به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا)، در ادامه دیدار جامعه قرآنی کشور با خانواده شهدای قرآنی، آخرین دیدار سازمان قرآن و عترت بسیج تهران بزرگ با خانواده شهیدان محسن و علی ضرغامی صورت گرفت.
در این دیدار رحیم قربانی، مسئول سازمان قرآن و عترت بسیج تهران بزرگ، حسن محمدی، مدیرعامل اتحادیه تشکلهای قرآن و عترت کشور، سعید زکیلو و حجتالاسلام والمسلمین قاسم آجرلو از فرهنگسرای قرآن، حجتالاسلام والمسلمین حسین محمدزاده، نماینده ناحیه مقاومت بسیج سلمان فارسی و علی تن، نماینده قرآن و عترت وزارت ارشاد اسلامی حضور داشتند.
محسن ضرغامی متولد بیستوششم فروردین 43 در جنوب تهران بود که بعد از طی دوران تحصیل و اخذ مدرک دیپلم وارد سپاه شد و این راهی بود برای آن که وی وارد جبهه شود. وی در سیزدهم فروردین سال 62 در عملیات «والفجر 1» به شهادت رسید و جنازهاش در همان محل به مدت 9 سال ماند و بعد از 9 سال تحویل خانواده شد و با حضور پرشور اهالی محل تشییع شد و در گلزار شهدای بهشت زهرا(س) به خاک سپرده شد.
شهید علی ضرغامی، برادر محسن نیز در اوّل مرداد سال 45 متولد و در بیستوهفتم بهمن سال 65 به جبهه اعزام شد. بعد از شرکت در عملیاتهای متعدد در سیزدهم اردیبهشت سال 65 در عملیات «والفجر 5» در منطقه عملیاتی فکه با اصابت ترکش به شهادت رسید و همچون برادر شهیدش، بعد از 9 ماه پیکر وی به خانواده تحویل داده و تشییع شد و در نزدیکی مزار برادر در قطعه 53 به خاک سپرده شد.
مادر شهیدان ضرغامی در این دیدار از فعالیتهای فرزندانش گفت: محسن به همراه دایی خود در جلسات قرآن در مسجد امام حسین(ع) شرکت میکرد و با توجه به اینکه جلسات تا پاسی از شب طول میکشید، برادرم محسن را تا درب منزل میآورد و تحویل ما میداد و به اندازهای که شنیده بودم، محسن در سن دوازده سالگی توانایی خواندن قرآن را داشت.
شرط ثبت نام در مدرسه شهید قدمی
در زمان ثبتنام در دبیرستان شهید قدمی از طرف مدیر اعلام کرده بودند که هر کسی در آینده میخواهد در ایران بماند بابت ثبتنام هزینهای پرداخت نکند و اگر کسی به فکر این است که در آینده به خارج از کشور برود باید هزینه ثبتنام را پرداخت کند، با این شرایط شهید قدمی ثبتنام کرد و وارد انجمن اسلامی شد و فعالیت میکرد.
مقید به اجرای احکام الهی بود
در زمان کودکی علی، وقتی به محسن میگفتم که بچه را کمی موتور سوار کن و در مسیر رفتن خودت پیاده کن تا برگردد، میگفت: موتور برای بیتالمال است و باید در همان راه استفاده شود و نمیتوانم این کار را انجام دهم و به بیتالمال خیانت کنم.
مادر محسن درباره خصوصیات اخلاقی پسرش چنین توضیح داد: محسن در جلسات قرآن که در ماه مبارک رمضان در منطقه بریانک بعد از اذان صبح برگزار میشد شرکت میکرد. موتوری که تحویل گرفته بود و در حال تعمیر آن بود آتش گرفت و دوستانی که در اطرافش بودند، پای محسن را که آتش گرفته بود توی جوی آب برده بودند و آتش را خاموش کردند. محسن به منزل آمد و شلوارش را عوض کرد و رفت بیرون از خانه و بر اثر سوختگی زیادی که داشت برگشت و گفت مامان پای من سوخته و به علت اینکه روزه بود حالش خوب نبود و هر کاری کردم که یک لیوان شربت بخورد تا حالش خوب شود قبول نمیکرد. حالش به هم خورد و در نهایت مجبور به خوردن آن شربت شد.
ادامه راه برادر
وی افزود: علی همیشه به زبان میآورد که چون برادرم شهید شده است من هم باید بروم و راه او را ادامه دهم. به همین علت در جبهه ماند و در نهایت به تنها آرزویی که داشت رسید و شهید شد.
آخرین دیدار پدر و فرزند در جبهه
مادر این شهیدان ادامه داد: حسن و علی از طریق سپاه به جبهه اعزام شده بودند؛ علی به همراه پسرخالهاش در دو کوهه و در قسمت تعاونی جبهه فعالیت میکرد و به زخمیها کمک میرساند و محسن هم به همراه همرزمانش وظیفه پاسداری از پادگان را برعهده داشت و در همان سال بود که پدر محسن و علی به عنوان بسیجی به دوکوهه اعزام شد و فرزندانش را دید و محسن در همان روزها در عملیات والفجر 1 به شهادت رسید.
وی اظهار کرد: محسن به خواهرش میگفت که برای شرکت در جبهه ثبتنام کردهام و اگر خداوند عنایتی کند میخواهم به جبهه بروم. با مخالفت کردن من که میگفتم بمان و درست را بخوان، جواب داد اگر من بمانم و بخواهم درسم تمام شود جنگ تمام میشود، شرمنده میشوم و من باید بروم و اگر برگشتم میتوانم درسم را بخوانم، اما جنگ را نمیتوان به عقب انداخت. دوستانش برای بدرقه آمده بودند که تا محل اعزام همراه محسن باشند. وی به من سفارش میکرد که مادر برای خداحافظی نیاز نیست تا محل اعزام دنبال من بیایی و اگر شهید شدم، یک حجله بیشتر جلوی در خانه قرار ندهید. اما با حضور همسایگان و کارهایی که انجام دادند تمام کوچه به مناسبت شهادت محسن چراغانی شد.
