؟ باید همیشه چنین باشید. ائمه طاهرین«سلاماللهعلیهم» همیشه به شیعیان سفارش میکردند که باید دو بال برای پرواز داشته باشند، یکی بال جدیت و تلاش و کوشش برای دنیا و دیگری بال تلاش برای آخرت. مؤمن حقیقی هم باید دنیای خود را اباد کند و هم آخرت خویش را بسازد.
آن حضرت در سومین نصیحت فرمودند: اگر میخواهید در میان مردم عزیز باشید، اگر میخواهید در میان مردم دارای ابهت و شخصیت باشید، اگر میخواهید محبت شما در دلها باشد و بر دل مردم حکومت کنید، باید از گناه اجتناب کنید و رابطه خود را با خدای سبحان محکم نمایید. لباس ذلت معصیت را از تن درآورید و لباس تقوا بپوشید. در این صورت، در دنیا و آخرت عزیز هستید و ابهت اجتماعی پیدا میکنید.
روایت مهم و ارزشمند امام رضا(ع)
حضرت امام رضا«سلاماللهعلیه» را به اجبار، اما با ظاهرسازی و تشریفات، از مدینه به سمت طوس حرکت دادند. در طی مسیر از مدینه تا خراسان، معمولاً از بیابانها و بیراههها میرفتند، اما وقتی به نیشابور رسیدند، چارهای جز گذر از میان شهر ندیدند؛ لذا کاروانیان مجبور شدند در نیشابور بمانند تا مردم به استقبال بیایند. خصوصیات دقیق آن استقبال را نمیدانیم؛ اما آنچه تاریخنویسان سنی و شیعه نوشتهاند، حاکی از آن است که استقبال عجیب و بینظیری از امام رضا«سلاماللهعلیه» صورت گرفت. استقبال چنان گسترده بود که نگذاشتند امام رضا«سلاماللهعلیه» به میان مردم بیایند و آن حضرت در هودجی سوار بودند. مردم همه میخواستند امام رضا«سلاماللهعلیه» را ببینند، اما مأموران اجازه ندادند. وقتی حضرت رضا«سلاماللهعلیه» در وسط جمعیت قرار گرفتند، خود حضرت پرده کجاوه را کنار زدند. مسلماً با دیدن چهره مبارک امام رضا«سلاماللهعلیه» شور و شعف و احساسات مردم برانگیخته شد. همه از آن حضرت خواستند تا یک جمله و روایتی برای ایشان بگویند. حضرت نیز روایتی فرمودند که به روایت «سلسلة الذهب» معروف شد؛ زیرا سندهای آن بسیار عالی و طلایی است. امام رضا«سلاماللهعلیه» روایت را قول پدرشان و ایشان از پدرشان تا امیرالؤمنین«سلاماللهعلیه» نقل کردهاند و امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه» از پیغمبر اکرم«صلیاللهعلیهوآلهوسلم» و ایشان از جبرئیل و جبرئیل هم از طرف خدا آن را نقل کرده است. حضرت با این سلسله سند فرمودند که خداوند سبحان فرمود:
«لَا إِلَهَ إِلا اللهُ حِصْنِی فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابِی» خداوند متعال کلمه «لا اله الا الله» را حصن و قلعه محکم خود قرار داده که هرکسی در آن وارد شود، از آتش جهنم ایمن است.
حضرت رضا«سلاماللهعلیه» پرده هودج را انداحتند و احساسات بالا گرفت. حضرت دوباره پرده را کنار زدند و به مردم رو کرده و فرمودند: «بِشُرُوطِهَا وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا»[6] یعنی کلمه «لا اله الا الله» برای کسی که ولایت داشته باشد، قلعه محکمی است. بر این پایه، اگر شیعه با ولایت وارد قلعه «لا اله الا الله» شود، مصونیت دارد و به جهنم نخواهد رفت.
امام رضا«سلاماللهعلیه» وقتی به طوس آمدند، یکی از کارهای ایشان، برگزاری جلسههایی برای احیاء و گسترش تشیع بود و با این کار خود، توانستند تشیع را سرتاسری کنند. آن حضرت در یکی از جلسههای خود، روایتی مشابه روایت قبل را بیان کردند و فرمودند: «وَلَایَةُ عَلِی بْنِ أَبِی طَالِبٍ حِصْنِی فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابِی»[7] این روایت نیز «سلسلة الذهب» است؛ یعنی امام رضا«سلاماللهعلیه» از پدرشان و پدرشان از پدرشان نقل میکنند تا سند به امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه» میرسد و امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه» از پیامبر اکرم«صلیاللهعلیهوآلهوسلم» و ایشان از جبرئیل و جبرئیل از طرف خدا فرموده است که ولایت امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه» قلعه محکم خداست، هرکه وارد این قلعه شود، از آتش جهنم مصونیت دارد و بهشت برای اوست.
