نگاهی به چهره‌های قرآنی خوزستان/ ۹
عهدنامه‌ای که هر روز باید خوانده شود/ محمدجواد؛ ثمره تلاش‌های خالصانه پدر

به گزارش خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا) از خوزستان، در یکی از شب‌های سرد اهواز به مسجد امام جعفرصادق(ع) منطقه خشایار رفتیم تا مروری بر زندگی جوان‌ترین حافظ و نخبه قرآن خوزستان داشته باشیم. سرمای استخوان‌سوز خوزستان از دیرباز همچون گرمای خرماپزانش زبانزد بوده و هست. ما که رسیدیم نماز جماعت مغرب را به پایان رسانده بودند؛ مسجدی با ظاهری نه چندان در شأن خانه خدا. به گرمی پذیرایمان شدند و صحبت آغاز شد.


نماز که به پایان رسید همراهمان شد تا به خانه رسیدیم، مادر با شربت، میوه و شیرینی از ما پذیرایی کرد... از بیماری مادرش گفت و التماس دعا داشت. در گوشه‌ای از اتاق تندیس‌ها، لوح‌ها، تقدیرنامه‌ها و مدال‌های او مشاهده می‌شد، پدر پرده اتاق را کنار زد و تعداد دیگری از تجسم افتخارات فرزندش را نشانمان داد.

12 اسفند 73 در اهواز به دنیا‌ آمد. اما در شناسنامه سال 74 به ثبت رسیده است. دوست داشت خواهری داشته باشد از او کوچکتر اما یک برادر کوچکتر از خود دارد به نام حسین.

حفظ قرآن را از سن 4 سالگی آغاز کرده است و این روند چهار سال طول کشید تا حافظ کل قرآن کریم شود. پیش از آنکه حفظ قرآن را به صورت رسمی آغاز کند به مدت یک سال جزء 30 را حفظ می‌کرد. آن زمان که سواد خواندن و نوشتن نداشته پدر به صورت شفاهی آیات را برای او می‌خواند و او قرائت می‌کرد اما پدر دریافت که به این ترتیب پیش رفتن، روند حفظ قرآن بسیار کند خواهد بود بنابراین با توجه به پیشینه تدریس در دوره ابتدایی، برای تسریع روند حفظ قرآن محمدجواد خواندن و نوشتن را به او در چهارسالگی آموخت. پدر همه لوحه‌ها و حروف الفبای فارسی را بر دیوارهای اتاق خانه نصب کرده بود تا فرزندش از این طریق به راحتی با حروف الفبا آشنایی پیدا کند.


محمدجواد در توضیح شیوه حفظ قرآن کریم می‌گوید: پدرم هر جزئی را که مدنظرش بود برایم می‌خواند و من تکرار می‌کردم و به اتفاق به نوار کاست آن جزء موردنظر با صدای شهریار پرهیزکار گوش می‌سپردیم.

یک ماه تا 40 روز مهلت داشتم که جزء موردنظر را حفظ کنم؛ صبح‌ها که پدر سر کار بودند، پس از بیدار شدن از خواب و دیدن کارتون‌های مورد علاقه مثل موش و گربه و توییتی، روزی نصف صفحه را با کمک مادر حفظ می‌کردم. ظهر که پدر از سر کار بازمی‌گشت آن نصف صفحه را با من تمرین می‌کردند و شب آزمون آن برگزار می‌شد و اگر پدر تأیید می‌کردند به صفحه بعد می‌رفتیم و اگر مورد تایید نبود که دوباره تکرار می‌شد. حفظ یک جزء 50 روز تا 2 ماه به طول می‌انجامید.

حفظ قرآن را با 5 جزء آخر قرآن آغاز کرد و پس از آن سراغ جز 1 آمد و به گفته خودش جز 25 را خیلی سریع حفظ کرد. آخرین جزء از قرآن کریم که محمدجواد آن را حفظ کرده جزء 25 بود. 

محمدجواد درخصوص اساتیدی که در حفظ قرآن کمک راهنماییش بودند، گفت: اساتید توصیه می‌کنند که در ابتدا 5 جز پایانی قرآن کریم حفظ شود. البته برخی پا را فراتر می‌گذارند و توصیه می‌کنند که 10 جزء پایانی حفظ شود. خیلی ذوق داشتم هر چه سریع‌تر جزء 25 قرآن را حفظ کنم و بگویم من حافظ کل قرآن هستم و به همین دلیل قدری از کیفیت آن کاسته شد؛ این واقعیتی است که باید بیان شود.