مادر محسن از رضایت خود در زمان اعزام و شهادت فرزندانش گفت و ادامه داد: در آن زمان رضایت کامل برای حضور در جبهه فرزندانم داشتم و اگر راضی نبودم که اجازه نمیدادم بروند و به شهادت برسند و اگر در حال حاضر نیاز باشد، باز هم از آن دست کارها خواهم کرد.
تشییع جنازه بعد از 9 سال
بعد از رسیدن خبر شهادت محسن، منتظر جنازه شدیم که گفتند جنازه را نتوانستند پیدا کنند و مراسمهایی برگزار شد و من هم از کسی نخواستم که دنبال جنازه فرزندم برود و او را پیدا کند چون عقیده داشتم که هر جایی که باشد فرقی نمیکند چون محسن راه خود را انتخاب کرده بود، ما هم به شهادت او افتخار میکنیم. بعد از گذشت 9 سال جنازه محسن آمد و با حضور پرشور مردم شریف ایران تشییع شد.
شرکت در راهپیماییها
مادر این شهیدان همچنین گفت: چه بهتر که محسن رفت و شهید شد، ما روزی به دنیا آمدهایم و روزی هم از دنیا خواهیم رفت؛ چه بهتر که رفتند در راه خدا و اسلام و قرآن به شهادت رسیدند و در زمان شهادت محسن بسیار خوشحال شدم و در راهپیماییها و دیگر مراسمها شرکت میکردم و جزء نفرات اول بودم که قدم برمیداشتم و احساس سربلندی میکردم.
وی با بیان خاطرهای گفت: یک شب در خواب دیدم که در شهرستان برف آمده است و محسن در حال پارو کردن برفهای کوچه بود و درب یکی از منازل کوچه را پارو نکرد. از او علت این کار را پرسیدم و جواب داد که صاحب این خانه ضدانقلاب است و من جلوی درب این خانه را پارو نخواهم کرد.
در پایان این دیدار مهدیزاده، قاری ممتاز کشورمان به قرائت آیاتی چند از کلامالله مجید پرداخت.
فرازهایی از وصیتنامههای شهید محسن ضرغامی
«حضرت علی(ع) که درود خدا بر او باد، فرمود: ما را حقی است، اگر دادند بهتر، وگرنه آن را مطالبه خواهیم کرد، اگر چه با سوار شدن بر پشت شتران و پیمودن راههای دراز باشد.
آری این جملهای است که مولایمان فرموده؛ یعنی ای مسلمانان اگر حقی از شما توسط کفار و منافقین پایمال شد و آنها به شما تجاوز و تعدی کردند وظیفه شماست که آنها را بگیرید، اگر چه لازم باشد راههای دور بروید و پشت تانک و مسلسل و ... بنشینید؛ این گفته سرور ماست که در هزار و چهارصد سال پیش فریاد برآورده و ما نیز به پیروی از آن الان در جبههها هستیم.»
و همچنین در فراز دیگری آمده است: «در این راه اگر به قیمت از دست دادن جوانان عزیز و مردان همسردار و دامادان تازه ازدواج کرده و بیپدر شدن بچههای کوچک تمام بشود، خواهم جنگید، زیرا اماممان، آن رهبر نورانی و خوب الهی، فرموده که اگر کشته شدیم پیروز هستیم و اگر کشته شدیم نیز پیروز هستیم.»
در ادامه میخوانیم: «تمام این مسائل و مصیبتها لازم است زیرا جنگ، جنگ است و عزت و شرف ما در گرو همین جنگ است و این را نیز بدانید که در جمهوری اسلامی جنگ تمامشدنی نیست.»
فرازهایی از وصیتنامه شهید علی ضرغامی
«برادران و خواهران امیدوارم که همیشه در کارهایتان احساس مسئولیت کنید و نماز جمعه را ترک نکنید و به دعای کمیل بروید. به یاد امام عزیز و جنگ بوده و خدای نکرده به انقلاب بدبین نباشید.
برادران دانشآموز و محصلان گرامی از شما تقاضا دارم که اگر میخواهید در راه شهدای انقلاب اسلامی باشید، این کار تنها با درس خواندن و در صحنه بودن و کمک به جبهه ممکن است.
براداران بسیج مسجد محمد مصطفی(ص) بیاد آن شبها که با هم پاس دادهایم و چه شبهایی را که در کنار هم گذراندهایم باشید و بدانید اینها در نامه عمل ما نوشته خواهد شد.
و اما جنگ ما بعد از عراق با اردن، مصر، اسرائیل، آمریکا و شوروی و ... است، شماها باید این جنگ را بعد از ما ادامه دهید. این مسئولیت به دوش شما خواهد افتاد، خدای نکرده خیانت نکنید، خواهش میکنم که با صلح سازش نکنید که مایه ننگ اسلام میشود.
در خاتمه از برادران بسیج و سپاه و کمیته میخواهم که رهروی حسین(ع) و علی(ع) باشند و پشتیبان راهیان کربلا بمانند و امام عزیزمان را تنها نگذارند.
و گناه هم نکنید تا اینکه در آخرت به جهنم بروید و نمازهایتان هم ترک نشود. از همه دوستان و آشنایان حلالیت میطلبم و التماس دعا دارم.»
در پایان این دیدار لوح تقدیری به رسم یادبود توسط نمایندگان سازمانهای قرآنی به خانواده شهیدان ضرغامی اهدا شد.