روایت گذر از چالش‌ها با کاوش در قرآن/ هم‌کلام با بانوی مترجم قرآن + عکس

به گزارش کانون خبرنگاران نبأ وابسته به خبرگزاری ایکنا، معصومه یزدان‌پناه در خانواده‌ای مذهبی در شهر قم به دنیا آمد؛ دوران مدرسه ابتدایی را در مدرسه نمونه «آیت‌الله گلپایگانی» به اتمام رساند و دوره راهنمایی نیز در مدرسه مدنی و چهار سال دبیرستان را در دو سال به صورت غیرحضوری خواند و سپس در آزمون ورودی دانشگاه شرکت کرد. همان سال اول بعد از دیپلم در دانشگاه رشته مامایی قبول شد ولی روزگار وی را به راهی دیگر کشاند.

وی در سال 1359، تحصیل علوم قرآنی در حوزه علمیه را پی می‌گیرد و در ادامه رشته علوم قرآنی به انگلیسی را در اسلامیک کالج لندن پی‌ می‌گیرد. تدوین کتاب «توضیح و تفسیر قرآن در چهل زبان» به سه زبان عربی فارسی و انگلیسی، کتاب «قرآن ندایی برای جهانیان» و تدوین مقالات بی‌شمار از جمله اقدامات وی است. وی که از سال ۱۳۹۲ بازنشسته شده و می‌خواهد به دور از همه غوغاها زندگی کند و دغدغه قرآنی خود را پی گیری کند.

ایکنا: به عنوان سؤال اول، چه آرزوی قرآنی برای سال جدید دارید؟

تبریک عید من امسال برای همه دوستان این بود که ان‌شاءلله آرزوی برآورده نشده‌ای نداشته باشند. امیدوارم امسال سال برآورده‌شدن آرزوها باشد. آرزوی قرآنی من این است که مردم جهان در دنیای امروزی که با این سرعت به پیش می‌رود واقعا بتواند معانی قرآن را درک کنند و امیدوارم ما بتوانیم در این زمینه گامی برداریم. همان طور که حضورا در این دانشکده شاهد بودید در کنار جوان‌ها در کنار هستیم و این حضور نعمتی است که خدا به من ارزانی داشته است تا بتوانم در کنار این جوان‌ها قرار بگیرم و نوع تفکر آنها را روی ترجمه قرآن در نظر بگیرم.

برای من مهم است که ببینم جوانان این روزها چه می‌خواهند؟ جوانانی که این روزها با فیس‌بوک دوست‌تر از مادر خود هستند. این مسائل اکنون در جامعه ما جاری و ساری است؛ آرزو دارم خیلی این چیزهایی که در معانی قرآن هست و بسیار لطیف و زیباست به جوانان بشناسانیم و ملکه ذهن جوان شود.

ایکنا: برای پرورش مترجمان خوب چه کاری باید انجام دهیم؟

اول اینکه ترس از تحقیق را از جامعه برداریم. این اولین قدم ماست. از وقتی که با نسل جوان امروز آشنا شدم. زمانی که در کالج اسلامی و جامعة الزهرا(س) درس می‌خواندیم، نوع دیگری بود ولی اکنون متاسفانه ترس از تحقیق، ترس از ترجمه قرآن و ترس از ورود به این چیزها سبب شده، جامعه خود را کنار بکشد. شاید ا‌ن‌شاءلله بزرگان عالم ما، این ترس را از بین ببرند. این آرزوی من هست.

وقتی من سرکلاس با این حجاب، سوالات غیرعادی روزگار رو می‌پرسیدم خیلی‌ها تعجب می‌کردند. خیلی‌ها برای اینکه منکرات بر آنان واجب نشود از کلاس بیرون می‌رفتند و اما بالاخره توانستم اثبات کنم می‌شود گفت که ممکن است غزالی هم اشتباه کند و غیر از معصوم همه ممکن است، اشتباه کنند. من هم که قرآن را ترجمه کرده‌ام امکان اشتباه من هم صد در صد وجود دارد.

تقویت شجاعت تحقیق در جوانان

پس چرا ما تحقیق نکنیم. وقتی کتاب «الغدیر» درست شد، علامه سی سال وقتش را گذاشت که بگوید حدیث غدیر درست هست؛ چرا بترسیم و بگوییم که شاید علامه شک کرد و احتمال بدهیم که علامه شک کرد و ما هم می‌توانیم شک کنیم. ما این قدر باید شک‌مان زیبا باشد که پشت آن طرح، جستجو و تحقیق داشته باشیم.