نیم نگاهی به برخی از اقسام توحید
توحید ذاتی آن است که همه مردم، اعم از باسواد و بیسواد معتقدند اولین از اصول دین، توحید است؛ یعنی خدا یکی است و دو ندارد. پذیرفتن این معنا آسان است و همه پذیرفتهاند و براهین بسیاری مانند برهان نظم، برهان فطرت و برهان امکان بر آن دلالت دارد. کسی پیدا نمیشود که قائل به دو ذات مقدس به نام خدا باشد؛ لذا پذیرش آن آسان است.
توحید عبادی
قسم دیگر توحید که پذیرفتن آن مشکل است و همه انبیاء و اولیاء بر آن تأکید فرمودهاند، توحید عبادی است، توحید عبادی آن است که همیشه در کارهای خود، پیرو خدای سبحان باشید. اگر پیرو شیطان یا هوی و هوس باشید، مشرک خواهید بود. قرآن کریم میفرماید: «أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یا بَنی آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشیْطانَ إِنهُ لَکُمْ عَدُو مُبینٌ ، وَ أَنِ اعْبُدُونی هذا صِراطٌ مُسْتَقیمٌ»[8] اى فرزندان آدم، مگر با شما عهد نکرده بودم که شیطان را مپرستید، زیرا وى دشمن آشکار شماست؟ و اینکه مرا بپرستید این است راه راست!
در آیه دیگری میفرماید: «أَ فَرَأَیْتَ مَنِ اتخَذَ إِلهَهُ هَواهُ وَ أَضَلهُ اللهُ عَلى عِلْمٍ وَ خَتَمَ عَلى سَمْعِهِ وَ قَلْبِهِ وَ جَعَلَ عَلى بَصَرِهِ غِشاوَةً فَمَنْ یَهْدیهِ مِنْ بَعْدِ اللهِ أَ فَلا تَذَکرُونَ»[9].
یا رسول الله! میخواهید مشرکی را به شما نشان دهم؛ او کسی که هم خدا را میپرستد و هم هوی و هوس را؛ هم هوی پرست است و هم خداپرست؛ بت او، در درون اوست؛ بت او، شیطان درون و برون اوست؛ لذا اینکه انسان فقط خدای سبحان را بپرستد، مشکل است. اگر کسی واقعاً بتواند این گونه شرک را از خود دور کند، وارد قلعه محکم الهی میشود و جهنم بر او حرام است؛ ولی اگر نتواند فقط خداپرست باشد و در کنار خدا، شیطان و هوی و هوس درونی را نیز متابعت کند، توحید عبادی ندارد.
کلمه «لا اله الا الله» بسیار تقدس دارد و پذیرفتن معنای دوم این عبارت مقدس، کار سختی است و به تقوا و اهتمام به واجبات و مستحبات و ترک محرمات و مکروهات نیاز دارد. اگر کسی از گناهان اجتناب نکند؛ دروغ بگوید، تهمت بزند و ظلم کند، نه تنها از فرمان خداوند متعال سرپیچی کرده، بلکه در حقیقت شیطان را عبادت کرده است. چنین فردی اگر نماز بخواند، خداوند را عبادت کرده است، اما وقتی گناه میکند، از بت درونی خود، پیروی نموده و او را عبادت کرده است. بتپرستی فقط این نیست که مجسمهای را درست کنند و در مقابل او سجده کنند یا آن را بپرستند؛ اینکه عین حماقت است؛ اما گاهی انسان در حالی که به ظاهر عاقل است، بتپرست است. بت او، هوی و هوس اوست که از آن متابعت میکند. کسی که پیرو نفسانیات است، شیطان درون و شیطان برون او، به مثابه دو بتی هستند که آنها را میپرستد.
توحید افعالی
توحید افعالی به این معناست که هیچ مؤثری در عالم هستی جز خدای سبحان وجود ندارد. انسان به جایی برسد که هیچ مؤثری در جهان نبیند، جز خدا. این قسم از توحید، مختص به خواص است و بزرگان و اهل دل عمده معنای «لا اله الا الله» را در این قسم میدانند. تحقق این قسم از توحید، بسیار مشکل است. اگر کسی بگوید توحید افعالی دارد، بیشتر تخیل کرده است، مگر آنکه از خواص باشد و به راستی به مقامهایی رسیده باشد و تحت عنایت الهی، رشد کرده باشد.
اهمیت توحید عبادی
گرچه توحید منقسم به چهار قسم : «توحید ذاتی»، «توحید صفاتی»، «توحید عبادی» و «توحید افعالی» میشود، اما تحقق توحید عبادی اهمیت بیشتری دارد؛ زیرا معنای اول و دوم از توحید، یعنی توحید ذاتی و صفاتی برای همه، به خصوص شیعیان مشخص است. توحید افعالی نیز مربوط به عموم مردم نیست و کسب آن، مشکل است؛ اما آنچه از همه میخواهند، تحقق توحید عبادی است.
پیامبر اکرم«صلیاللهعلیهوآلهوسلم» در جهت تحقق توحید عبادی به بتپرستان میفرمودند: به جای بتپرستی، «لا اله الا الله» بگویید تا رستگار شوید. این معنای توحید عبادی، لازم و ضروری است و بدون آن، بتپرست خواهیم بود، اما مرتبهای از توحید عبادی که انسان را وارد قلعه محکم الهی میکند، این مرحله نیست. بلکه در عمل، باید توحید عبادی داشته باشیم. همه پیامبران نیز برای همین آمدهاند که ما را موحد به توحید عبادی کنند.