شرکت در مسابقات قرآن را به صورت رسمی از سال 84 آغاز کرد و در رشته حفظ کل قرآن کریم مسابقات استانی اوقاف خوزستان اول شد. در سی و ششمین دوره مسابقات استانی قرآن اوقاف خوزستان رتبه سوم حفظ کل قرآن کریم را از آن خود کرده و به مسابقات کشوری راه نیافت. در این باره می‌گوید، از آنجا بود که خیلی‌ها در استان فاتحه من را خواندند. با خنده می‌گوید: خیلی‌ها گفتند او روزهای آخرش است و دیگر خطری ندارد. اما به لطف خداوند امسال همه چیز برگشت.

همراهی پدر در همه عرصه‌های زندگی

در مورد همراهی پدر در همه عرصه‌های زندگی‌ش می‌گوید: هیچ‌گاه به یاد ندارم تمرین و دوره قرآن کریم را بدون حضور پدرم انجام داده باشم که این امر علاوه بر تاثیر معنوی از منظر فنی نیز به من کمک کرد؛ این در حالی است بسیاری از حفاظ از این موقعیت بهره‌مند نیستند.

وی در ادامه از تاثیرگذاران در عرصه آموزش قرآن کریم خود نام می‌برد؛ بزرگانی همچون ناجی حیدری، مهدی دغاغله، سید کریم موسوی، محمد کاکاوند و جلیل بیت‌مشعل که در در برهه‌ای از زمان بسیار به من کمک کرده‌اند، برخی مواقع از آنها دعوت کرده تا به منزل بیایند، یا یک تا دو ماه مانده به مسابقات در جلسات آنها حضور می‌یافتم.

در سال 85 رتبه دوم مسابقات منطقه‌ای اوقاف در رشته حفظ کل قرآن کریم، در سال‌های 85، 86 و87  رتبه اول رشته حفظ کل قرآن کرم در مسابقات استانی اوقاف، رتبه اول در سال‌های 85، 86، 87، 88 در رشته حفظ کل مسابقات قرآن اوقاف  خوزستان و رتبه اول رشته قرائت در سال 87 مسابقات دانش آموزی بسیج خوزستان، رتبه اول مسابقات کشوری اوقاف سال 90 در رشته حفظ کل، رتبه اول رشته حفظ کل قرآن کریم دانش‌آموزی 89 در تبریز، رتبه اول مسابقات مدهامتان در سال 91 رشته حفظ کل، مسابقات کشوری تلاوت در سال 92 رشته حفظ کل رتبه اول، رتبه اول مسابقات ملی قرآن دانشجویان ایران از جمله رتبه‌های او هستند.

اولین سفرش را به عراق داشته که پدر آن را به عنوان جایزه حافظ کل قرآن شدنش به او هدیه کرد. در سال‌های 84 و 86 برای زیارت خانه خدا و مزار مطهر پیامبر اکرم(ص) به عربستان سفر کرد.

در سال 87 به لبنان سفر کرد و در آنجا با قاسم مقدمی و حسین رستمی و متولی عبدالعال به صورت گروه دو به دو در نقاط مختلف لبنان برنامه قرآنی اجرا می‌کردند. در این باره می‌گوید: به برخی از روستاها که می‌رفتیم فقط یک سیم خاردار فاصله ما و اسرائیل بود. پرچم اسرائیل را دیدم و راننده‌ای که ما را جابجا می‌کرد، گفت: الان می‌دانند در جیب ما چه است. در این سفر شیعیان بسیار از برنامه‌های قرآنی استقبال کردند. از خاطرات خود در این سفر می‌گوید که در روستایی نزدیک اسرائیل برنامه داشتیم و در مسیر بازگشت راننده رادیو را روشن کرد و رادیو لبنان گفت که هواپیما‌های اسرائیلی دیوار صوتی را شکستند؛ این اقدام اسرائیل در همان روستایی که من و قاسم مقدمی در آن برنامه داشتیم صورت گرفت.