هر وقت توانستیم این شجاعت را به جوان و هر کسی طالب آن است بدهیم، آن وقت دستمان باز می‌شود و دلمان می‌خواهد ترجمه‌ها را به جلو باشد. اتفاقا دیروز با یکی از دانشجویان صحبت می‌کردم که جز 30 را ترجمه کرده بود. وقتی به من می‌رسید می‌ترسید و نمی‌گفتند این کار انجام شده است. اما کارها باید بیاد بیرون و با اشتباهات نباید به عنوان یک نقد مضر برخورد کرد. همین رویکرد من را چند سال از تحقیقات خارج کرد اما چون فکر تحقیقاتی‌ام منفعل نمی‌شد، از راه دیگری وارد شدم. امیدوارم بتوانیم محققان را در وادی حضور بیاوریم.

ایکنا: اولین گامی که در این زمینه برداشتید از کی بود؟

من 13 ساله بودم که در منزل مادربزرگم که حافظ قرآن و شاعر بود در یک جمعی از جلسات ماه رمضان که قرآن تلاوت می‌شد نشسته بودم. مادربزرگم علنا به من گفتند: پاشو برو بیرون. گفتم: چرا؟ گفتند: بچه نباید اینجا بشیند. آن زمان با خودم گفتم چرا خدای رحمان و رحیم باید مانع حضور من باشد. الحمدالله اکنون این مشکلات نیست. آن زمان زنگی در ذهن من خورد و بعد به من گفتند: زن نباید از خانه بیرون برود. فکر کردم که دوست دارم بیرون بروم و حتی اگر قرآن گفته باشد که زن نباید از منزل خارج شود، اشتباه است. خیلی راحت این مسائل در ذهنم را تکرار می‌کردم، اما اجازه گفتن اینها را در یک خانواده مذهبی نداشتم.

البته باید بگویم که در سن 11 سالگی الفبای قرآنی را در یکی از روستاهای قم درس می‌دادم و می‌توانستم معانی قرآن را درک کنم و معانی غلط را که می‌خواندم می‌گفتم اینها را خدای رحمان رحیم نگفته است و اگر گفته باشه دیگه رحمان و رحیم نیست. سالها می‌گذشت و چالش‌هایم خیلی بیشتر می‌شد. زمانی که ازدواج کردم می‌گفتند اجازه بگیر، این کار را نکن، این را بکن. دیگر این مسئله یک حربه برای من شده بود و شخصیت من مانند یک اسب سرکش شده بود و سعی می‌کردم در این زمینه تحقیق کنم.

البته بگویم آن زمان اگر جلوی من را هم می‌گرفتند هرگز نمی‌رفتم خودکشی کنم چون همیشه خودکشی را خیلی پایین‌تر از سطح عقلی خودم می‌دانستم. این یک نعمت خداست که انسان یک ذهن روشن و بازی دارد و همیشه می‌تواند یک راهی را برای خودش پیدا کند. حتی زمانی که قرآن ترجمه شد و مشکلات زیادی برای من درست شد، راه دیگری را برای خودم پیدا کردم. در بچگی هم می‌فهمیدم اگر این مسائل من را آزار می‌دهد راه دیگری برای رسیدن به هدف (پراگماتیسم) هست.

پاسخ‌گویی به دغدغه‌های جوانان؛ با ارائه ترجمه دقیق قرآن

هدف غایت بود و غایت خدا بود. این را من کاملا عقیده داشتم و شاید بسیاری این عقیده را نداشته باشند و این تفکر به من نشان داد که همه راهی برای من باز هست. سال‌ها می‌گذشت و من می‌دیدم که تناقضات بیشتر می‌شود و هرچی معانی قرآن را می‌خواندم به خلاف‌بودن این ترجمه‌ها پی می‌بردم. در سن 25 سالگی بود که آخرین و چهارمین فرزندم هم به دنیا آمده بود - برخلاف حالا که 25 ساله‌ها حتی ازدواج هم نمی‌کنند - می‌خواستم ببینم این مترجم‌ها چطوری هستند. رفتم و از نزدیک آشنا شدم و دیدم من هم می‌توانم و فقط باید علمش را کسب بکنم.