عبارت امام رضا«سلاماللهعلیه» در ادامه روایت سلسلة الذهب که فرمودند: «بِشُرُوطِهَا وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا» نیز همین است. اگر ولایت نباشد، توحید هیچ کاری نمیتواند بکند. ولایت است که توحید را به خوبی معرفی میکند.
معانی ولایتپذیری
ولایت داشتن سه معنا دارد: یک معنا آن است که از نظر اعتقاد، امیرالمؤمنین علی«سلاماللهعلیه» را خلیفه بلافصل پیامبر اکرم«صلیاللهعلیهوآلهوسلم» بدانیم و معتقد به دوازده امام بعد از پیامبر اکرم باشیم؛ چنانکه آن حضرت ایشان را معرفی کردند و مشخصات هر کدام را بیان فرمودند. الحمدلله شیعه این نعمت بزرگ را دارد و باید از این لحاظ شاکر باشد. جمعیت مسلمانان بسیار زیاد است، اما فقط شیعیان هستند که امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه» را به عنوان خلیفه بلافصل پیامبر اکرم قبول دارند و اولیالامر قرآن را امیرالمؤمنین و یازده فرزند او «سلاماللهعلیهم» میدانند.
معنای دوم ولایت، تعظیم شعائر است. بحمدالله مجالس عزاداری و جشن اهل بیت«سلاماللهعلیهم»، در سراسر سال، به خصوص در محرم و صفر به خوبی بین شیعیان برگزار میشود و این مجالس، شعار شیعه است. شیعه، شعار «أشهد ان علیاً ولی الله» دارد و باید شکر این نعمتها را به جا آورد.
سوم معنا، متابعت از اهل بیت«سلاماللهعلیهم» است. علیرغم اعتقاد و شعار که به خوبی بین شیعیان رواج دارد، اما متأسفانه آنچنان که شایسته است، متابعت وجود ندارد و در عمل به دستورات حضرات معصومین«سلاماللهعلیهم» کوتاهی میشود.
شیعه حقیقی کسی است که از نظر عقیده، ولایت داشته باشد، از نظر زبان و شعار، ولایت داشته باشد و از نظر عمل، بهترین متابعتها را از سیره اهلبیت«سلاماللهعلیهم» داشته باشد.
در سیره امام حسن مجتبی«سلاماللهعلیه» میخوانیم: موقع نماز، رنگ چهره ایشان تغییر میکرد. پس از وضو و تطهیر، بهترین لباسها را میپوشیدند و به مسجد میآمدند، در حالی که بدنشان از خوف خدا لرزه داشت، با جمله «إِلَهِی ضَیْفُکَ بِبَابِکَ یَا مُحْسِنُ قَدْ أَتَاکَ الْمُسِیءُ فَتَجَاوَزْ عَنْ قَبِیحِ مَا عِنْدِی بِجَمِیلِ مَا عِنْدَکَ یَا کَرِیم»[10] وارد مسجد و مشغول نماز میشدند.
قانون مواسات امام دوم در زندگی، چنین بود که همه ساله، چندین بار اموالشان را بین خود و فقراء و ضعفاء تقسیم میکردند و هرچه میتوانستند به مردم خدمت میکردند و به آن توصیه میفرمودند.
حال چگونه میتوانیم ادعا کنیم پیرو چنین امامی هستیم، در حالیکه از سیره او غافل و دوریم! شیعه، وقتی به امام حسن«سلاماللهعلیه» و سایر ائمه«سلاماللهعلیهم» مشابهت داشته باشد، میتواند خود را شیعه بنامد و مشمول این روایت گهربار شود که خدای سبحان فرموده است: «وَلَایَةُ عَلِی بْنِ أَبِی طَالِبٍ حِصْنِی فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابِی»، در غیر اینصورت، رستگاری مشکل است.
[1]. این روایت به عبارات مختلفى نقل شده که مهمترین دلیل اختلاف عبارات آن، تعدد صدور آن در مواقع مختلف است. جهت آگاهی از منابع این روایت در کتب مختلف اهل سنت ر.ک: احقاق الحق، ج 9، ص 309 تا 375.
[2]. الکافی، ج 2، ص 415.
[3] . ر.ک: رساله توضیح المسائل ص 506 تا 512
[4]. نساء، 59.
[5]. کفایة الاثر، ص 226.
[6]. عیون اخبار الرضا(ع)، ج 2، ص 135.
[7]. عیون اخبار الرضا(ع)، ج 2، ص 136؛ این روایت را اهل سنت نیز از قول رسول خدا(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نقل کردهاند که حضرت فرمودند: «قَالَ لِی جَبْرَئِیلُ قَالَ اللهُ تَعَالَى: وَلَایَةُ عَلِی بْنِ أَبِی طَالِبٍ حِصْنِی فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابِی.»[شواهد التنزیل، ج 1، ص 170]
[8]. یس، 60 و 61.
[9]. الجاثیة، 23.
[10]. مناقب آل ابیطالب، ج 4، ص 14.