به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا) از خراسان جنوبی، شهید دکتر سید احمد رحیمی در سال 1338 در شهر بیرجند در خانوادهای از نسل رسول الله متولد شد. تمایل داشت در حوزه علمیه قم ادامه تحصیل دهد اما پذیرش در دانشگاه تهران تحصیل در رشته پزشکی را برای او رقم زد.
وی که از همان دوران مدرسه انشاءهای سیاسی مینوشت در دوران دانشگاه دانشجوی پیرو خط امام نام گرفت چرا که در 13 آبان ماه 1358 با همکاری دیگر دانشجویان سفارت آمریکا که تبدیل به لانه جاسوسی شده بود را فتح کرد تا استعمار جایی در سرزمین انقلابی ایران نداشته باشد.
اقدامات شهید رحیمی در دوران دانشجویی
شهید رحیمی در کنار فعالیتهای سیاسی برای دانشجویان کلاسهایی با محوریت دین و اخلاق برگزار می کرد و در همان زمان دانشجویی، با دختری از بستگانش پیمان مقدس ازدواج بست که ثمره این پیوند یعنی دختری به نام سمیه به زندگی آنان رنگی دیگر بخشد و کانون زندگیش را گرمتر از قبل کرد.
وی پیشنهاد دادسرای انقلاب اسلامی بیرجند را پذیرفت و با مراجعت به وطن خویش مسئولیت فرماندهی سپاه پاسداران این منطقه را پذیرفت که این ایام با نواختهشدن طبل جنگ و آغاز حرکتهای کور منافان همزمان بود.
کروکی که از منزلش در خانه تیمی منافقین به دست آورده بودند، نشان میداد که این کوردلان سه بار تصمیم به ترور او گرفته بودند اما هر بار با عنایت خداوند این پیرو ولایت از گزند محفوظ ماند.
پس از احراز شایستگی به عضویت شورای فرماندهی سپاه پاسداران منطقه 4 خراسان و سرپرستی واحد اطلاعات این سپاه منصوب شد اما پس از فوت پدر علیرغم اصرار مسئولان به بیرجند بازگشت و فعالیتهای عقیدتی و آموزشی ادامه داد.
سال 61 به همراه خانواده به خوزستان مهاجرت کرد تا بتواند بهصورت مداوم در جبههها شرکت کند در اواخر همان سال بر اثر اصابت ترکش به پای چبش مجروح شد و پس از بهبودی نسبی در عملیات والفجر یک در سال 1362 حماسهساز شد و در حال حمل مجروحین و شهدا بار دیگر زخمی گردید. اما با همان حال آرپی جی یکی از رزمندگان را بر دوش نهاد و بر بلندای خاکریز ایستاد و چندین تانک دشمن را منهدم کرد.
هنگامه اذان ظهر، جبهه شرهانی شاهد عروج بزرگ مردی بود که به وصل دوست رسید، پیکرش پس از بیست و پنج روز در جوار رحمت حضرت دوست در بوستان شهدای بیرجند آرمید.
اشارهای به وصیتنامه شهید رحیمی
در وصیتنامه شهید رحیمی آمده است: پدر، مادر، همسر، خواهران و برادرانم؛ وقتی به حقی که هر کدامتان بر من دارید و آنچه که در من در این رابطه انجام دادهام، فکر میکنم دردی سنگین جانم را پر میکند.
من در زندگی حق هیچکدامتان را ادا ننمودهام و در این رابطه جداً طلب رضایت و مغفرت دارم. من همیشه این را گفتهام که چه قبل و چه بعد از انقلاب هیچ کاری در رابطه با انقلاب و خون شهدا انجام ندادهام. و اگر در مورد حقوق شما به خصوص همسرم کوتاهی کردهام، برای کار بیشتر و جبران کوتاهیها بوده است، به هر حال امیدوارم که قلباً و واقعاً از من راضی باشید.
همسرم! جهاد من در این است که با کفار بجنگم؛ جهاد تو در این است که وقتی برای تو خبر آوردند صبر کنی، استقامت داشته باشی و فرزندم را زینبوار تربیت کنی.