برای همین تلاش مضاعف کردم؛ البته این مضاعف به معنای بیش از ده برابر است و نه دو برابر. شروع به ترجمه کردم، اوایل خودم ترجمه‌هایم را دور می‌ریختم، چون خودم نیز نمی‌پسندیدم. این ترجمه‌ها آن گویایی را نداشت و اکنون نیز به نظرم مطلوب نیست. اگر اکنون به دانشگاه رفتم که ببینم نسل جوان چه چیزی می‌خواهد و یک ترجمه بهتری را بتوانم ان‌شاءلله ارائه کنم. با امکاناتی که مدیران موسسه علمی و فرهنگی در اختیارم قرار دادند بتوانم کار بهتری ارائه بدهم. می‌خواهیم ان‌شاءلله کار جدیدی را انجام بدهیم.

ایکنا: شما چه سوره‌هایی را تلاوت می‌کردید که با قرآن مانوس شدید؟

ما چون در قم زندگی می‌کردیم و مدرسه دینی می‌رفتیم و آن زمان مرسوم بود که ما مکتب می‌رفتیم که الان دیگر مرسوم نیست. آن زمان به ما سوره «یاسین»، «الرحمن»، «شمس» و «واقعه» را یاد ما می‌دادند. ما نمی‌دانستیم آن زمان واقعا اینها به چه معنی هستند؟ اکنون که می‌گوییم «إِذَا وَقَعَتِ الْوَاقِعَةُ» یا «إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَتْ» را می‌خواندیم واقعا بدنمان می‌لرزد. خیلی زیباست و اگر به معنای آن نگاه کنیم واقعا دچار تحول خواهیم شد.

 

قرآن سرتاسر نویدبخش است

بعد از خواندن معانی قرآن فهمیدم که چقدر آیه نویدبخش زیاد است. آن زمان من همیشه می‌گفتم چرا ما همش باید به فکر آن دنیا باشیم. این تفکری که تو می‌میری و مردنت سؤال دارد و نکیر و منکر هستند و زجر می‌کشی. اکنون می‌فهمم که این تفکر در بوداست. اکنون که شیعه‌شناسی می‌خوانم می‌بینم که اینها تفکر بوداست که دنیا، دنیای زجر است و باید ما از اینها دور بشیم و ترک دنیا کنیم. بعد دیدم که اسلام تماما نویدبخش است.

زمانی در سن 14 و 15 سالگی دیگر قرآن از من جدا نمی‌شد، درست است که ما قرآن را برای ثواب می‌خواندیم اما لجاجت در من ایجاد شده بود که می‌گفتم می‌خواهم بدانم قرآن چه چیزی گفته است. بسیاری از معانی به طبع من خوش نیامده بود و به خاطر همین هم هست که این روزها به فرزندانم می‌گویم اگر رفتید مسجد و از فضایش خوشتان نیامد، بروید یک مسجد دیگر. بروید جایی که با آن فضا ارتباط برقرار می‌کنید. در مورد قرآن هم همین طور هست؛ اگر می‌بینی معانی قرآن مورد پسند شما نیست، بروید سراغ یک ترجمه دیگر، شاید کس دیگری بهتر ترجمه کرده باشد.

ایکنا: بنابراین می‌توان گفت که عامل ورود شما به این عرصه حس کنجکاوی و درک حقیقت بود؟

خیلی دلم می‌خواست بدانم «بسم الله الرحمن الرحیم» یعنی چی؟ یعنی به نام آنکه رحمان رحیم است؛ وقتی می‌گوییم رحمان رحیم یعنی باید در تمامی آیات معنای آخر و نهایی رحمان و رحیم را در نظر بگیریم. من یک تحقیقی در مورد کلمه «رَحِمَ» که ریشه این کلمه است از رحِم مادر می‌آید. مادری که همه کار می‌کند تا فرزندش را سقط کند. فرزندش مریض هم نیست ولی با پزشکانی می‌خواهد این کار را انجام دهد اما با این وجود تا لحظه آخر رحم بچه را نگاه می‌دارد و به فرزند داخل رحم تمام امکانات را می‌دهد. همان طور چه انسان بخواهد و چه نخواهد رحمت پروردگار به او می‌رسد و این لا ینقطع ادامه دارد.