در سال 87 در مسابقات بین‌المللی مصر استاد شیعشع را ملاقات کردم، در آن مسابقات داور بود، پس از قرائت رفتم پیش ایشان، دست گذاشتند روی شانه من و گفتند روی جایگاه درشت‌تر به نظر می‌آیی اما خیلی لاغر هستی. از او در مورد چگونگی کیفیت قرائتم پرسیدم. این دیدار چند روز پس از قرائت من انجام شد اما ایشان با وجود سن زیاد حافظه خوبی داشتند که این امر به برکت قرآن کریم است.

در سال 91 در مسابقات قرآن کویت و دبی سفر حضور یافتم که با ناداوری رتبه‌های 7 و 12 را کسب کردم. با یکی از داوران که اهل عربستانی بود صحبتی داشتم و معتقد بود حضور موفقی داشته‌ام و همه شرکت‌کنندگان می‌گفتند که اگر جز سه نفر اول نباشم حتماً جزء 5 نفر اول خواهم بود.

دروسی که به انسان عمق می‌بخشد
محمدجواد این روزها مشغول تحصیل در سطح 1 پایه 2 حوزه علمیه است. می‌گوید که قصد دارد تا رسیدن به درجه اجتهاد، تحصیلش را ادامه دهد. به اعتقادش دروس حوزه به انسان عمق می‌دهد.

در مقطع تحصیلی کارشناسی ارشد رشته علوم قرآن و حدیث نیز درس می‌خواند و هم اکنون موضوع پایان‌نامه خود را «بررسی کارکرد قرآن‌بسندگی در تفسیر» به تصویب رسانده است که در آن به تفسرهای المیزان، الفرقان و اضوالبیان نگاه دارد.

قرآنی که محمدجواد با آن تمرین و حفظ می‌کرد را نشانمان دادند. به سه قسمت مساوی تقسیم شده بود و همه صفحات آن چسب خورده بود. می‌گوید آن زمان که نونهالی بیش نبوده، حوصله نداشته مرتب وضو بگیرد، پدر نیز آن کتاب را چسب زده، بعد که چسب خورد حجم کتاب زیاد شد و دیگر بسته نمی‌شد بنابراین به سه قسمت تقسیم و صحافی شد. علامت‌هایی در آن بود که با رنگ‌های مختلف مشخص شده بودند. توضیح داد نکات مهم و شماره آیات شبیه به هم در آن مشخص شده است.

«می‌خواهم مثل آقای طباطبایی شوی»
عکس سیدمحمدحسین طباطبایی را به اتاقش نصب کرده بود. می‌گوید دوست داشته مانند او شود. محمدجواد از پدربزرگش یادی می‌کند و می‌گوید: پدربزرگم وقتی سیدمحمدحسین را در تلویزیون می‌دید می‌گفت دوست دارم مانند او شوی. خدا رحمتشان کند، 20 جزء قرآن را حفظ کرده بودم که پدربزرگم به رحمت خداوند رفتند. با حسرت از این می‌گوید که پدربزرگ حافظ کل شدنش را ندیده است. همه دعاهای پدربزرگ و مادربزرگ و پدر و مادر را حس می‌کند. این جمله پدربزرگ نیز در ذهنش حک شده که «می‌خواهم مثل آقای طباطبایی شوی». هیچ‌وقت آن را فراموش نمی‌کند.

از محمدجواد سؤال می‌کنم که آیا رتبه در مسابقات ملاک است؟ پاسخی دریافت نکردم.

در ادامه صحبتهایمان پدر محمدجواد به آغاز حفظ نهج‌البلاغه اشاره می‌کند و ادامه می‌دهد: پس از مدتی و به دلایلی این فرآیند تکمیل نشد. پدر با خط درشت و رنگهای مختلف نهج‌البلاغه را در دفتر می‌نوشت و به حرف پدر فقط حرکات آنها را می‌گذاشت و به این طریق آن را حفظ می‌کرد.

شاید زمانی باشد که نهج‌البلاغه را حفظ کنم
محمدجواد در این خصوص با اشاره به اینکه در سال 86 اقدام به حفظ نهج‌البلاغه کرده است، گفت: باید در این باره صحبت شود که تا چه میزان حفظ نهج‌البلاغه ضرورت دارد. البته حفظ بخشی از آن ضروری است. این تنها پروژه‌ای بود که پدر نتوانست در من عملی کند و شاید زمانی برگردم و به حفظ آن ادامه دهم. اکنون برخی از حکمت‌ها را حفظ دارم.