من که عربی بلد نیستم می‌آیم دنبال معنی. ولی در تمامی آیات باید رحیم را در آخرین مرحله رحمانیت بگیرم. حتی در آیه‌های مخصوص عذاب. کودک بودم با مادرم به روضه‌های منزل علامه  طباطبایی می‌رفتیم. با خود فکر می‌کردم امام حسین(ع) که مکه را رها کرد و به کربلا رفتند، برای کشته شدن نرفتند با این وجود ما کشته شدنشان را نشان می‌دهیم. اگر حضرت برای کشته شدن می‌خواستند بروند می‌گفتند این مکه را هم تمام می‌کنم زیرا ثواب دارد.

ایکنا: نگاه شما نسبت به تلاوت قرآن چیست؟ زمانی که با قرآن مأنوس شدید با تلاوت کدام قاری بیشتر انس داشتید؟

بنده راجع به قاری تحقیق کردم که قاری و قرائت یعنی چه؟ در ورای معنای ظاهری قاری که زیبا خواندن قرآن است، چرا قراء این قدر مطرح می‌شوند. قراء درس بزرگی به من دادند و راه من را کامل کردند. متوجه شدم که در مصر قراء بزرگ هرکدام سبک خاص خودشان را دارند و هر قاری با یک ویژگی برجسته متمایز می‌شود و به همین علت است که قرائت رشد می‌کند.

قراء ما هم برای اینکه در مسیر رشد قرار بگیرند باید دارای سبک باشند که متاسفانه برخی قراء ایرانی در حال بدل‌کاری یا سبک تقلیدی هستند. ولی خدا رو شکر با حضور اساتید قرآن ابداع و رشد سبک‌ها بیشتر شده است. ترجمه ما نیز در این مسیر رشد قرار گرفته و رشد ترجمه امروزه معنا پیدا کرده است.

ایکنا: عصر طلایی فعالیت‌های خود را چه دوره‌ای می‌دانید؟

عصر طلایی من هنوز نرسیده است. شب‌ها دلم می‌سوزد. قبل از خواب که کارکرد روزانه‌ام را فکر می‌کنم، صبح با نماز صبح بیدار می‌شوم و به سراغ اخبار در جهان اسلام می‌روم، غذا را آماده می‌کنم و سپس بیرون می‌روم و به کار روزانه مشغول می‌شوم. پس از برگشت اولین کاری که می‌کنم دریافت اخبار است. صبح ابتدا عابدم، سپس سیاستمدارم، روزهایی که به اداره می‌روم کارمندم و روزهایی که به دانشگاه می‌روم دانشجو. در خانه ابتدا همسرم، سپس مادرم، سپس مادرشوهرم و سپس مادربزرگم. تا شب که می‌خوابم برای نوه‌هایم قصه می‌خوانم تا به خواب بروند. در تمام این نقش‌ها باید پررنگ باشم.

ایکنا: در کدام نقش‌ها بیشتر موفق هستید؟

خودم را در عابد بودن کامل نمی‌دانم زیرا فرصت زیادی ندارم و به خاطر مشکل پادرد کمی سختی دارم. در سیاستمدار بودن هم خودم را کامل نمی‌دانم چون صرفا می‌خواهم از حقیقت اطلاع پیدا کنم. در کارمند بودن هم خودم را موفق نمی‌دانم چون می‌خواهم دست همه کارمندان را ببوسم ولی موفق نشدم. در دانشجو بودن هم کامل نیستم چون دلم می‌خواست همه دانشجویان تحقیقاتی در حد عالی داشته باشند و همه‌روزه با تحقیق بیرون بیایند و دانشگاه انقلابی شود ولی این چنین نمی‌شود.

در همسر بودن خود را کامل نمی‌دانم زیرا شاید آنچه همسرم انتظار داشته یا بیان نکرده را مهیا نساخته باشم. مادر خوبی نبوده‌ام چون دلم می‌خواست چهار فرزند قرآن‌پژوه تربیت کنم ولی هیچ‌کدامشان این گونه نشدند و همه مهندس شدند. مادرشوهر موفقی نبودم زیرا عروس حق الناس است؛ شاید برای عروس‌هایم کم گذاشته باشم. شاید می‌خواستند به خانه‌مان بیایند و با هم ناهار بخوریم و حرف بزنیم. در مادربزرگ بودن موفق نبودم چون نوه من خیلی به من تکیه دارد و من را به چشم تکیه‌گاه خود می‌بیند، شاید اگر بیشتر در خانه بودم این طور نمی‌شد. از این‌رو می‌گویم که خودم را موفق نمی‌دانم دلم می‌خواهد برای خدا بنده خوبی باشم و خداوند از من راضی باشد. امیدوارم خداوند برای تحقق این امر توانایی بیشتری به من بدهد.

ایکنا: تدبر و تفکر در قرآن  را چگونه می‌توانیم داشته باشیم؟

من به شخصه از 11 سالگی که به‌نوعی در مورد قرآن کار کرده‌ام کم یا زیاد خودم از این راضی نیستم. از این که نسخه بدهم بدم می‌آید هرکسی باید همان طور که لذت می‌برد و خودش می‌داند به قرآن نزدیک شود. هر کسی که بر روی چیزی تحقیق می‌کند اگر لذت و عشق نباشد باید دیوانه باشد.

من دیوانه قرآنم. اگر شیفته قرآن نبودم همسرم را روی چشمانم نمی‌گذاشتم. اگر دیوانه قرآن نبودم حرفی که از اطرافیان می‌شنیدم ناراحتم می‌کرد. اگر شیفته قرآن نبودم دلم نمی‌خواست که فرزندانم قرآن‌پژوه باشند و کار کنند برای قرآن که ولی متأسفانه نشد و شاید کوتاهی از من بوده است.

گسترش تدبر و فهم با قرآن همگام با تکنولوژی

اگر خدا کمک کرد و با تلاش مضاعف قصد دارم تا همان طور که جامعه با تکنولوژی به پیش می‌رود ترجمه، فهم و تدبر در قرآن را هم از این راه گسترش بدهیم. ما باید از سیاست‌های غرب و دشمنان و اسرائیل در مورد قرآن درس بگیریم. آنها در منطقه به زانو درآمده‌اند و همه اینها از الطاف الهی هستند. همسرداری جهاد است، هم برای زن و هم برای مرد. این جهاد با جهادی که آدم‌کشی است فرق دارد ولی متأسفانه در اینترنت سرچ کنیم، جهاد همان معنای آدمکشی می‌آید و این خیلی بد است.

چرا منابع شیعه‌شناسی غرب خیلی بیشتر از ایران است. باید بتوانیم آن را بیشتر به جامعه نشان دهیم. کسی که می‌خواهد وارد علم ترجمه قرآن بشود، باید بیست علم را بداند. فراگیری هر علم چند سال طول می‌کشد. یعنی یک فرد بعد از 250 سال می‌تواند ترجمه کند. ما باید جوان‌ها را بیاوریم وارد این میدان کنیم. چه اشکالی دارد، اگر ایراد داشت، چاپ و منتشر نمی‌شود. خود جوان در حین کار یاد می‌گیرد، تعقل می‌کند؛ شأن نزول را به جوان آموزش می‌دهیم، اینها که اشکال ندارد.

گزارش تصویری کامل را اینجا ببنید!

ایکنا: برای آوردن سبک زندگی اسلامی در جامعه کنونی ایران چه باید بکنیم؟

تحصیلات من در زمینه شیعه‌شناسی است؛ ببینید در دو برهه از زمان شیعه یعنی زمان امام علی(ع)، امام حسن(ع) و امام حسین(ع) ساده‌زیستی و تک‌نوعی بوده است؛ یعنی امام علی(ع) اگر شیر در خانه بوده چیز دیگری نمی‌خورده‌اند یا بر روی زمین سفت می‌نشستند. ولی در زمان باقرالعلوم(ع) لباس‌ها شیک شده و وضع زندگی هم همین‌طور. اکنون طالبان، بوکوحرام، داعش و کاخ‌های عربستان را داریم. الان چطور باید زندگی کنیم. بگوییم حرام است و طرفش نرویم؟ به‌تازگی علایق نفر دوم طالبان را گردآوری کرده‌اند و در بازار می‌فروشند. بعد از نوزده سال متوجه شدند که اگر خودشان را معرفی کنند خوب است. خب، چه اشکال دارد شیعه شیک باشد؟

فرموده‌اند: مال حرام نخور، مال دزدی را وارد زندگی‌ات نکن، نگفته‌اند از مال خود خرج نکن. از فیس بوک می‌توانیم در جهت ترویج قرآن استفاده کنیم. این خیلی خوب است، یک برکت و نعمت است ولی راهکار را باید یاد بدهیم. می‌گویم درخت ممنوعه که در قرآن آمده همین اینترنت است. می‌گوید دست نزن، نمی‌گوید حرام است. اگر دست بزنی از بهشت رانده می‌شوی و هرگز نمی‌توانی دوباره در این مسیر قرار بگیری. باید دانشمندان اسلامی ما فکر کنند و راه چاره جامعه مسلمین با این تهاجمات غرب را پیدا کنند.