به دلیل محدودیت زمانی به امر تدریس رشته‌های قرآن کریم نمی‌پردازد، البته می‌گوید اگر وقت داشته باشم این وظیفه است. اگرچه برخی مواقع حفاظ با محمدجواد تماس می‌گیرند و راهنمایی می‌خواهند.

دیپلماسی و رایزن فرهنگی شدن را دوست دارم
از آرزوهایش برایمان می‌گوید: دوست دارم عاقبت به خیر شوم. ظهور آقا امام زمان(عج)، نابودی دشمنان اسلام از آرزوهای معنوی‌ام است. دوست دارم دکتری رشته علوم قرآن و حدیث قبول شوم، رشته تحصیلی علوم سیاسی را از ابتدا بخوانم چون به دیپلماسی فرهنگی علاقه دارم و امید دارم که رتبه اول مسابقات بین‌المللی دانشجویان مسلمان را کسب کنم.

پدر صبح‌ها برای محمدجواد و حسین نان بربری گرم تهیه می‌کند تا به راحتی سر کلاس درس حاضر شوند. پس از آن بچه‌ها را به مدرسه، دانشگاه و حوزه می‌رساند. پدر می‌گوید: گناه دارند، صبحانه نخورده بروند بیرون. محمدجواد باید ساعت 6:30 سرکلاس حوزه باشد و پدر او را رسانده و پس از آن حسین را به مدرسه رسانده و در مدت زمان حضور او در مدرسه تغذیه به او می‌رساند چون به گفته خودشان ضعیف است و محمدجواد می‌گوید پدر به او رسیدگی می‌کند اما تاکنون نتیجه نداده است.

حسین هم‌اکنون در همان مدرسه‌ای تحصیل می‌کند که زمانی محمدجواد به درس خواندن مشغول بود؛ قرائت زیارت خاصه امام رضا(ع) توسط حسین را پدر برایمان پخش کرد و از برنامه‌هایش برای حافظ شدن حسین گفت چراکه معتقد است کوتاهی در این زمینه ظلم در حق اوست.

لیزر انداختن بر تخته کلاس؛ شیطنت‌های کودکی محمدجواد و دوستانش
از برخی شیطنت‌های دوران مدرسه می‌گوید: گروهی بودیم، طرح اذیت کردن معلم با من بود اما من درمی‌رفتم، چون حافظ قرآن بودم کسی به من شک نمی‌کرد. لیزر می‌انداختیم روی تخته و وقتی معلم برمی‌گشت سریع خود را پنهان می‌کردیم.

پدر محمدجواد در باره شیطنتهای دوران کودکی محمودجواد می‌گوید: هر وقت من می‌رفتم بیرون با مادربزرگ دست به یکی می‌کردند و می‌رفت بیرون بازی می‌کرد.

پدر که برای انجمن اولیا و مربیان در مدرسه حسین حاضر شد، مسئولان مدرسه به او گفتند این پسر از آن یکی خیلی آرام‌تر است.

زمان برگزاری مرحله انتخابی مسابقات قرآن دانشجویان مسلمان جهان که به میزبانی خبرگزاری ایکنا در تهران برگزار شد، پدرم اجازه ورود به سالن مسابقات را نداشت و بیرون مشغول قدم زدن و دعا کردن بود، پس از مسابقه خانم‌هایی که در ایکنا مشغول به کار بودند، به من گفتند دعای پدرت اثر کرد.

علاقه‌مندی‌های محمدجواد
به اشعار فاضل نظری، علیرضا بدیع و مرحوم نجمه زارع علاقه دارد. یادگیری زبان انگلیسی را پیگیری می‌کند و اکنون مرحله آیلتس باقی مانده است. با دوستان خود به بیرون می‌رود و فوتبال بازی می‌کنند. پست او بال راست است.

فیلم رسوایی را زمانی دیدم که تازه می‌خواستم طلبه شوم و بسیار در من اثر کرد؛ انسان در لحظه لحظه زندگی مورد امتحان خداوندی است و گفتم اگر طلبگی چنین امتحاناتی دارد من نیستم.

قرآن عهدنامه خدا با انسان است؛ شایسته‌ست انسان این عهدنامه را روزانه بخواند و هیچ وقت قول‌هایی را که داده فراموش نکند.