داعش هنگام جلادی لباس قرمز می‌پوشد که برگرفته از بازی‌های کامپیوتری است. طرز نشستن‌شان، حرف‌زدن‌شان. متوجه شدم که یکی دو نفر از اعضای داعش جوانانی هستند که مبتکر همین بازی‌های کامپیوتری هستند. خودشان طراحی کردند، آموزش دادند، اجرا کردند و حالا عواقبش هم به خودشان برمی‌گردد. برای اسلام بد نشد، اسلام واقعی به مردم شناسانده می‌شود. چندی پیش کمک‌خلبان هواپیما را انداخت اگر این شخص مسلمان بود چه غوغایی به‌پا می‌کردند ولی حالا می‌گویند مریض بوده. برایش گریه هم می‌کنند. گناه‌کار نیست ولی اگر مسلمان بود کل جامعه مسلمین گرفتار می‌شد.

در ملاقاتی که چند سال پیش با مقام معظم رهبری داشتم، من همیشه ایشان را با لفظ پدرم یاد می‌کنم. دستخط‌شان هم زینت‌بخش یک صفحه از ترجمه قرآن من است. در آن جلسه فرمودند بیشترین کسری که ما داریم از بد ترجمه‌کردن قرآن است. مترجم هر چه که به ذهنش می‌آید را می‌نویسد و نمی‌داند که دارد چه فاجعه‌ای را به‌بار می‌آورد. همان‌طور که در کلاس اصول فقه هم گفتند، این امر معذوریت می‌آورد ولی من گفتم اگر چنین کسی را ببینم ادبش می‌کنم. چون کسی که می‌آید و کوچکترین چیزی را اضافه می‌کند نمی‌داند اگر دوره عوض شود و معنی دیگری را القاء کند به وجودآورنده چه انحرافاتی می‌شود و چه خطراتی به بار می‌آورد.

اگر داعش معنی بد از قرآن نمی‌فهمید؛ هیچ‌گاه به این سمت نمی‌آمد. حالا هم که خودش بزرگترین ضربه را خورده، راه اعتدال را درپیش گرفته و با این حربه جلو می‌آید؛ در صورتی که اعتدال، اصول و ریشه شیعه است.

معمولا من می‌گویم چیزی که غیر از معنی قرآن است باید در آکولاد بیاید؛ برای همین است مثل دکتری که برای دلسوزی برای مریض انواع داروها را به او بدهد، در حالی که شاید حالش را بدتر کند یا عواقبش در آینده حتی باعث سرطان شود. من در کلمه کلمه قرآن تحقیق کردم ولی این امر حادث است و قدیم نیست. قدیم فقط مخصوص کلام الله است پس باید به‌روز رسانی شود و باید شیوه‌ام را عوض کنم. دغدغه تا حالا نگفته ام را باز هم نمی‌گویم مگر اینکه جامعه پذیرای شنیدنش باشد.

ایکنا: جمله ماندگار یا وصیت برای ما دارید؟

فقط یک خواهش دارم. هرکس با هر رنگی، هر قومی و هر دینی فقط یک‌بار یک ترجمه‌ای که خودش دوست دارد یا شنیده که خوب هست. یا هرچی را بخواند و هر کجا که بر خلاف عقل خودش بود در ترجمه قرآن و نه متن عربی خط بکشد و راجع به آن تحقیق کند که آیا مترجم معنی قرآن را خوب فهمیده یا نه، و در خواست دیگرم از برنامه‌نویسان کامپیوتری و طراحان بازی‌ها هست، چرا که اعتقاد دارم خطرناک‌ترین چیز برای اسلام همین بازی‌هایی است که در طول دو سال گذشته ساخته شده چرا که احساسات را هم وارد بازی کرده‌اند و این خیلی خطرناک است.